خبرگزاری بسیج-گروه سیاسی: فضای دوقطبی که قبل از اعلام متن نهایی توافق در کشور ما وجود داشت، همانی بود که آمریکا میخواست. این فضا از نظر اقتصادی هم ضربات ویرانکنندهای بر اقتصاد پس از تحریم، وارد میساخت که با تدبیر به هنگام رهبر انقلاب، جلوی آن گرفته شد و با تدبیر و پیگیری مسئولین، به اجرا هم در خواهد آمد. در همین زمینه با دکتر صالح اسکندری، رئیس مرکز مطالعات ژرفا و عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی به گفتگو نشستهایم و ابعاد موضوع دوقطبی سازی جامعه در فضای پساتحریم را مورد بررسی قرار دادیم. ما حصل این گفتگو در ذیل از مد نظرتان خواهد گذشت.
دوقطبی موجود در ایران قبل از حصول توافق، به نظر شما منافعی برای آمریکا داشت که مقام معظم رهبری نسبتبه آن واکنش نشان دادند؟
به نظر میرسد از منظر جامعهشناختی آمریکاها با متنی که در وین به تایید دو طرف رسید و نهایتا مستظهر به قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل متحد شد، بهطور هوشمندانه فضای اجتماعی داخل کشور را هدف گرفتهاند و به دنبال این هستند فضای داخلی ایران را بعد از توافق ـ یا به قول جریان اصلاحطلب در دوران پساتحریم ـ تبدیل به یک فضای دو قطبی حول دو محور رفاه و استقلال کشور کنند و به دنبال این هستند رفاه را در مقابل استقلال قرار و عدهای از مردم را طرفدار رفاه و آبادانی کشور و عدهای را هم طرفدار استقلال کشور نشان بدهند؛ در حالی که اساسا این شکاف اجتماعی ساختگی و کاذب است. در کشور ما رفاه و آبادانی محصول استقلال و استقلال کشور هم در گرو کارآمدی اقتصادی است، متاسفانه با توجه به ترفندی که آمریکاها در مذاکرات اخیر به کار بستند، به دنبال این بودند فضای عمومی ایران را وارد بنبستی کنند که در آن دوگانه رفاه و استقلال را در بین مردم به وجود بیاورند و به نحوی امنیت ملی کشورمان را با این شمشیر دو لبه ذبح کنند.
به نظر شما آمریکا در مذاکرات، چه اهداف دیگری را دنبال میکرد؟
اگر به بندهای مختلف این متن ـ که انشاءالله در مجلس محترم و شورای عالی امنیت ملی با مداقه فراوان بررسی میشود ـ دقت کنید، آمریکاها تلاش کردند نسبت مستقیمی بین مذاکرات هستهای و پیشرفتهای میدانی ما در منطقه برقرار کنند، یعنی عملا کوشیدند ناکامیهایشان را در منطقه از سوریه گرفته تا یمن، لبنان، عراق و حتی در عمق استراتژیک خاک آلسعود در مذاکرات هستهای جبران کنند. غربیها بهدنبال این بودند کانون و سرچشمه تحولات میدانی منطقه را که ایران اسلامی است سد کنند. لذا بندهایی که در قطعنامه آمده و آنچه که در برجام ذکر شده است، بهخصوص درباره محدودیتهایی که برای آزمایشهای موشکی جمهوری اسلامی ایران و محدودیتها و تحریمهای تسلیحاتی آن نشان از این دارد که در پی جبران ضعفها و شکست میدانیشان در مذاکرات هستند. بسیاری از این اتفاقات شبیه ماجرای جنگ صفین است. در این جنگ مالک اشتر در صحنه نبرد تا پای چادر معاویه رسیده بود؛ اما عدهای در کنار چادر مولای متقیان به بهانههای واهی مانع از ادامه نبرد شدند. اتفاقی که امروز دارد رخ میدهد این است که عملا غرب در دوران پساتحریم ـ به قول اصلاحطلبان ـ به دنبال احیای دوباره جریانی است که در سال 88 شعار «نه غزه، نه لبنان» را سر میدادند و قصد دارد فضا را به سمتی ببرد که اهرمهای لازم جمهوری اسلامی ایران در منطقه بسته شود.
در صورتی که اساسا این شکاف اجتماعی کاذب است. به نظر من وارد بازی شدیم که اگر بر یک مدیریت سیاسی منطقی استوار نشود میتواند برای کشور بسیار خطرناک باشد و امنیت ملی ما را از قفا توسط شمشیر دو لبه رفاه و استقلال ذبح کند. این دوگانه کاذبی است که دارند بین استقلال کشور و رفاه و آبادانی در مملکت ایجاد میکنند.
پس با این اوصاف باید منتظر باشیم مردم کشورمان جوزده و به سمت مصرفگرایی سوق داده شوند.
