حرف دل یک دانشجو:

قدمی در لاله زار شهدا / دلنوشته

نمی خواهم این فرصت گران بهاء را از دست بدهم، نباید این سفر من، سفری باشد همچون سفرهای دیگر!
کد خبر: ۸۶۴۸۹۳۴
|
۲۰ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۷

به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل، گوشه کناری از دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی را در ذیل تقدیم می کنیم:

(شهیدان زنده اند) این جمله، بارها و بارها به گوشم خورده بود، ولی معنای آن را با عمق وجودم درک نکرده بودم.

تا اینکه قدم در سرزمینی نهادم که وجب به وجبش با خون شهیدان آمیخته است. امروز هوایی را استشمام کردم که با رایحه گل های بهشتی معطر بود.

روی خاکی قدم گذاشتم که شاهد جوانمردها و دلاوری های شیرزنان و غیور مردانی بوده است که برای دفاع از سرزمینشان جانفشانی کردند.

وقتی از مناطق جنگی بازدید می کردیم حس عجیبی بر فضا حاکم بود که به خوبی می شد حضور معنوی شهدای راه حق و حقیقت را در نقطه به نقطه ان حس کرد. روح ملکوتیشان سبک بالانه به سوی آسمان ها پرکشیده بود اما گویی جسم خاکیشان می خواست زمینی بماند تا روشنی بخش راه زمینیان باشد.

با خودم می اندیشم که چگونه به یکباره مسافر راهی شدم که راهیان نور نام دارد. مقصد از نور چیست؟! آیا همان نور حقیقت است؟! چگونه به این معرفت خواهم رسید؟! دقیق تر که می شوم در می یابم که من هیچ برنامه از قبل تعیین شده ای برای این سفر نداشتم، این شهدا بودند که من و همسفرانم را فرا خوانده بودند تا هریک بتوانیم به حقیقتی که در جستجویش هستیم دست یابیم.

دست تقدیر و خواست خداوند بود که مارا در این مسیر قرار داد، مسیری که روشنی خود را وام دار شهیدان است.

نمی خواهم این فرصت گران بهاء را از دست بدهم، نباید این سفر من، سفری باشد همچون سفرهای دیگر!

باید ره آوردی داشته باشم، این ره آورد چه باید باشد؟! من نیز هنوز به درستی نمی دانم! فقط این را می دانم که به راستی شهیدان زنده اند و این موهبت الهی بود که شامل حال من و همسفرانم گردید.

او می خواهد ما جوانان امروز بتوانیم راه صحیح زیستن را بشناسیم و امید آن دارم که انتهای این راه نورانی، به نور حقیقی و سرچشمه ایمان منتهی شود.

انشاالله...

دلنوشته:

سولماز خدایی، از دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی

ارسال نظرات