محمدكاظم مزینانی در نشست ادبی «لذت داستان»:

رمان خانوادگی ننوشتم چون هنوز حرف‌های زیادی درباره انقلاب بر زمین مانده

نویسنده رمان‌های «شاه بی شین» و «آه با شین» گفت: می‌توانستم از مسائل خانوادگی رمان بنویسم، اتفاقا این برایم بسیار راحت‌تر بود؛ اما تصور می‌كنم حرف های ناگفته زیادی وجود دارد كه در مورد انقلاب اسلامی باید بیان شود.
کد خبر: ۸۵۴۷۹۵۰
|
۰۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۷

به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از  پایگاه خبری حوزه هنری، نشست ادبی «لذت داستان» با حضور محمدكاظم مزینانی نویسنده رمان‌های «شاه بی شین» و «آه با شین» عصر 6 مردادماه در فرهنگ سرای سرو برگزار شد. محمدكاظم مزینانی در ابتدای این نشست كه به همت موسسه شهرستان ادب و فرهنگ سرای سرو، سه شنبه 6 مرداد ماه برگزار شد، درباره چگونگی نویسنده شدن خود به زبان طنز، گفت: در كودكی احساس می‌كردم در آینده بدبخت خواهم شد و زندگی خوبی نخواهم داشت اما نمی دانستم كه این بدبختی، نویسندگی است. كودكی خیلی معمولی داشتم و این گونه نبود كه از همان ابتدا بدانم كه می خواهم نویسنده شوم.

وی ادامه داد: یك اتفاق كوچك و آشنایی ام با یكی از مسئولان كیهان بچه ها باعث شد كه سر از كیهان بچه ها دربیاورم. شاید اگر كیهان فرهنگی می‌رفتم الان نویسنده نبودم و وارد حوزه های سیاسی می شدم. اما همیشه حوادث كوچك زندگی آدم را تغییر می دهند.

این نویسنده در پاسخ به سوالی درباره نویسندگی اش در دو حوزه كودك و نوجوان و بزرگسال نیز گفت: ادبیات كودك و نوجوان با ادبیات بزرگسال بسیار متفاوت است. وقتی برای كودكان كار می كنید می دانید برای چه مخاطبی می نویسید و مخاطبانتان مشخص هستند و انتقال مفاهیم و پیام ها نیز یك طرفه است؛ چرا كه مخاطب كودك و نوجوان نوع برخوردش با آثار ادبی متفاوت از مخاطب بزرگ‌سال است. در نویسندگی بزرگ‌سال، نوشتن همچون داد و ستد است و این گونه نیست كه تنها اثری ارائه دهید و مخاطب هم آن را بپذیرد. داستان شما با مخاطب بزرگ‌سال مواجه می شود و نقد و یا تایید می شود و در هر صورت بازخورد اثرتان را به طور عینی تر مشاهده می كنید.

مزینانی با بیان اینكه نویسندگی برای بزرگسالان گستره و ژرفای عمیق تری دارد، اظهار كرد: به نظر من نویسندگی برای بزرگسالان خیلی ترسناك تر از نویسندگی برای كودكان و نوجوانان است. البته تفاوت بزرگی كه در این میان وجود دارد این است كه كار برای كودكان و نوجوانان بی آلایش تر است و وارستگی خاصی در این گونه داستان نویسی هست كه در بزرگسال وجود ندارد.

وی همچنین در پاسخ به سوالی مبنی بر ورود مسائل و وقایع تاریخ معاصر در رمان هایش گفت: نسل من با انقلاب اسلامی بزرگ شده است و هیچ نسلی به اندازه ما، در زمینه انقلاب اسلامی و وقایع مربوط به آن حرف برای گفتن ندارد. همیشه برایم جالب بود كه نسل من كه در رژیم پهلوی درس خواندیم و نوجوانی مان را در آن دوران سپری كردیم، چه حرفی برای گفتن از آن دوران و تغییرات بعد از آن داشتیم.

این نویسنده خاطرنشان كرد: می توانستم از مسائل خانوادگی رمان بنویسم و برایم بسیار راحت تر بود، اما تصور می كنم حرف های ناگفته خیلی زیادی وجود دارد كه در مورد انقلاب اسلامی باید بیان شود.

مزینانی درباره رمان های «شاه بی شین» و «آه با شین» خود نیز عنوان كرد: وقتی رمان «شاه بی شین» را می نوشتم به دنبال ویژگی هایی از منش و رفتار پادشاهی در محمدرضا پهلوی می گشتم، اما چنین روحیه ای در او وجود نداشت. محمدرضا پهلوی به دنیا نیامده بود كه كه پادشاه شود و آدم فوق العاده و خاصی نبود. البته او خیلی جاها و در خیلی از تصمیماتش خائن به مملكت نبود، بلكه اشتباه می كرد و عواقب اشتباهاتش به دلیل موقعیتی كه داشت فاجعه بار بود.

وی افزود: پیش از شروع نگارش رمان هایم و در حین نگارش، منبع و اثری در رابطه با محمدرضا پهلوی و وقایع مربوط به انقلاب اسلامی نبود كه در دسترس باشد و من نخوانده باشم. تمام منابع فارسی و ترجمه شده درباره محمدرضا پهلوی را مطالعه كردم.

نویسنده برگزیده جایزه ادبی جلال در پاسخ به سوال دیگری از سوی مخاطبانش منبی بر نقش الهامات غیبی در تصمیمش برای نگارش اثر گفت: در روزگار ما حتی برای شاعران هم نقش الهام و پیام های غیبی دور از دسترس است.  برای من هم درباره نگارش این دو رمان همین گونه بود. اطلاعات تاریخی درباره شخصیت هایی همچون محمدرضا و رضا شاه پهلوی بسیار كم است و خیلی غنیمت است كه از دریچه ادبیات به این شخصیت ها بنگریم. شاه موجودی كشف نشده بود و من در این كتاب تلاش كردم تا به كشف این شخصیت بپردازم.

مزینانی همچنین اظهار داشت: نویسنده وقتی رمان می نویسد به مخاطب كمتر فكر می كند و خودش را می بیند و شاید خودخواهانه به نظر بیاید اما من نیز در طول نگارش رمان هایم، خودم بوده ام و برای خودم می نوشتم. هر چند كه در عین حال معتقدم اگر داستانی بنویسید و لذت در آن وجود نداشته باشد و مخاطب از خواندنش به اصطلاح كیفور نشود، فایده ای ندارد.

وی با اشاره به اینكه خاطرات دوران بلوغش با صحنه های عجیب و غریبی گره خورده، عنوان كرد: خانم معلم موسیقی داشتیم كه در دوران راهنمایی به مدرسه ما می آمد. او ما را با نت ها و موسیقی ها آشنا می كرد و فكر می كنم چنین چیزی، آن هم در شهر كوچكی مثل دامغان بسیار خوب بود، اما ما چون از بزرگ ترهای مان آموخته بودیم كه موسیقی و این چیزها بد است، او را به وضع بدی از مدرسه بیرون كردیم و از این خاطرات در ذهنم بسیار نقش بسته است. دوره نوجوانی ما برخلاف نوجوانان امروزی كه مدام در فضاهای مجازی سیر می كنند، بسیار واقعی بود.

در ادامه این نشست، محمدكاظم مزینانی بخش های ابتدایی رمان تازه خود، كه سومین جلد از سه گانه اش است، را برای حضار قرائت كرد. وی در حال نگارش این رمان است و به زودی توسط انتشارات سوره مهر حوزه هنری به چاپ می رسد.

همچنین در این نشست، مجتبی فدایی نویسنده جوان داستان كوتاهی قرائت كرد كه این اثر توسط حاضران و محمدكاظم مزینانی مورد نقد قرار گفت.


ارسال نظرات