روايت دو شاهد عيني از عملياتي که 175 غواص در آن به شهادت رسيدند
مظلوميت ابدي 175 غواص شهيد
اشاره: در تاريخ پر فراز و نشيب دفاع مقدس عملياتهايي انجام شده است که بررسي هر يک از آن ها مي تواند به عنوان يک درس بزرگ در عرصههاي مختلف کشور باشد، چرا که رزمندگان اسلام بدون دارا بودن امکانات لازم در مقابل دشمن سرکش و تا دندان مسلح، دستاوردهاي چشمگيري را کسب کردند.
سرویس راهیان نور خبرگزاری بسیج، در اين ميان عمليات هايي به مرحله اجرا درآمد که اگر به تاثيرگذاري آن ها توجه نشود، اينگونه برداشت خواهد شد که اين عمليات يک شکست براي كشورمان بوده است. لذا بررسي ابعاد هر عملياتي مي تواند تاثيرگذاري آن ها را بيشتر روشن کند.
در روزهاي اخير به واسطه کشف پيکر مطهر 175 نفر از شهداي غواص و خط شكن عمليات کربلاي 4، اين عمليات بار ديگر بر سر زبان ها افتاده است.
بدون شک اگر به کربلاي 4 بدون در نظر گرفتن عملياتهاي بعدي توجه شود، عمليات کربلاي4 يک عمليات بدون پيروزي در نظر گرفته مي شود اما صحبت هاي برخي از رزمندگان شرکت کننده اين عمليات بيان کننده اين است که کربلاي 4 پيش زمينه اي براي پيروزيهاي بعدي به ويژه در کربلاي 5 بوده است.
در اين شرايط هم گاهي ديده مي شود که گروه هاي معاند، ضد انقلاب و خارج نشين از مظلوميت شهداي کربلاي 4 سوء استفاده ميكنند و در اين فضا سعي دارند که نشان دهند اين عمليات نبايد به اجرا در ميآمد.
سردار حسين نوري تبار از جمله افرادي است که دلاوريها و از جان گذشتگيهاي رزمندگان حاضر در کربلاي 4 را به واسطه شرکت در اين عمليات از نزديک ديده است.
او به سئوال هايي درباره اين عمليات پاسخ هايي مي دهد که در ادامه مي آيد:
سردار! همانطور که در روزهاي گذشته مشاهده کرديد برخي از عناصر ضد انقلاب و معاند با استفاده از تصاوير شهداي غواص به دنبال اين بوده اند که عمليات کربلاي 4 را عملياتي معرفي کنند که از ابتدا مشخص بود که شکست ميخورد.
همچنين برخي از آنها اين مساله را مطرح مي کنند که عمليات کاملا لو رفته بود. نظر شما به عنوان کسي که در اين عمليات حضور داشتيد درباره اين ادعاها چيست؟
هدف از انجام عمليات کربلاي 4
اجراي عمليات بزرگ و وسيع در شرق بصره بود. حال اگر آن عمليات انجام نمي شد، عمليات کربلاي 5 با جريانات ديگري مواجه ميشد و هيچ وقت پيروزي کربلاي 5 به دست نمي آمد.
بنده در همان عمليات حضور داشتم و در شب عمليات قبل از آن که يگان ها از موضع تجمع حرکت کنند، به نظر مي رسيد که عراقيها مي دانستند که در آن منطقه عملياتي انجام خواهد شد اما اين که برخيها مي گويند که عراقيها ساعت و دقيقه عمليات را هم ميدانستند، صحت ندارد.
عراقي ها چگونه پيش بيني مي کردند که ايران عمليات انجام خواهد داد؟
عراقي ها از طريق پروازهايي که بر منطقه داشتند و با استفاده از منورها از حضور نيروها اطلاعاتي به دست آورده بودند اما از کيفيت و زمان عمليات اطلاعات دقيقي نداشتند.
يعني عمليات به طور کامل لو نرفته بود؟
قطعا نه.
