"همایش پیام‌آور کربلا"

داغ عشق حسین از همان ابتدا بر پیشانی زینب(س) پیدا بود

مراسم نمادین خطبه‌خوانی حضرت زینب(س) در اراک برگزار شد و بار دیگر داغ عشقی را که از همان ابتدا بر پیشانی زینب(س) پیدا بود به تصویر کشید، کربلا در حقیقت یعنی کمال بندگی و محرم، ماه آمیختگی با حسین و آموختگی از حسین است.
کد خبر: ۸۶۰۲۵۵۷
|
۱۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۲

به‌گزارش خبرگزاری بسیج از اراک، تئاتر خطبه‌خوانی حضرت زینب(س) پیش از ظهر امروز به همت بسیج خواهران ناحیه مقاومت سپاه اراک و همکاری ارشاد این شهرستان با هنر نمایی گروه آفتاب در مجتمع ستارگان برگزار شد.

جمع حاضر را سوار بر قالی سلیمان عشق کرد و به دیاری برد که تاریخ در سال 61 هجرت، شاهد ننگین‌ترین سال‌های حکومت بنی‌امیه بود، سال‌هایی که هنوز هم عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت با یادآوری آن قلبشان به درد آمده ولی مصمم‌تر از گذشته در مسیر ولایت گام برمی‌دارند و تلاش می‌کنند تا پیام عاشورا را به نسل‌های دیگر منتقل سازند.

مراسمی که با هدف تبیین نقش منحصر به فرد حضرت زینب(س) در واقعه کربلا و بازخوانی خطبه‌های آن حضرت بعد از واقعه عظیم عاشورا برای سومین سال متوالی در آستانه اربعین برگزار ‌شد.

بسیجیان حوزه‌های کوثر یک‌، 2 و سه و دیگر اقشار بسیجی امروز در آستانه اربعین حسینی به یاد دلاوری‌های حضرت زینب(س) گرد هم آمدند تا با یادآوری مصیبت‌های حضرت زینب(س) با ایشان تجدید بیعت کنند، در این روزها باید از زینب گفت، از حاصل زخم‏ها و نمازهای نشسته‏ای که هنوز او را به یاد دارند.

سالن سرتاسر پر از جمعیت شده و همه چشم به صحنه دوخته‌اند تا با صدای موسیقی در آن نورپردازی‌ها به حال و هوای کربلا روند، نور‌ پردازی، فضای واقعه اندوهناکی را به نمایش گذاشته و ماکت‌هایی که از خرابه‌های شام در صحنه قرار گرفته دل‌ها را به یاد حضرت رقیه(س) انداخته، صدای گریه در داخل سالن پیچیده و اشک چشم‌ها تسلی دهنده درد دل‌ها شد.

مجموعه "روایتی برای کربلا" چه زیبا صحنه‌های شجاعت‌ها و دلاورمردی‌های مردان خدا را به تصویر می‌کشد و حاضران در جمع را با خود همراه می‌سازد، از لحظه‌های وداع امام حسین(ع) با خواهر می‌گوید از احساسی که میان آن دو گذشت و از تنهایی و مسئولیت زینب(س) که تا ساعاتی دیگر باید کاروان اسراء را دلداری می‌داد.

زینب(س) عزیزکرده دخت رسول(ص) و حیدر کرار(ع) که تا آن زمان هرگاه به بازار قدم می‌گذاشت دور آن را کنیزکانی می‌گرفتند تا مبادا چشم نامحرم بر او افتاد ولی حال در روز دهم محرم در حالی که دیگر محرمی نداشت باید پای در رکاب می‌گذاشت و در میان جمعی قرار می‌گرفت که سخنان ناروا بر کاروان روا می‌داشتند.

خدایا چه صبورانه و با متانت لحظه‌ها را سپری می‌کرد و باز در آن شرایط مراقب بود تا مبادا دست نامحرمی به سوی خاندان حضرت رسول(ص) دراز شود، چه زیبا زخم پای کودکان را مرهم نوازش می‌گذاشت و زخم‌های پای خود را پنهان می‌ساخت.

اربعین می‌‏آید و نام زینب گل می‏‌کند، زینب از آن چه یزیدیان شرم‏زده هراس داشتند هم بالاتر بود، سخنان کوبنده زینب(س) در مجلس یزید در میان هلهله زنان شام، گُل گریه کاشت و وحشت در دل دشمنان اهل بیت(ع)، آنان که تا آن لحظه تصورشان این بود که با شهادت امام حسین(ع) دیگر مانعی برای یکه تازی‌های خود ندارند.

فرزند مکه و منا ـ زین‏ العباد ـ پیک انقلاب‏گر، برای شامیانی آمده که دل‏هایشان از بنای مسجد دمشق هم سخت‏تر بود ولی با این وجود در کنار عمه‌اش زینب(س) ایستاد و علیه حکومت یزید سخنانی کوبنده مطرح کرد و پیام کربلا را در کربلا نگذاشتند بماند.

به درستی که اگر زینب(س) نبود کربلا در کربلا می‌ماند، زینب(س) در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده حسین(ع) را دید ولی به جای ضعف در برابر دشمن غدار، بدن برادر را کمی بلند کرد و رو به آسمان گفت: "اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان"

این بانوی بزرگ اسلام سال‌ها بعد الگویی شد برای زنانی که از فرزندان خود گذشتند و آنان را در راه انقلاب تقدیم نظام اسلامی کردند مادران شهیدانی که در راه عشق به مکتب حسین(ع) به مقابله با دشمن ایستادند و اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک کشور به دندان دشمنان اسلام افتد تا مبادا آنان بر مسلمانان مسلط شوند و به خود ببالند.

در مجلس ابن‌زیاد هم هنگامی که او از روی شماتت به زینب(س) گفت: "دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟" زینب(س) در پاسخ فرمود: "ما رأیت الا جمیلا" جز زیبا(یی) چیزی ندیدم،"ما رأیت الا جمیلا" یعنی در اوج بلا زیبایی توحید و بلکه بالاتر ازآن جلوه ذات "جمیل" جل و علا را دیدن.....

سال‌ها از اشک‏های کربلا می ‌گذرد، قطراتی که حاوی پیام فتح و رشادت مردانی است که در راه اسلام لحظه‌ای از ایمان خود دست نکشیدند و با حمایت شیرزنانی که در طول تاریخ بی‌نظیر بوده‌اند در برابر جبهه ظلم و ستم ایستاده‌اند تا پیام آزادگی و عشق را در پهنه گیتی بگسترانند.

داغ عشق حسین از همان ابتدا بر پیشانیش پیدا بود، از همان لحظه تولد در آغوش برادرش حسین(ع) آرام گرفت و زمانی که عبدالله‌جعفر برای ازدواج با او با امیرالمومنین(ع) سخن می‌گفت، فرمود به عبدالله بگوئید به شرطی که ازدواج ما سبب دوری از برادرم نگردد، در هر سفر که او رود من نیز باید با او باشم.

حال در گودال قتلگاه در کنار پیکر بی‌جان برادر نشسته بود از یک سو جذبه عشقی مقدس او را به دنبال برادر می‌کشاند و از سوی دیگر مسئولیت سرپرستی ده‌ها زن و کودک، و سنگین‌تر از آن رسالت ابلاغ پیام خون برادر او را بر جای می‌نشاند، با شهادت تمام دلاورمردان راه خدا در کربلا عمود خیمه‌ها کشیده می‌شود سربازان به دنبال غنائم هستند و حتی حجاب از زنان برداشته و زیورآلات آنان را به غارت می‌برند.

سرها بر نیزه شده و گویی دیگر همه چیز تمام، لشگر دشمن خشنود از پیروزی ظاهری که به دست آورده، در این میان زینب سعی دارد در پیش چشم اهل حرم خسته و نالان ننمایاند، در کنار کودکی از فرزندان شهدا زانو میزند و با لبخند، نوازشش می‌کند، هر دم در کنار زنی شوی مرده می‌نشست و از تقدیر خدا می‌گفت و از صبر و از پاداش عظیمی که خداوند بدان وعده داده اما خدا می‌دانست که در دل زینب(س) چه طوفان غمی بر پا شده بود.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
آخرین اخبار