می‌گویند معلمی عشق می‌خواهد
می‌گویند معلمی عشق می‌خواهد؛ در این ماجرا روایتی از یک معلمی روستایی را بازگو می‌کنیم که با وجود عمل جراحی کمر حاضر به تعطیلی کلاسش نمی‌شود و اینبار درهای خانه‌ خود را به روی دانش‌آموزانش گشود تا ثابت کند برای معلم بودن باید عاشق بود.
کد خبر: ۸۵۱۶۲۴۱
|
۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۱

 خبرگزاری بسیج- می‌گویند معلمی عشق می‌خواهد،‌بارها شنیده‌ایم اما شاید ما هم جزو آن دسته از افرادی باشیم که در تصورات ذهنی‌‌مان می‌گوییم،‌حرف است دیگر.. می‌گویند... معلمی آسان است...

اما باز هم می‌گوییم، معلمی عشق می‌خواهد و برای اثبات آن اینبار به سراغ معلمی دیگر از مناطق محروم روستایی رفته‌ایم. معلمانی که بی‌ادعا در مناطق محروم کشور با عشق و ایثار البته بدون گلایه‌ از سختی‌ها جلوه‌های زیبایی از عاطفه انسانی را رقم می‌زنند و هفته معلم بهترین فرصت برای پاسداشت حماسه‌های این معلمان انسان ساز است.

در گزارش قبل،‌روایتی از فداکاری عجیب و تحسین برانگیز معلم یکی از روستاهای استان اردبیل داشتیم. معلمی که برای بخشیدن جانی دوباره به شاگرد خردسالش نیمی از کبد خود را به او اهدا می‌کند.

و حالا در این گزارش به سراغ معلم گمنام و فداکار دیگری از روستای سنجگان استان قم رفتیم.

آقای سلطانی 26 سال است که در دوره ابتدایی  روستای سنجگان از توابع استان قم مشغول تدریس است.

سال 92 ساکنان روستا زمستان سختی را شاهد بودند،‌ آقای معلم که فداکاری‌هایش زبانزد اهالی است اینبار برای پاروکردن برف به کمک پیرزنان روستایی رفت.

اما پس از این ماجرا، درد کمری که آقای سلطانی سال‌هاست با آن دست و پنجه نرم می‌کند، مزمن شد. به گونه‌ای که حتی استراحت چند روزه نیز جوابگو نبود و این درد به طور مداوم از زمستان تا فروردین ادامه داشت و در یکی از روزها، زمانی که آقای معلم در حال رانندگی بود،‌ کمر و پاهایش دچار درد شدیدی شده و وی مجبور به توقف ماشین می‌شود.

با مراجعه به پزشک، وضعیت آقای سلطانی اورژانسی اعلام می‌شود و وی باید هر چه سریعتر دیسک کمر خود را عمل کند اما آقای معلم با خود فکر می‌کند که هنوز یک ماه و نیم از سال تحصیلی باقی مانده و اگر جراحی کند، تکلیف دانش آموزانش چه می‌شود؟‌بنابراین از پزشک درخواست می‌کند تا عمل جراحی یک و ماه نیم به تاخیر بیفتد اما پاسخ تیم پزشکی منفی است.

آقای معلم زیر تیغ جراحی می‌رود اما پس از دو روز استراحت،‌ نگران وضعیت درسی 13 دانش‌آموزش است و این نگرانی را با مدیر مدرسه در میان می‌گذارد.

مدیر مدرسه به آقای سلطانی می‌گوید که درخواست آمدن معلم جدید را ارائه کرده‌اند تا دانش‌آموزان در یک ماه و نیم باقی مانده از سال تحصیلی بلاتکلیف نباشند.

آقا معلم با خود فکر می‌کند که در یک و ماه و نیم باقی مانده از سال تحصیلی به سختی معلم جدید پیدا می‌شود و اگر قرار باشد معلم جدیدی برای شاگردانش بیاید، عادت کردن آنها به روش تدریس معلم جدید زمان نیاز دارد و ممکن است به لحاظ درسی افت کنند.

تمام این تصورات و نگرانی‌ها باعث شد تا آقای سلطانی تصمیم خود را گرفته و خانه‌اش را به کلاس درس تبدیل کند و از این پس کلاس درس 13 دانش‌آموز در خانه آقای معلم برگزار می‌شود تا سال تحصیلی به پایان برسد.

آقای سلطانی می‌گوید:‌نمی‌توان به معلمی به عنوان شغلی پردرآمد نگاه کرد. معلمی نیاز به نگاهی توأم با عشق و معنویت دارد.

اگر یک بار دیگر فرصتی برای انتخاب شغل داشته باشیم با وجود آگاهی‌ام از سختی‌های این شغل باز هم معلم می‌شوم.

ارسال نظرات