عمليات چگونه انجام شد؟
برنامه اصلي اين بود که نيروها پاي کار بيايند و ضريب امنيت را بالا ببريم تا شرايط براي عمليات بعدي يعني کربلاي 5 که در 15 روز انجام شد بالا برود.
کل يگان هايي که قرار بود به سمت خط اصلي حرکت کنند، به منطقه هدف نرفتند از فاصلههاي 1 تا 2 کيلومتري تظاهر به تک ميکردند.
فقط چند يگان که در سمت چپ و راست ما حضور داشتند سرپل را گرفتند.
تا آنجا که اطلاع داشتم غواصهاي لشکر 27 سيدالشهدا(ع) و 31 عاشورا عمليات انجام دادند.
همچنين در سمت راست 19 فجر و 57 عمليات انجام دادند. مابقي لشکر ها از موضع تک خارج نشدند و در ساعت 5 صبح دستور عقب نشيني صادر شد.
از ميان رزمندگان کرمانشاهي کسي ديگري بود که همراه غواصها بوده باشد؟
سردار ويسي در آن عمليات که يگان ها به جزيره ام الرصاص رفتند، حضور داشت.
خود شما در آن زمان در کدام تيپ بوديد؟
من در منطقه شلمچه و در تيپ 12 قائم سمناني ها بودم. تيپ ما حتي يک نفر تلفات نداد.
جلوتر نرفتيد؟
خير. زيرا قرار بود ابتدا رزمنده هاي ديگر جزاير بوارين را بگيرند.57 و 19 فجر موفق شدند سرپل بگيرند و نزديک ساعت 9 بود که دستور عقب نشيني گرفتند و به عقب برگشتند.
پس شهدايي که به تازگي پيکرشان کشف شده است مربوط به لشکرهايي بود که جلوتر بودند؟
بله. آن عزيزان که شهيد شدند مربوط به نيروهايي بودند که در منطقه ام الرصاص حضور داشتند.
گفتيد که عمليات کربلاي 4 پيش زمينه اي براي کربلاي 5 بود. علت اين موضوع را توضيح مي دهيد؟
بعد از گذشت 15 روز از عمليات کربلاي 4، عراقي ها گفتند که کار ديگر تمام شده است و حساسيت آن ها از آن منطقه خارج شد.
حتي برخي از نيروهاي آنها مرخصي گرفته بودند، چون فکر مي کردند يک عمليات ناموفق انجام شده است و ديگر کار تمام است و ايراني ها قادر به انجام عمليات ديگري نيستند.
اما دوباره در همان قسمت عمليات قبلي که لشکر 15 فجر و 57 موفق شده بودند خط را بکشند و به سمت محلي که پرورش ماهي انجام ميشد رفتند، يگان ها عمليات را طرحريزي کردند و توسعه دادند.عراقي ها تصور نمي کردند که بار ديگر عملياتي بعد از 15 روز سازماندهي شوند.
چه تعداد عراقي در آنجا حضور داشتند؟
3 تيپ لشکر 11 عراق آنجا بودند.
پس با عمليات کربلاي 4، عراقي ها فريب خوردند؟
بله. در حقيقت عمليات کربلاي 4 يک فريب براي انجام عمليات کربلاي 5 بود.
يادم هست که در آن زمان در منطقه يکي از فرماندهان با يک دستگاه تويوتا به دنبال من که همراه شهيد عباس اسلامي پور
(در عمليات کربلاي 5 به شهادت رسيد) آمد و سوار ماشين شديم. پشت آب گرفتگي ديديم عراقي ها دارند عقب نشيني مي کنند.
اگر عمليات کربلاي 4 انجام نمي شد، چه اتفاقي مي افتاد؟
ما بخشي از خاک ايران را در عمليات کربلاي 4 و 5 آزاد کرديم، فشار هايي که نيروهاي بعثي روي نيروهاي خودي ايجاد مي کردند را کاهش داديم. ما بايد عمليات آفندي مي کرديم زيرا اگر انجام نمي شد عراقي ها به تکاپو ميافتادند که دوباره حمله داشته باشند تا مثل گذشته شهرهايي را تصرف کنند.
