حسینیان عاشقانه حسین گویان در سوگ حسین

خیل عظیم حسینیان عاشقانه حسین گویان و اباالفضل گویان شور و شعور حسینی خود را در دسته های بزرگ و کوچک ثابت کردند.
کد خبر: ۸۵۸۴۴۴۱
|
۰۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۳

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج زنجان، می جوشد عشق، می خروشد شورو از دیده ها روان و برلب ها جاری می شود.

دیوانه می شود همه ی عالم و می گوید حسین(ع)؛ گویی حسین(ع) سالار عالم است ای سالار سر جدا درد ما را تو دوا! ای شمع بی کفن پروانه ها سیاه ماتم تو پوشیده اند، غرق در غروب تو، مبهوت مانده اند سیل سیاه پوشان در سوگ تو آواره اند از جای جای عالم دعوتشان کرده ای تو کیستی که اینگونه بر قلب ها پادشاهی می کنی؟

دسته ی حسینیه ی اعظم زنجان میعادگاه عاشقانت است.گویی تمام این حسینیان سال را به انتظار این روز، ورق می زنند،عشق به حضور در این بزم فقط مال زنجانی ها نیست، در جهان شهرتی دیرینه دارد.

عظمت دسته و نگاه تو و علمدارت را زمانی با بند بند وجودم احساس کردم که فهمیدم این جنبش بزرگ، دومین قربانگاه جهان، حسینیه ی اعظم پایتخت شور و شعور حسینی سه هزار و 500 خدمتگزار دارد و میهمان هایی از ژاپن و آلمان و سایر نقاط جهان می پذیرد و بیرق عزایش بر سر تمام ایرانیان گسترده شده است.
خدمتگزاران دولت هم آمده بودند، پای نوکری اباالفضل (ع) که در میان باشد، پست و مقام و شغل معنایی ندارد.علمدار و یاور نامی حسین(ع) همه را در سوگ خود کشانده است.
غوغا می کند این شور، عشق است و آتش و خون.خلسه ای آی از تحیر، حلقه ای از مروارید چشم، رهاورد این بزم عشق بود. در سوگ تاسوعا، غم و درد در دل ها خانه کرده است.کمر سالار عالم شکستن، کمر عالم را می شکند و اباالفضل (ع) سرور سرزمین غیرت می رود و بر نمی گردد و ای روزگار چه بد سرشت بوده ای که ابوالعجایبی چون اباالفضل(ع) پسر علی (ع) را از خود گرفته ای! مگر مانند او دیگر برای حسین(ع) و رقیه و زينب(س) پیدا می شود؟
مسیرها برای سوگواری ها که نه اثبات عشق بسته است.آری برای رسیدن به عشق باید مسیرهای بسیاری را بست.مسیر گناه که بسته شود، محل عشق امن می شود. بی عشق حسین (ع) راه ندارد کسی به جایی! معرفت اباالفضل قلب عاشق می خواهد.
عاشقان از سحرگاه نهم محرم الحرام، خود را مهیا می سازند. پا از خانه ات که بیرون بگذاری، دلدادگی را در نذورات و قربانی ها می بینی.عالم به فدای فرزندان علی(ع)؛ همان فرزندانی که دنیا حریف شان نبود و عالم مانند هیچکدامشان را نداشت و دست ظلم چه بی رحمانه در مقابل شان ایستاد.
صبح تا ظهر دسته ها به مقصد امامزاده ی شهر به راه می افتادند.اما ساعت دو میعادگاه دیگری بود.عزاداران در لوای پرچم مسجد احمدیه اجتماعی کردند به عظمت دریا. خستگی در عالم عاشقی بی معناست. کی می توان توصیف کرد این عشق و اندوه آزادگان را؟ احمدیه فقط نام هیئت و دسته است، صاحب عزا کسی دیگر است. توسل بر صاحبان عزا درد بی درمان دوا می کند و گویی همه واقف بر این موضوع، به جست و جوی چیز دیگری به این قافله ملحق شده اند.
دریای ایستاده، پسر ام البنین عشق برابرت به زانو در می آید، تمنا در تو حقیقت می یابد و وفا از تو مشق می آموزد. دستان تو تکیه گاه زمین و آسمان است، تمام آب های عالم شرمنده ی مردانگی و ایثار توست.
بهشت بی حسین بویی ندارد، اگر دارد فقط بوی حسین(ع) است. راه بهشت از وادی حسین (ع) می گذرد ره در وادی عشاق گذاردن، عجیب خوش است که تا سر منزلگه مقصود می برد.

ارسال نظرات