خبرهای داغ:
در آن زمان ایران شده بود مرکز تحرکات غربی ها در خاورمیانه و شاه قدرت داشت،اما سرهنگ ما در برابر استوار آمریکایی جرات نداشت کاری کند و شاه افرادی را روی کار می اورد که مطیع ارتش آمریکا باشد.
کد خبر: ۸۵۶۱۵۷۳
|
۰۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۲

به گزارش بسیج به نقل از دیده بان، در سالهای اخیر یکی از خطوط ثابت شبکه های ماهواره ای تلاش برای مقایسه جمهوری اسلامی با دوره قبل از انقلاب در جهت پیگیری اهداف به روز و اغراض سیاسی شان بوده است.

در این راستا پرداختن به موضوعات مربوط به دوره پهلوی از قول دستاندرکاران و متصدیان درونی آن رژیم می تواند در شفاف سازی های عمومی نقش بسزایی داشته باشد.

متنبه مصاحبه با یکی از اعضای حاضر در اداره ضد جاسوسی ساواک اشاره دارد که به ابعاد فعالیت های ساواک میپردازد.

"الف.ع "از اعضای اداره هشتم ساواک که امور ضد جاسوسی و بررسی سفارت خانه ها را برای ساواک صورت می داد سخنان جالبی را از آن دوران دارد.

وی در خصوص حضور بهائی ها در ساواک عنوان می کند:پهلوی با حضور بهائیان در ساواک مخالفتی نداشت و اصلا مذهب در این نظام مطرح نبود و به آن اهمیت نمی دادند،از نظر سیستم استخدامی این موضوع ازاد بود،در ساواک افرادی همچون پرویز ثابتی که قائم مقام ساواک بود از شاخص های بهائیان بودند.

ساواک 9 اداره داشت،اداره اول مربوط به استخدام،ساختمان ها و مسئله های مالی و گزینش و این برنامه ها بود،اداره دوم در راس اداره دوم نیروهای مسلح بود که به آنها ضد اطلاعات می گفتند،اداره سوم سازمان امنیت داخلی و استان ها بود که رئیس آن پرویز ثابتی بهائی و صهیونیست به تمام معنا بود،اداره چهارم هم دژبانی و تخلفات پرسنل ،ازدواج و تایید صلاحیت کل پرسنل 9 اداره،نگهداری از ادارات بود،اداره پنجم وظیفه تشریفات،شنود را بر عهده داشت،اداره ششم مسئول گمرکات زمینی و دریایی و هوایی بود،اداره هفتم اداره خاورمیانه که در راس آن موساد اسرائیل قرار داشت بود یعنی اداره هفتم را اسرائیلی ها اداره می کردند آن زمانی کشورهای شوروی را اداره هفتم کنترل می کرد،اداره هشتم که ضد جاسوسی بود و تعیین سفرای وزارت خارجه،اتباع بیگانه،سفارت ها زیر نظر ان بود که رئیس آن ارتشبد هاشمی نژاد از افرادی بحساب می امد از مقامش از ارتشبد نصیری رئیس کل ساواک هم بالاتر بود،من یکی از اعضای پرسنل اداره هشتم بودم،اداره 9 هم که اداره مدیر کل ها بود و در راس آنها سازمان شاهنشاهی بود که خود شاه بر ان نظارت کامل داشت که فردوست رئیس اطلاعات شاهنشاهی در آن زمان فعالیت می کرد.

&الف.ع& در خصوص نظارت و اشراف شخص شاه بر رویه و عملکرد ساواک اذعان می کند:ساواک در خصوص منافع و مصالح حکومت پهلوی تحت نظر پرویز ثابتی و موساد اقدام می کرد،ثابتی اینقدر بر مسائل ساواک اشراف داشت که همسر شاه را در خصوص تغذیه اطلاعات و موضوعات سیاسی همراهی می کرد.

شکنجه و برخورد های ساواک مربوط به کمیته مشترک و سازمان اداره اطلاعات استانها بود،اینها بخش های تعقیب و مراقبت داشتند و افرادی را که نسبت به رژیم شاه مخالفتی داشتند توسط انها اگر تشخیص می دادند که سوژه عضو افراد مسلح است توسط کمیته مشترک (که تشکیل شده بود از نیروهای ژاندارمری،ساواک و شهربانی) دستگیر و شکنجه می شد.

در کمیته مشترک نمی شد که بازجویی و شکنجه نباشد،کمیته زیر مجموعه اداره سوم ساواک بود که افراد مخالف را دستگیر می کردند،دست بازجوها هرچقدر که دلشان می خواست باز بود،آنها طبق وظیفه این کار را می کردند،اگر بازجو ها شکنجه نمی کردند ساواک افرادی را پیدا می کردند که حتی بتوانند در اعتراف گیری چشم انسان را در بیاورند.

شاه حتما از این قضایا خبر داشت و توسط فردوست و نصیری گزارشات هفتگی و ماهیانه برای وی ارسال می شد.

هنوز هم اکثر مردم از ماهیت ساواک خبر ندارند،آن زمان بخاطر بی بند و باری ها خدا خواست که رژیم منفور پهلوی ساقط شود.

در آن زمان ایران شده بود مرکز تحرکات غربی ها در خاورمیانه و شاه قدرت داشت،اما سرهنگ ما در برابر استوار آمریکایی جرات نداشت کاری کند و شاه افرادی را روی کار می اورد که مطیع ارتش آمریکا باشد.

سیا و موساد بخاطر اینکه بنیانگذار ساواک بودند صد در صد در امور آن دخالت داشتند،اداره های ساواک فقط به فکر منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه بودند،شاه و اسرائیل در خط مشی یکی بودند و راهی را که اسرائیل می رفت شاه دنبال می کرد.

علت اینکه مردم آن زمان از ساواک بدشان می امد این بود که در هر قوم و گروهی یک نفر توسط ساواک دستگیر و اذیت شده بود،بخصوص مذهبی ها ،بگوش خانواده های ایرانی می رسید که چنین اعمالی صورت می گیرد و از ساواک نفرت داشتند.

ما می دانستیم انقلاب می شود،چون آن زمان این زندگی کثافتی به خفقان رسیده بود،آیا بی بند و باری آزادی است!

ما توسط بچه های ادارات دیگر می شنیدیم که ساواک شکنجه های گسترده ای انجام می دادند،پس از انقلاب مسئولین شورای انقلاب بلافاصله ما را دعوت بکار کردند و بر حسب تصادف در سمت جنوب شهر یکی از اعضای خانواده همسرم من را بعنوان شکنجه گر معرفی کردند،بعد از آن وقتی از خانه خارج شدم احساس کردم تحت نظرم و به یکباره من را دستگیر کردند که ببرند برای اعدام انقلابی که همان لحظه یک قربانی نظر کردم برای نجاتم،بلافاصله رئیس کمیته گفت فردی که از ساواک دستگیر کردید را برای تکمیل شناسایی بفرستید اداره و من هم وقتی که خودم را معرفی کردم،دعوت بکار شدم.

وقتی فهمیدند که اداره هشتمی هستیم فردای ان شب ازاد شدم و فوری شروع بکار کردی،ما هم بخاطر تخصصی که داشتیم طرحی عملیاتی مطرح کردم و دوم خرداد هفت هزار تومان چک هدیه گرفتم.

بعد از ان گفتند که همکارانمان را هم دعوت بکار کنیم و پس از آن اداره ما به دفتر تحقیقات اداره اطلاعات نخست وزیری در خیابان پاستور تبدیل شد و همزمان در انقلاب با دست خالی خدمت می کردیم و چون عشق و شوق به وطن و اسلام داشتیم موفقیت های چندبرابر از گذشته به دست آوردیم.

شهید چمران آن موقع بخاطر خدمات من به انقلاب17 هزار تومان به من هدیه داد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها