خبرهای داغ:
یادداشت/ رسول مرادی

از شیرودی تا بهشتی، از زبان پادگان غریب

بچه‌های جنگ به ابوذر لقب مادر دوکوهه یا دوکوهه غرب داده اند با این تفاوت که ابوذر غریب است.
کد خبر: ۸۶۴۷۲۱۲
|
۱۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۲

خبرگزاری بسیج کرمانشاه، یادداشت میهمان - رسول مرادی/ ابوذر از همین مسیر بلوار شهید شیرودی شهرم کرمانشاه که منتهی می‌شود به مقصد بلوار شهید بهشتی داشتم عبور می کردم که ناگاه چشمم به درختانی افتاد که داشتند از جایشان کنده می شدند در خیابان شهید بهشتی تا شاید ستونهای قطار سبک شهری به جایشان جایگزین شود شاید ، دیدم عده ای از مردم جمع شده اند و با حسرت فن درخت کن شدن درختها توسط کارگران آنجا که به خواست کارگردانان پروژه قطار شهری بود را می دیدند و بعضی ها هم زبان به گلایه گشوده بودند کنجکاوی مرا از داخل ماشین به سمت مردم کشاند و رفتم در دل مردم تا درد دل مردم را بشنوم.

 

شنیدم آنجا یکی می گفت کو گوش شنوا ؟ راستش سعی کردم اقلا آنجا من نوعی گوش شنوا باشم برای زبان گویای آنان.

 

یکی می گفت در روز درختکاری و هفته منابع طبیعی به جای کاشت درخت کمر به قتل درختان زبان بسته ، بسته اند آن یکی می گفت معلوم نیست آیا این درختان بی گناه که این دم بهار تازه شکوفه زده اند در جای دیگری کاشته می شوند و یا سر از نجاری های محله چوب فروشان در می آورند.

 

دیگری گفت ای کاش لااقل تا بعد از تعطیلات عید نوروز که میهمانان زیادی به کرمانشاه می آیند بلوار را خراب نمی کردند آنهم در شرایطی که معلوم نیست برای عید امسال مانند سال پیش شهردار نداریم یا داریم.

 

ظریفی هم میگفت باید از مسئولان پرسید آیا اولویت اصلی کرمانشاه قطار شهری است یا ایجاد اشتغال برای جوانان بیکارش ، مشکل حمل و نقل اینجا با بی آر تی هم حل می شد ای کاش بجای علم کردن این ستونها ، ستون چند کارخانه را علم می کردند تا ستون زندگی جوانان بیکار کرمانشاهی علم می شد.

 

پس از چند دقیقه از آنجا گذشتم و به حرفهای مردم فکر می کردم سپس داشتم در ذهنم مرور می کردم راستی روزها چه زود می گذرند انگار همین دیروز بود اسفند سال گذشته ، چه زود 15 اسفند و روز درختکاری رسید.

 

در همین هنگام ناگهان 16 اسفند به ذهنم خطور کرد یک روز تلخ و غم بار در تاریخ ایران اسلامی و استان کرمانشاه، روزی که در آن و در سال 63 حدود هزار نفر در جریان بمباران پادگان پرافتخار و پر رمز و راز ابوذر و روستاهای اطراف آنجا یکجا شهید و یا جانباز شدند.

 

در آن روز خیلی از خانوادها بیش از ده شهید تقدیم انقلاب کردند مانند خانواده شهید خانمحمدی که 16 لاله از آن باغ آباد در آن 16 اسفند خونین پرپر شد از لاله نوشکفته یکساله گرفته تا لاله های قد برافراشته دیگر. کنجکاو شدم و رفتم سراغ رسانه ها تا ببینم امروز درباره بمباران آن روز ابوذر غریب چه مطالبی منتشر کرده اند با تعجب دیدم که در این باره چیزی ندیدم شبکه‌ها و گروههای اجتماعی را هم که رصد کردم همه نوع مطلبی مشاهده کردم از جار و جنجال‌های سیاسی و جناحی همیشگی گرفته تا قسطی شدن آجیل شب عید ولی دریغ از یک خط مطلب در زمینه 16 اسفند سال 63 ابوذر. گویا در میان هیاهوهای روز مره جایی برای یاد کردن از شهدای پادگان ابوذر نبود همانطور که در هیچ تقویمی هم جایی برای ثبت آن روز وجود ندارد گویا به قول حاج آقا عبدی مسئول سابق عقیدتی سیاسی پادگان ابوذر تاریخ هم به گمنامی ابوذر رضایت داده است.

 

بچه‌های جنگ به ابوذر لقب مادر دوکوهه یا دوکوهه غرب داده اند با این تفاوت که ابوذر غریب است.

 

یاد دو سه سال قبل افتادم که برای تهیه گزارشی به پادگان ابوذر رفته بودم کسانیکه گذرشان به ابوذر پرافتخار افتاده می دانند چه می گویم.

 

وجب به وجب ابوذر هنوز هم بوی عطر شهدا را می دهد آنجا قطعه ای از بهشت است آنجا متبرک به قدوم رهبر معظم انقلاب است آنجا آشیان پرندگان ابابیلی مانند شهیدان شیرودی، شمشادیان، داور زاده و امثال بی مثال آنان است.

 

امیر جلیلیان پور فرمانده سابق پادگان ابوذر می گفت تمام طرح ریزیها و برنامه‌ریزی های عملیات های مختلف در ابوذر انجام می شد و لو رفتن یکی از همین برنامه ریزی های عملیاتی بود که منجر به بمباران سنگین دشمن بعثی و هم دستانش در 16 اسفند سال 63 شد آنهم در سه مرحله که حدود هزار شهید و جانباز به جا گذاشت و خون رزمندگان سپاهی ، ارتشی و مردم در هم آمیخت. ابوذر را نمی توان با زبان و کلمه تعریف کرد چراکه شنیدن کی بود مانند دیدن.

 

باید آنجا بروی تا در و دیوار و خاکش با تو حرف بزنند و به تو بگویند در اینجا چه مردان مردی جانشان را جانانه فدا کردند تا من و تو امروز در کمال آرامش و آسایش زندگی کنیم، در کمال اقتدار و امنیت پای صندوقهای رای برویم و سرنوشتمان را خودمان رقم بزنیم. ابوذر به من و تو می گوید: ابوذریان شهید و مجروح شدند ولی اجازه ندادند پای دژخیمان نا محرم به آنجا بیفتد.

 

اگر به ابوذر بروی یادمان های زخم خورده اما استوار آن پادگان، یادمان می دهد که شهدا را از یادمان نبریم، یادمان های آنجا یادمان می دهد تنها راه حفظ و اقتدار کشور این است که شهدا و آرمانهای آنان را از یادمان نبریم، یادمان های آنجا یادمان می دهد راه پیشرفت و عز ت کشور همان راه شهداست نه این قیل و قالهای جناحی روزمره و خسته کننده، یادمان های آنجا یادمان می دهد که اگر در این مملکت اکنون برای خودت کاره ای شده ای از برکت خون هزاران شهید است اگر مسئولیتی داری باید در قبال رهبری، مردم و خون شهدا مسئول باشی، یادمان های آنجا یادمان می دهد فرصت خدمتگزاری به این مردم فرصت بزرگی است که نباید آنرا به هدر داد، یادمان های آنجا یادمان می دهد که فردای قیامت همه باید پاسخگوی خون شهیدان باشیم خونی که با آن درخت تنومند و زیبای انقلاب آبیاری شد و برای حفظ و رشد این درخت کم کاری و کوته بینی جایی ندارد ، یادمان های آنجا یادمان می دهد چگونه زیستن و چگونه مردن را به شرط آنکه این یادمان ها در یادمان باشد نه از یادمان برود.

 

یادمان های آنجا یادمان می دهد که باید به مانند داور زاده شهید تازه داماد آن روزها در این روزها هم می بایست به خاطر حفظ مام میهن و دینت آماده ادای دینت باشی ، یادمان های آنجا یادمان می دهد برای آنکه به مقصد بهشتی برسی باید در مسیر شهید شیرودی گام برداری.

ارسال نظرات