شهدا جايشان مشخص و معلوم است. اگر اين افراد جانشان که مهم ترين دارايي اش بود را در کف دستشان نمي گرفتند امروز اين امنيت و آرامش را نداشتيم.
به واقع اگر آن قاطعيت و آن توانمندي شهدا ، رزمندگان و جانبازان نبود، آمريکا به جاي افغانستان و عراق به ايران حمله مي کرد. آمريکا مي داند اگر دست از پا خطا کند با چه نيروهايي روبرو خواهد شد و تنبيه مي شود.
در زمان دفاع مقدس هم اين عراقيها نبودند که به تنهايي به ايران حمله کردند بلکه آمريکاييها و اروپاييها بودند که نقشه هاي جنگي را در اختيار آن ها گذاشتند و جنگ را سازماندهي کردند.
قلمهايتان زحمتهاي ما را هدر ندهد؟
همچنين يکي از غواصان عمليات کربلاي 4 به چند نکته درباره نحوه آمادهسازي غواصان و خط شکنان اين عمليات و تشريح آنچه که در شب عمليات گذشت، مي پردازد.
به گزارش ايسنا، سيد جواد کافي، از تخريبچيان دوران جنگتحميلي و از غواصان حاضر در عمليات کربلاي 4 ميگويد: پيش از آن که بخواهم به بيان خاطره بپردازم از شما ميپرسم که چرا شهدا در اين برهه از زمان سر درآوردهاند؟ اکنون آمدهاند که به ما چه بگويند؟ بدون شک آنها آمدهاند بگويند که ما رفتيم و حالا نوبت شماست که مبادا با حرف، قلم و قدمتان زحمتهاي ما را هدر بدهيد.
من در سال 1361 با چهارده سال سن به جبهه رفتم و از رزمندگان تيپ 21 امام رضا (ع) شدم. آن زمان شعار سپاه و بسيج بر انعطافپذيري بود؛ يعني ما بايد همه شرايط را بپذيريم و در کوه، دشت و دريا آمادگي رزم با دشمن را داشته باشيم. من ميخواهم يک شب از تمرين غواصان براي عمليات کربلاي 4 را بگويم.
يادم ميآيد که سال 65 من از جمله رزمندگاني بودم که به عنوان غواص بايد در عمليات کربلاي 4 شرکت ميکردم. ما از مهرماه تا ديماه به مدت سه ماه آموزشهاي لازم را گذرانديم.آن زمان زمستان بود. نخستين مساله اي که بايد به آن توجه کنيم اين است که لباس غواصي اگر خيس نباشد به تن غواص نميرود. هنگامي که ما اين لباسها را به تن ميکرديم بسيار دشوار بود چرا که خوزستان زمستان بسيار سردي دارد. يک شب من هنگامي که لباس غواصيام را دست زدم از سرما انگشتم به لباس چسبيد.
ما رزمندگان غواص براي اين که دشمن به تحرکات ما شک نکند شبها ساعت دو و نيم براي تمرين ميرفتيم. آن زمان اوج سرما بود. رودخانه کارون 150 متر عرض داشت و سرعت آب هم به 60 کيلومتر در ساعت ميرسيد. موانعي زير رودخانه قرار داده بودند و سرعت آب سبب ميشد که گردآبهاي بزرگي ايجاد شود. يادم ميآيد در اين تمرينها دو برادر يکي 14 و ديگري 17 ساله همراه ما بودند. فاميلي آنها محمدزاده بود. روزي به ما گفتند که بايد به تمرين برويم. با قايق رفتيم. در حال برگشتن به آب بوديم که ناگهان ستون به هم ريخت و دو تن از غواصان هنگام آموزش زير آب رفتند و به شهادت رسيدند. يکي از اين شهدا برادر کوچک بود. هنگامي که به مقر بازگشتيم برادر بزرگتر آمد و سراغ برادرش را گرفت و پرسيد: داداشم کو؟ يکي از بچهها گفت: شهيد شد. آن زمان تنها عکسالعمل برادر بزرگ اين بود که گفت: خوش بحالش با اين که از من کوچکتر بود در شهادت از من جلو زد.
اما خداوند مزد اين برادر بزرگتر را هم سال 66 در منطقه ماووت داد و به شهادت رسيد. موضوع ديگري که بايد بگويم اين بود که هنگامي که به آب ميزديم از مچ پا تا گردن احساس ميکرديم ديگر چيزي وجود ندارد و انگار که بدنهايمان قطع شده است. صداي تقتق دندان بچهها به خاطر شدت سرما به گوش ميرسيد. گاهي بايد هفت کيلومتر مخالف جريان آب شنا ميکرديم. ما سه ماه اين سختيها را تحمل کرديم تا شب عمليات کربلاي 4.
در شب عمليات ما در پاساژ خرمشهر مستقر بوديم و آخرين نماز مغرب و عشاء را ميخوانديم. در قنوت دست و دل بچهها تاب نياورد.
يادم ميآيد آن زمان اسماعيل قائمي يکي از همرزمانمان براي خداحافظي آمد. پس از آن يکي از بچهها داد زد که فانوسها را پايين بکشيد تا هر کس که ميخواهد برود. يکي ديگر از بچهها گفت: مگر ما اهل کوفه هستيم که بخواهيم برويم، ما بوديم و ديديم اين آمادگي بچهها را.
در شب عمليات 120 نفر در دو ستون به دل آب زديم. در اين بين فقط سه نفر سرشان از آب بيرون بود. يکي محمد رضايي از رزمندگان اطلاعات، ديگري من و سومين نفر هم محمدرضا رجب از بچههاي سبزوار بود. قرار بود تا از جزاير ماهي بگذريم و هفت کيلومتر داخل خاک عراق بشويم. خوشبختانه «مدِ» آب به قدري شديد بود که تا نوک جزيره ماهي، فين (کفش غواصي) نزديم. تا آنجا هيچ خبري از دشمن نبود اما به محض اين که به جزيره رسيديم هواپيماي عراقي آمد و فيلر (نوعي منور که همچون پروژکتور به مدت طولاني محيط را روشن ميکند) زد و در آن لحظه آب نقش آيينه را ايفا کرد.
ضدهواييهايچهارلول عراقي(سلاح مخصوص انهدام هواپيما) به کار افتادند. دشمن در راستاي سطح آب رودخانه به وسيله همين جنگافزار تير تراش ميزد. عراقيها تيرهاي رسام به سمت غواصان شليک ميکردند؛ يعني غواص از لحظهاي که گلوله از دهانه تفنگ شليک ميشود تا پايان آن که به کسي اصابت ميکرد را ميديد. در آن شرايط به دليل حجم بسيار زياد آتش دشمن آب حالتي مانند قُلقُل سماور گرفت. بايد بگويم دشمن با هر جنگافزاري که ميتوانست از موقعيتهاي جزاير امالرصاص، ماهي و بواريَن ما را هدف گرفته بود.من که اين صحنه ترسناک را ديدم، ترسيدم. از خدا خواستم که خدايا اگر ميشود شهيد نشوم. خدا خواسته من را اجابت کرد و در آن شرايط از آن دسته 120 نفره غواصان، 11 نفر توانستيم خودمان را کنار بکشيم. دو نفرمان در همان موقع شهيد شدند. يک نفر در ميان راه به شهادت رسيد. هشت نفر مانديم و هشت شبانهروز در آن منطقه در دل عراقيها حضور داشتيم و بعد از آن در دو گروه به عقب بازگشتيم. شهيد رضايي همان شب اسير شد. برگشتمان چهار روز طول کشيد.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار