خبرهای داغ:
نخستین گروه جهادی قرآنی چندی پیش به مناطق محروم دزفول اعزام و در این سفر به ارائه خدمات قرآنی مانند روخوانی، صحت قرائت نماز و احکام پرداختند.
کد خبر: ۸۵۳۷۸۱۶
|
۱۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۳

از اشک‌ برای کمبود قرآن تا نجات جان کودکبه گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از فارس نخستین گروه جهادی قرآنی پیش از ماه مبارک رمضان راهی مناطق محروم شهرستان دزفول از توابع استان خوزستان شدند. این گروه با همت سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ و با سرپرستی رحیم قربانی مسئول این سازمان اعزام شد که برای اطلاع از جزئیات برگزاری آن دقایقی را پای صحبت قربانی نشستیم که در این گزارش روایت اعزام اولین گروه قرآنی به مناطق محروم از زبان وی تقدیم می‌شود.

جهاد در راه خدا یکی از آموزه‌های قرآن کریم است که در طول تاریخ خصوصاً سال‌های بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی انسان‌های زیادی برای عمل به این فرمان الهی لباس مجاهدت بر تن کردند و به یاری محرومان و مظلومان شتافتند.

 

 

از همان سال‌های اولیه انقلاب اسلامی نیروهای انقلابی با تشکیل گروه‌های جهادی به یاری مردم محروم می‌شتافتند و شهدای عزیر و رزمندگان اسلام که نمونه‌ها و الگوهای سبک زندگی اسلامی و قرآنی هستند همواره در خط مقدم مجاهدت و یاری به مظلومان و مستضعفان قرار داشتند.

 

 

این اتفاقات از ضرورت راه‌اندازی یک نهضت و حرکت عظیم برای ایجاد روحیه ایثار و مقاومت و کمک به دیگران در بین اهالی قرآن خبر می‌داد، زیرا باید قرآنیان کشور علاوه بر قرائت و حفظ، عمل به قرآن را هم در زندگی خود نشان دهند و با این مقدمات، نخستین گروه جهادی قرآنی برای اعزام به مناطق محروم آماده و با مشورت گرفتن از گروه جهادگر «منتظران خورشید» یکی از محروم‌ترین مناطق کشور برای خدمت‌رسانی قرآنی شناسایی شد.

 

 

از آنجایی که مردم با فعالیت گروه جهادی قرآنی آشنا نبودند و به دلیل عدم تجربه در این کار مقرر شد تعدادی پزشک هم به همراه این گروه به منطقه اعزام شوند و به این صورت یک گروه 17 نفره پزشکی و قرآنی تشکیل شد تا در کنار رفع نیازهای فرهنگی دیگر نیازهای مردم منطقه «احمد فداله» هم مرتفع شود.

 

 

گروه در یکی از شب‌های خردادماه برای اعزام در فرودگاه مهرآباد تهران گرد هم آمدند، اما به دلیل برخی ناهماهنگی‌ها تعدادی از دوستان در فرودگاه جا ماندند و قرار شد فردا با اولین پرواز به ما بپیوندند.

 

 

بعد از حدود یک ساعت پرواز به دزفول رسیدیم و شب را در سپاه دزفول گذراندیم. در این گروه به جز قاریان و حافظان قرآن کریم، یک پزشک متخصص داخلی، یک پزشک عمومی، یک ماما و خود من هم به عنوان دندانپزشک حضور داشتم و ساعت 10 صبح روز بعد، پس از ملحق شدن افراد جامانده به گروه به سمت منطقه احمد فداله که در 120 کیلومتری دزفول قرار دارد راه افتادیم.

در ابتدا گمان می‌کردیم که حدود 1 تا 2 ساعت در راه هستیم، اما با پیمودن مقداری از راه باید جاده‌ای خاکی، سنگلاخ و صعب‌العبور روبه‌رو شدیم که در کوهستان‌های زاگرس احداث شده بود. بیش از 6 ساعت طول کشید تا با همه مشکلات از قبیل ترکیدن لاستیک، گیر کردن خودرو و مواجه شدن با موانع گوناگون طبیعی به منطقه احمد فداله برسیم.

 

 

منطقه‌ای زیبا، خوش آب و هوا، اما فاقد هر گونه امکانات از جمله برق، آب لوله‌کشی،‌ تلفن و گاز. تلفن همراه هم در این نقطه از کشور سرویس‌دهی نداشت و ما با یک زندگی کاملاً متفاوت و سنتی روبه‌رو شدیم، البته در تجهیزات ما یک موتور برق وجود داشت و شب‌ها برای انجام برخی کارها و شارژ تجهیزات چند ساعت روشن می‌کردیم، اما به دلیل نایاب بودن بنزین، امکان استفاده بیشتر از موتور برق نداشتیم.

روستاهای منطقه متمرکز نبودند و برخی از منازل با هم صدها کیلومتر فاصله داشتند، از این رو، ما در نقطه‌ای در وسط خانه‌های پراکنده مردم مستقر شدیم تا در دسترس همه باشیم.

از همان شب اول که مردم متوجه حضور ما شدند به استقبال آمدند. مردمانی محروم اما بسیار میهمان‌نواز و خونگرم تا جایی که بزرگ منطقه در ابتدا خانه خود را برای ما مهیا کرد، اما هنگامی که ما برای استقرار چادرهای خود را برپا کردیم، همه امکانات منازل خود مانند پتو و زیرانداز برای ما آوردند.

 

 

صبح فردا دو کلاس ویژه خواهران و برادران تشکیل شد که کلاس‌های خواهران در یک چهار دیواری سنگی و کلاس برادران زیر سایه درخت برپا می‌شد. متأسفانه مردم منطقه به شدت با کمبود قرآن مواجه بودند و همان ابتدای کار از ما قرآن طلب کردند. البته این امر برای ما قابل پیش‌بینی بود، از این رو تعدادی قرآن برای اهدا به مردم با خود برده بردیم و به هر خانواده یک قرآن هدیه کردیم، اما متأسفانه به برخی از خانواده‌ها قرآن نرسید و این اتفاق سبب جاری شدن اشک برخی از مردم شد.

یکی از موضوعاتی که باعث ناراحتی ما در این ایام شد، حذف درس قرآن از دروس پایه ابتدایی بچه‌های این منطقه بود، متأسفانه تنها یک کلاس برای مقطع ابتدایی بچه‌ها وجود داشت و تنها معلم این کلاس مجبور بود تا بچه‌ها را به دو دسته تقسیم کند و برای هر دسته سه روز در هفته کلاس برگزار کند. این محدودیت سبب شده بود تا وی درس قرآن بچه‌ها را حذف کند.

برنامه‌ریزی ما به این صورت بود که برای مردم کلاس روخوانی، روانخوانی و مفاهیم قرآن برگزار کنیم، اما متأسفانه مردم در قرائت نماز و بسیاری از احکام شرعی مشکل داشتند و ما هم با تغییر برنامه به آموزش قرائت نماز و احکام پرداختیم. باید بگویم سواد قرآنی مردم این منطقه صفر بود.

مشکل آب یکی از اساسی‌ترین مشکلات مردم منطقه احمدفداله بود، البته نیروهای جهادی یک تانکر در وسط خانه‌های پراکنده مردم مستقر کرده بودند، اما دوری مسافت باعث شده بود تا مردم ساعت‌ها راه برای بردن آب آشامیدنی طی کنند.

 

 

مشکلات پزشکی و سلامت هم در بین اهالی بسیار زیاد بود، خود من که به عنوان دندانپزشک اعزام شده بودم، با بررسی و معاینه اولیه متوجه شدم تقریباً کسی در بین مردم نیست که دندان خراب نداشته باشد. متأسفانه بسیاری از بچه‌ها با وجود سن کم،‌ دندان‌های دائمی خود را از دست داده بودند. خود من در مدت سه روز بیش از 150 ریشه دندان کشیدم، یعنی دندان‌های این افراد کاملاً از بین رفته بود، اما به دلیل ماندن ریشه هنوز درد می‌کشیدند.

در یکی از این روزها با پیرزنی مواجه شدم که برای کشیدن دندان آمده بود اما رمقی در وجودش نمانده بود، از وی سؤال کردم که چرا اینقدر خسته و بی‌رمق هستید، گفت: وقتی شنیدم که شما به این منطقه آمدید، به راه افتادم و بیش از سه ساعت است که در کوهستان راه طی کردم تا به اینجا برسم.

 

 

یکی دیگر از اتفاقات خوشایند این روزها، نجات یک کودک بدحال بود، این کودک را در حالی که حدود 39 درجه تب داشت و تشنج کرده بود به نزد گروه ما آوردند که با اقدامات به موقع تیم پزشکی حال این کودک بهبود پیدا کرد، شاید اگر گروه ما به این اردو اعزام نشده بود، این کودک زنده نمی‌ماند و همه ما بابت این توفیق بزرگ یعنی وسیله شدن برای نجات یک انسان خدا را شکر کردیم.

در این مدت، همه ما یک زندگی ساده با کمترین امکانات و بدون اسراف را تجربه کردیم. حال و هوای بسیاری خوبی بود و خود من احساس لیالی قدر را در این ایام داشتم. با وجود امکانات کم، نداشتن جای خواب مناسب و حتی غذای خوب روزها و شب‌های خوشی را سپری کردیم،

به یاد دارم شب آخر هشت نفر از بچه‌ها به دلیل آلودگی غذا دچار مسمومیت شدند، اما به هر حال بعد از پایان اردو همه افراد از ناراحتی اشک می‌ریختند.

 

 

حضور در این اردو تجربه بسیار متفاوت و شیرینی بود و قطعاً در زندگی ما تأثیر خواهد داشت. روبه‌رو شدن با مردم محروم، اما میهمان‌نواز، مردم کم‌سواد اما بصیر و آگاه بسیار برای ما ارزشمند بود.

در یکی از روزها با جوانی مواجه شدم که گفت: شما اگر هیچ کار برای ما نکنید باز هم همین حضورتان در منطقه برای ما ارزشمند است و این کار شما انگیزه ما را برای دفاع از انقلاب و ولایت فقیه بالا می‌برد.

 

 

یکی از تجربه‌های کسب شده در این اردو، جلوگیری از اسراف در زندگی بود، زیرا مشاهده محرومیت مردم و نداشتن آب لوله‌کشی و امکانات اولیه زندگی، ما را بر آن داشت تا قدر نعمت‌ها‌یمان را بدانیم و از هزینه‌های غیرضروری در کار و زندگی و از اسراف جلوگیری کنیم.

 

 

ارسال نظرات
پر بیننده ها