از پاوه تا سردشت، همه‏ جا اکبر پیش‏قراول بود

اکبر چهره‏‌قانی، از نخستین افرادی بود که به شهیدچمران پیوست و در روز حماسه آزادسازی سوسنگرد با آنکه دکتر به او دستور بازگشت داده بود، بازنگشت و همچنان به پیش تاخت تا آنکه در محاصره دشمن درحالی که تنها مانده بودند، به شهادت رسید. این امر برای دکتر بسیار سخت بود، به گونه‌ای که در رثایش، متن زیبای زیر را نوشت:
کد خبر: ۸۵۴۹۲۳۸
|
۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۴
به گزارش خبرنگار روابط عمومی ناحیه کمیجان،«در دنیا آدم‏‌هایی هستند که به ظاهر زنده‌اند، نفس می‏‌کشند، راه می‏‌روند، حرف می‏‌زنند، زندگی می‌‏کنند؛ اما در حقیقت اسیر دنیا، برده زندگی و ذلیل حوادث هستند؛ از خود اراده و اختیاری ندارند، آلت بلا اراده عوامل طبیعت‌اند، درمقابل مرگ وحشت‏زده و زبون‌اند،‌ برای آنکه زندگی کنند. آنچنان به ذلت و اسارت تن درمی‏‌دهند و در قفس احتیاجات کثیف مادی اسیر می‏‌شوند و قیود و حدود مادی مثل تار عنکبوت آنچنان آنها را اسیر و برده می‌‏سازد که در میلیون‏‌ها و میلیاردها مردمی که همه روزه به دنیا قدم می‌‏گذارند و زندگی می‏‌کنند و می‏‌روند، از همین قماشند.

بر اعمال آنها هیچ نتیجه‏ ای مترتب نیست، هیچ تأثیری بر عالم وجود ندارند، اگرچه زندگی می‏‌کنند ولی مرده‌اند، بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد. اینان برای آنکه نمیرند، آنقدر خود را کوچک می‏‌کنند که گویا مرده‌‏اند؛ همیشه تسلیم قیود ذلت‏‌بار و شرایط ننگینی هستند که زندگی بر آنها تحمیل می‏‌کند. آنها شرف و حیثیت خود را می‏‌دهند، شخصیت و ارزش انسانی خود را فدا می‏‌کنند، روح خود را از دست می‏‌دهند، حیات حقیقی خود را نابود می‏‌کنند تا زندگی مادی جسد را تأمین نمایند، مانند کرمی که در لجن می‏لولد و خوش است که بوی تعفن ننگ و ذلت و پستی را استشمام می‏‌کند و با ننگ و ذلت نفسی می‏‌کشد

اما انسان‏‌های آزاده ممکن است کوتاه زندگی کنند؛ ولی تا آنجا که زنده هستند، براستی زندگی می‏‌کنند و به اختیار خود نفس می‏‌کشند، سرور و آقای حیات خود هستند، از کسی و چیزی نمی‏‌ترسند، محکوم اراده دیگری نیستند، دیگران تسلیم او هستند، محیط تحت تأثیر اراده او قرار می‏‌گیرد، خواسته او در همه‏ جا جاری می‌‏شود. تا زنده است به‌ راستی زندگی می‏‌کند،‌ از مرگ نمی‏‌ترسد، هیچ‏ چیزی آزادی او را محدود نمی‏‌کند، هیچ عاملی حتی مرگ او را ذلیل و زبون نمی‏‌نماید و هنگامی که مرگ فرا رسید، با کمال افتخار و شرف آن را می‏‌پذیرد و زندگی پر ثمر دیگری را شروع می‏‌کند. رمز قدرت و شخصیت او در همین جاست که اسیر زندگی نیست، به خاطر زندگی حاضر نیست که شخصیت انسانی خود را از دست بدهد و از نظر روحی بمیرد.

انسانی می‏‌تواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نگردد، هیچ‏ چیز حتی خود زندگی، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند،‌ آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است، با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرارسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدأ حیات اخروی و تکامل بزرگتر و مهمتری است. این انسان تا وقتی که زنده است، به‌راستی زندگی می‏‌کند، آقا و سرور خود می‏‌باشد، از موجودیت خود ذلت می‏‌برد و جسم مادی او وسیله‌‏ای برای روح او و شخصیت انسانی اوست، و چون از مرگ نمی‏‌ترسد قدرتمند است و دیگران در مقابل اراده او تعظیم می‏‌کنند... .
از پاوه تا سردشت، همه‏ جا اکبر پیش‏قراول بود

 

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار