خبرهای داغ:
وداع باشکوه مردم قم و نمازگزاران جمعه در تشییع پیکر بسیجی شهید محسن مسعودی پس از 32 سال، برگ دیگری بر دیوان افتخارات این شهر مقدس در عرصه شهید و شهادت افزود.
کد خبر: ۸۶۰۶۱۴۸
|
۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۶

به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، پیکر مطهر بسیجی شهید محسن مسعودی، در حالی بعد از اقامه نماز توسط آیت الله اعرافی امام جمعه قم، بر روی دستان نمازگزاران تشییع شد که حضور پرشور جمعیت، حال و هوای تشییع پیکر شهدا را در دوران دفاع مقدس از مسیر خیابان انقلاب به گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) تداعی می کرد.

مراسم تشییع پیکر این شهید والامقام با حضور آیت الله اعرافی و جمعی از مسئولان استانی، روحانیون، فرماندهان و پایوران سپاه و نیروی انتظامی، پیشکسوتان دفاع مقدس، بسیجیان و خانواده های معظم شهدا و مردم عزادار برگزار و پیکر شهید در قطعه 21، در قبری که سالها انتظارش را می کشید، خاکسپاری شد.

مراسم دعای ندبه مسجد مقدس جمکران در ایام رحلت نبی مکرم اسلام(ص) و شهادت امام حسن محتبی(ع) و امام رضا(ع) نیز با حضور پیکر شهید مسعودی حال و هوای دیگری داشت.

زندگی نامه شهید محسن مسعودی

شهید مسعودی فرزند دوم خانواده و متولد 23 آبان 1346 در تهران و ساکن منطقه 14، خیابان شهید مخبر، کوچه شهید خطیبی نیا بود؛ منوچهر مسعودی پدر بزرگوار این شهادت متولد روستای آمره بخش خلجستان قم است و این خانواده، زمانی که محسن، پنج ساله بود از تهران به اسلامشهر و نهایتا حدود سال 80 به قم نقل مکان کردند.

سال 1362 هنگامی که محسن، در سن 16 سالگی سال سوم راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری اسلامشهر سپری می کرد، به عنوان دانش آموز بسیجی همراه با گردان بلال لشکر سیدالشهدا(ع) سپاه تهران عازم پادگان دوکوهه و سپس خطوط مقدم جبهه شد و زمانی نگذشت که در 18 اسفند همان سال در عملیات خیبر -جزیره مجنون- به خیل کاروان شهدای مفقودالاثر دفاع مقدس پیوست.

پس از نتایج بدست آمده از سوی کمیته جستجوی مفقودین، طی روزهای اخیر با حضور مسئولان سپاه استان قم به خانواده شهید اطلاع رسانی و به 32 سال چشم انتظاری آنان پایان داده شد.

آنچه که از آرامش و معنویت این نوجوان رزمنده بسیجی و اوج بصیرتش در تبعیت از امام راحل(ره) شنیده می شود، نشان از تربیت الهی و قرآنی این دانش آموز شهید دارد؛ مادر بزرگوار شهید مسعودی می گوید: 10 روز قبل خواب "محسن" را دیدم که با چهره ای خندان آمده اما قد و قواره او به اندازه زمان نوزادی اش در قنداق بود و وقتی بقایای پیکر فرزندم را در کفن کوچکی دیدم آن خواب برایم تداعی گردید.



ارسال نظرات
پر بیننده ها