اساسا تحریمها تقریبا 20 تا 30 درصد مؤثر هستند. این فقط حرف بنده بهعنوان کارشناس مسائل سیاسی نیست، بلکه کسانی که در این مملکت دارند کار اقتصادی میکنند، بارها آن را تکرار کردهاند. واقعیت هم همین است. آماری که از پولهای بلوکه کشورمان طی یک هفته گذشته توسط مراجع مختلف از بانک مرکزی گرفته تا مقامات اقتصادی دولت و برخی مراجع خارجی مطرح میشود حاکی از این است که مجموع پول قابل برگشت نزدیک به 29 ـ 30 میلیارد دلار است. درست است عنوان میکنند پولهای بلوکه شده ما 150 میلیارد دلار است؛ اما ما به ازای این مبلغ بانک مرکزی ريال چاپ کرده و در اختیار مردم قرار داده است. یعنی بیش از نیمی از نقدینگی موجود در کشور (300، 400 هزار میلیارد تومان) به پشتوانه 120 میلیارد دلار پول بلوکه شدهای است که در بانکهای غربی و اروپایی و آمریکایی بوده است. اگر این پولها بازگردند بایستی در خزانه بانک مرکزی نگهداری شوند و دولت اجازه ندارد مجددا پول جدیدی چاپ کند. همین امر سبب میشود اتفاق خاصی در سفره و معیشت مردم رخ ندهد. این امر بدیهی و جزو واضحات است که در صورتی که توافق انجام شود، تاثیر چندانی روی سفرههای مردم نخواهد داشت. هرچند انتظار نمیرود همین پولی هم که آزاد میشود مستقیما وارد چرخه روزمره زندگی ایران شود؛ بلکه بایستی در فعالیتهای زیربنایی و عمرانی کشور، میادین مشترک نفتی و گازی و ایجاد اشتغال در کشور هزینه شود. انتظار این نیست که دولت 30 میلیارد دلار را تبدیل به یارانه یا سبد کالا کند و به مردم بدهد. اگر چنین شود اوج لمپنیسم، پوپولیسم و عوامگرایی است و اصلا قابل پذیرش نیست.
ارزیابی شما از متن توافق شده چیست؟
اعتقاد دارم پیش از اینکه هر توافقی صورت بگیرد باید بررسیهای جدی روی متن انجام شود. بعید میدانم افرادی که منصف و دغدغه امنیت ملی و منافع ملی را داشته باشند متن موجود را بپذیرند. این متن هیچ ضمانت اجرایی ندارد. اگر بر اساس آن طرف مقابل جمهوری اسلامی ایران به یکی از تعهداتش عمل نکند، هیچ ضمانت اجرایی وجود ندارد. ضمانت اجرای آن که در بند یازده آن آمده کمیته مشترکی است که ابتدا در سطح کارشناسی و بعد در سطح وزیران خارجه است و در نهایت به شورای امنیت کشیده میشود. زمانی که هریک از هفت کشور، یعنی ایران و شش کشور 1+5 به شورای امنیت شکایت ببرند، بلافاصله تحریمها برمیگردد و به صورت خودکار تحریمها مجددا اعمال میشوند. در مورد طرف مقابل که اگر آنها اعتراضی داشته باشند قابل قبول است؛ ولی اگر ما اعتراضی داشته باشیم و اعتراضمان را به شورای امنیت ببریم تحریمها دوباره علیه خودمان برمیگردد! واقعا غیرمنطقی است. نمیدانم روی چه حساب و با چه مبنایی رفتند و این توافق را امضا کردند؟
درباره محدودیتی که برای تجارت تسلیحات قائل شدهاند. وقتی موضوع تجارت تسلیحات را توافق کردیم، عملا داریم بازوانمان را در منطقه میبندیم. یک عده به دنبال این هستند کشورمان را به سمت بستن سنگ و بازکردن سگ سوق بدهند، یعنی سگ بزرگی به اسم رژیم منحوس و نامشروع صهیونیستی بهعنوان عامل تهدید و مخاطره در منطقه وجود دارد و ایران نه در عرصه تسلیحات و نه در عرصه موشکهایش هیچ امکانی برای دفاع مشروع از خودش نداشته باشد و نتواند کاری کند.
وظیفه ما در مقابل این حربهها، پس از دوران تحریم چیست؟
عرضم این است که در دوران پساتوافق اگر عدهای بخواهند کشور را به سمت دو قطبی ببرند که یک قطبش رفاه و آبادانی و قطب دیگرش استقلال باشد و کسانی که بهدنبال رفاه هستند بخواهند استقلال را زیر پا بگذارند یا افرادی که بهدنبال رفاه هستند بخواهند رفاه و کارآمدی اقتصادی را نادیده بگیرند، ثمرهای ندارد جز خدشهدارشدن امنیت ملی کشورمان و نتیجه مطلوبی از متنی که در وین خوانده شد نخواهیم گرفت و کار را به مراتب سختتر از گذشته میکند، بهخصوص که الان قطعنامه شورای امنیت هم پشت این قضیه هست و اگر در دورهای طرف توافق ما پنج شش کشور بود، عملا هماکنون با قطعنامه شورای امنیت طرف توافق ما کل جهان است و اگر روزی ادعا میکردیم کشورهای متخاصم جمهوری اسلامی ایران سه چهار کشور خاص بیشتر نیستند و نمیشود به اینها جامعه جهانی اطلاق کرد، طبق قطعنامهای که در شورای امنیت تصویب شد، با جامعه جهانی و شورای امنیت به نمایندگی از آن روبهرو هستیم. این در حالی است که هنوز این قضیه با مبانی حقوق داخلی ما تطبیق داده نشده است و همین میتواند کار را خیلی مشکل کند.
با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید