دری: «سبك زندگی» باید در متن همه آثار سینمایی باشد، نه صرفا در سوژه یك اثر
به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری - داستان سینمای ایران از جوانب متعددی غمانگیز است. از منظری شرایط نظری خوبی برای تولید آثار تاثیرگذار فرهنگی وجود ندارد. از سوی دیگر، مناسبات اقتصادی در سینما كار را به شدت پیچیده ساخته است. از جهتی بسیاری از نویسندگان و كارگردانان چندان صلاح نمیبینند كار جدی و نظرورزانهای برای ساخت یك فیلم كه لااقل باید خرج خود را درآورد انجام دهند، از جهت دیگر بسیاری از مخاطبان سینما در زمانه ما حوصله كار جدی ندارند. این شرایط پیچیده فضایی را ساخته كه طنز و كمدی یگانه ژانر مطلوب سینمایی میشود كه لااقل دو دهه جدیت محتوایی در سینما را به خوبی پشت سر گذاشت و هر چند در این دو دهه فیلمهای ضعیف هم زیاد داشت ولی جدیت اندیشهمحور و محتواگرای آن قابل تقدیر است. البته امروز هم فیلمهای خوب و جدی ساخته میشود ولی شاید با یك ترس و لرز معنادار؛ آیا این آثار خواهند فروخت؟! آیا دیده میشوند؟! پیچیدگی داستان غمانگیز سینمای ایران از این گره داستانی بیشتر هم میشود.
در دهه اخیر غفلت عجیبی نسبت به اصالتگرایی و محتوامحوری در حوزه فرهنگ و هنر ایجاد شده كه اگر نخواهیم مثلا آن را با نیستانگاری فراگیر فرهنگ مدرن مرتبط بدانیم، لااقل باید آن را معناگریزی یا اندیشهگریزی خودخواسته تلقی كنیم كه از كنار سطحیگرایی و ابتذال مدرنیستی بالیده است. باید پذیرفت كه بخش مهمی از غفلت مخاطبان به آثار اصیل و تاثیرگذار، متوجه زمانه و زمینه تولید، انتشار و پخش آن آثار است. در زمانهای كه اندیشهگریزی اصالت دارد، طبیعیترین امر گریز از محصولات اندیشهای و محتوایی است. در چنین فضایی اگر فیلمی در اوج جذابیت هم ساخته شود و اندیشهای جدی را - هرچند ایدئولوژیك - پیش ببرد، نادیده گذارده میشود؛ ولی از فیلمهایی كه سازندگان آنها نه سواد و نه هنر بیان اندیشهای انسانی را در قالبی هنری دارند، تجلیل و تقدیس میشود. تا جایی كه همین آثار ركوردار آمار فروش هم میگردد. از سوی دیگر، آثار جدی در حوزههای مختلف كه حرفی برای گفتن دارند نه تنها نادیده میمانند بلكه با دلایلیِ سطحی كه اتفاقا فاخر به توهم در میآیند، تقبیح میشوند. شناخت و پذیرش این فضای اندیشهگریز فرهنگی، برای بهبود شرایط فرهنگی و هنری امروز بسیار ضروری است كه البته سیاستگذاران فرهنگ ایران كمتر مایلند آن را بپذیرند!
وقتی در چنین فضایی امكان ارائه یك «سبك زندگی» توسط سینمای ایران را بررسی میكنیم و آن را در تقابل با سبكزندگیای كه سینما و آثار تصویری غرب ارائه میدهد قرار میدهیم، بر غم و اندوه داستان تراژیك سینماییمان افزود میشود و كمبودهای موجود تازه به چشم میآید. پایگاه خبری حوزه هنری با هدف به بحث گذاشتن جوانب مختلف «داستان تراژیك» فوقالذكر در سینمای ایران، پرونده «سینمای ایران و امكان ارائه سبكی برای زندگی» را از امروز آغاز میكند. این پرونده گفتوگو با برخی چهرههای سینمای ایران و در انتها گزارشی نهایی از این پرونده را در بر خواهد داشت. اظهارات ضیاءالدین دری، كارگردان، در ادامه میآید:
وقتی تاریخ و میراث فرهنگی برایمان اهمیتی ندارد، چطور سبك زندگی باقی بماند
ضیاء الدین دری، كارگردان تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری، درباره استفاده از موضوع سبك زندگی اسلامی و ایرانی در فیلم ها گفت: اگر بخواهیم بحث سبك زندگی را در فیلمها نشان دهیم در درجه اول این موضوع باید در بطن هر فیلمی وجود داشته باشد، موضوع فیلم هر آنچه كه هست، اعم از اینكه یك درام اجتماعی را روایت میكند یا رابطه عاشقانه را نشان میدهد، این موضوعات را باید با خصلتهای ملی و ایرانی آمیخته كنیم اما چیزی كه از فیلمهای امروز می بینیم، این نیست.
كارگردان سریال «كلاه پهلوی» اظهار كرد: شما وقتی فیلم آمریكایی و اروپایی را میبینید آن ها در فیلم هر چه را نشان میدهند اهدافی برای آیندهشان محسوب میشود. مثلا گردانندگان پشت پرده آمریكایی قصد دارند از طریق فیلمها جامعه آمریكا و غرب را برای 10 سال آینده آماده كنند و حتی نتیجه هم میگیرند.
وی ادامه داد: حال در كشور ما همه چیز متفاوت است و اتفاقی رخ داده كه ظاهر زندگی مردمانمان شبیه غرب شده است و مشكل از همین جا آغاز میشود.
دری افزود: وقتی در آپارتمان 90 متری زندگی میكنیم دیگر سفره بر زمین نمیاندازیم و همه چیز بر روی میز میرود. تمام این مسئلهها پیش پا افتاده به نظر میآیند ولی وقتی دوربین ما داخل خانه میرود و فیلمی ساخته میشود با این موضوعات رو به رو میشویم. در حالی كه در ژاپن و هند در عین اینكه ساختمانهای برج وارد زندگیشون شده است، اما خصلتهای بومی خودشان همانند نوع پوشش، ارزشهای رفتاری و فرهنگشان را حفظ كردهاند.
این كارگردان خاطرنشان كرد: تا زمانی كه امام راحل(ره) در قید حیات بودند و حتی بعد از رحلت ایشان این پتانسیل در كشور ما موجود بود كه با توجه به رخداد انقلاب اسلامی و نوع معماری این مملكت در طول هزار سال قبلش، بافت اسلامی گسترش یابد و در سراسر مملكت، بالای 50 درصد از داشتههای فرهنگی، معماری و فرهنگ اصیل ایرانی را حفظ كنیم تا جلوی چشم مردم باشد و این فرهنگ یادشان نرود.
به گفته كارگردان «كلاه پهلوی» در دهههای اخیر ما تاریخ خودمان را ویران كردیم و میراث زندگیمان را از بین بردهایم، پس چطور انتظار داریم كه سبك زندگی برایمان بماند و آن را به تصویر بكشیم.
دری گفت: وقتی آثار باستانی ما نابود شده است، مسلما از خاطر مردم میرود كه چگونه زندگی میكردند و ارزشهای رفتاری آنان به چه شیوهای بوده است. در گذشته وارد شدن به خانه آداب و رسوم خاصی داشت. اما در حال حاضر همه چیز تغییر كرده است و بعد میگوییم كه بیاییم سبك زندگیمان را در فیلم ها نشان بدهیم.
وی در پایان افزود: در زمان قدیم خانهها به گونهای بود كه وقتی زنگ خانه به صدا در میآمد مادر خانه وقت داشت چادر سر كند و مسافت در ورودی خانه تا اتاقها زیاد بود، اما امروزه زنگ كه زده میشود مهمانها سریع وارد خانه میشوند. شاید اینها نمونههای پیش پا افتاده باشد ولی حقایقی را گوشزد میكند. حال با این شرایط چگونه میتوانیم بگوییم سبك زندگی را وارد فیلمهای خود كنیم؟!