قبلا به من می گفتند ابراهیم حاتمی‌کیای فیلمساز. از یک جایی برای یک نسلی شدم «عمو ابراهیم». احساس می‌کنم باید از یک چیزهایی دفاع کنم. حرکت من مثل گردش زمین است؛ بعضی جاها نزدیک می‌شوم و بعضی جاها دور.
کد خبر: ۸۶۶۱۷۷۵
|
۲۹ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۱:۴۰
به گزارش خبرگزاری بسیج، همه گفتگوی ابراهیم حاتمی‌کیا خواندنی است. هر گفتگویی که می‌کند آتشفشان است اما در دل این آتش باید رفت و غرق در آتش برآمده از دل ابراهیم شد. آنچه انتشار یافته است آخرین گفتگوی ابراهیم حاتمی کیا با فریدون جیرانی است.


*علت استقبال مردم از سینما را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چیزهایی خوانده و شنیده‌ام مبنی بر اینکه تلویزیون امسال ضعیف کارکرده و مردم به سینماها پناه آورده‌اند یا انتخابات باعث شادابی مردم شده‌است، البته که اعتقادم چنین نیست. نمی‌دانم چه نسیمی وزیدن می‌گیرد و چه اتفاقی در سینما می افتد. هر بار هرچه می گویند، نقیضش هست. پارامترهای مختلفی را نام می‌برند برای فروش فیلم که اگر آن‌ها را به رایانه بدهیم، جوابی به ما نمی‌دهد که قانون و قاعده مشخص چیست، نمی‌دانم چه احساس در مردم ایجاد شده‌است.

*فیلم های کیفیت بهترین نسبت به سال های قبل داشت.


من به عنوان فیلمساز، یکی از همین فیلم‌ها، وقتی می‌بینم تحلیل به انتخابات، برجام و کیفیت تلویزیون اشاره می‌کنم، عصبانی می‌شوم. ببخشید! انگار ما هم فیلمساز بودیم که فیلمی ساختیم و مردم می‌بینند و راضی برمی‌گردند. این مسئله مهمی است. چند فیلم داریم که این حالت را ندارند و نتوانسته ارتباط ایجاد کند. من معتقدم فیلم هم موثر هستند.

*درفاصله به «رنگ ارغوان» تا «بادیگارد» حاتمی‌کیا نتوانسته خودش را پیدا کند و خط عوض می‌کند. این فاصله به خاطر تاثیر سیاسی است یا از درگیری درون خودت؟

این تحلیل جدیدی است. پیش تر از «آژانس شیشه ای» این بحث هست تا به رنگ ارغوان. نوعی نگاهی که در «به رنگ ارغوان»  هست و یک صراحت سیاسی در خود دارد و وارد حوزه پر رنگ‌تر قرمزی می‌شود، در بادیگارد هم هست، آزادی و بی پروایی در آن فیلم هم هست، در این هم هست.

از این جهت شاید این دو فیلم به هم متصل باشند. اما من نمی‌توانم «به نام پدر» را از سینمای خودم حذف کنم. نمی‌توانم گزارش یک جشن را حذف کنم. به این خاطر که یک فیلم در فروش توفیق نداشته ، نمی‌شود این تعبیر را آورد. اما از این منظر که سازنده همه این فیلم‌ها من هستم و من من متاثر می‌شود از فضای حاکم در جامعه‌ام. اگر آنها الکن می‌شوند، به این دلیل است که آینه‌ای از فضا و من دارم آن را منتقل می‌کنم.اگر صریح می‌شوم، بازفضا این را به من می دهد.سازنده این فیلم های بنده هستم و بنده متاثر می‌شوم از فضای حاکم در جامعه‌ام، هر آنچه که هست اعم از مسئله سیاسی، مسئله اقتصادی، مسائل اجتماعی. همه اینها را من موثر می‌دانم.

فیلم های من اتصالی این گونه با جامعه دارند. «به نام پدر » حرفی که می زند، مسئله من و مسئله جدی آن دوران بود. چیزی که من را با دوستان حوزه نقد گرفتار می‌کند این است که فیلم را برای فیلمی مبینند.

اگر کسی بگوید جنگ بی معنی؛طوفان به پا می‌کنم/پای من هنوز به جبهه بند است/نقد نظام را حق خودم می دانم/سعید روستایی فرزند من است/واکنشی‌ترین فیلمساز جمهوری اسلامی هستم/مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟ /رفتم سینمادیدم وای عجب فیلمفارسی متعفغنی!/ تق سینمای جشنواره ای دارد درمی آید/


هنر را برای هنر که خیلی ازش حرف زده‌اند. چرا این اتفاق رخ می دهد و چرا این حرف زده می‌شود؟ بعضی فیلم‌ها این حالت را ندارند و فیلمساز خواسته یه چیزی بگوید که وقتی نسبت آن را با اجتماعش می‌بینی‌، چیزی گیرت نمی آید ولی متاسفانه نقاد ما وقتی فیلم را نقد می‌کند، اصلا نگاه نمی‌کند به آن حوزه اجتماعی، چه اتفاقی در جامعه افتاده که این فیلمساز این واکنش را نشان می‌دهد. برای منتقد ما مسئله نیست که این نسبت را ایجاد کند و دلایل آمدن این فیلم ها را به مخاطب بگوید. من به عنوان فیلم ساز قواعد فیلمسازی و فیلمنامه نویسی را می فهمم اما همه حرف که این نیست. گاهی فیلمی لکنت دارد یعنی  ابر و باد و مه خورشید فلک دست به دست هم می دهند که در نیاید. بی تعارف مثل آشپزی است، همه این قواعد را درست می چینی؛ به هزار یک دلیل نمی‌شود و شیرین در نمی‌آید و وقتی بهتر می‌بینی متوجه می‌شوی، مواد سالم بکار گرفته‌ای، کم فروشی نکرده‌ای،  کلک نزده‌ای، اما نشده.

مسئله برای فیلمساز و منتقد ما این است که در این ترجمان سینمایی نسبت ها را با جامعه تعریف کند.

*تو جایگاهی داری به عنوان نماینده جریان روشنفکری دینی در سینمای ایران. اما چیزی که باعث شناخت تو در محافل شده، ناقدان عرفی بوده‌اند نه منتقدان مذهبی. تو مورد تائید تمام منتقدان عرفی بوده‌ای اما ناقدان تو بیش‌تر طیف‌های سیاسی را نمایندگی می‌کنند تا جریان سینما برای سینما را.
 
مجله فیلم آن زمان را خاطرت هست، مجله‌ای خیلی تاثیر گذار بود. الان هم تاثیر دارد ؟

نه الان جامعه عوض شده .

آیا  افرادی مثل خسرو دهقان تاثیر و موقعیتی که آن زمان داشتند را الان دارند؟! خودشان به خودشان نگاه نمی‌کنند. فکر می‌کنند امر ثابتی هستند و ما امر متغیری شده‌ایم. سینمایی که من حاملش هستم به نوعی سیم‌اش به نظام برمی‌گردد. عملا دو تا حرکت باید بکند، اول اتهام را از خودش بردارد. اتهام به معنی فیلم تبلیغاتی برای نظام. اول باید این موضوع را در ذهن مخاطب عادی از بین ببرم، گاردش را باز کنم تا به شکل طبیعی مثل هر فیلم دیگری تازه از ابتدا فیلم را قضاوت کند. من سالهاست دارم با این نسبت زندگی می‌کنم. فیلم را در ونکور پخش کردند،فیلمسازی که از آنجا آمده بود قبل از نمایش فیلم زمزمه افتاده بود که این فیلم را برای پاسدارها ساخته اند و نروید ببیند اما فیلم تمام شدف همان که این حرف را می زدند با چشم اشک آلود از سالن بیرون آمدند. یعنی من باید دو تا حرکت بکنم . فیلمهایی که من ساختنم، باید این اتهام را از خودش دور کند که من از آن جنس نیستم، اگر اسمش را پروپاگاندا می‌گذارید پروپاگاندا یک نسبت ذاتی با فیلمساز دارد. نه اینکه از بیرون به او چسبیده باشد. 

اگر کسی بگوید جنگ بی معنی؛طوفان به پا می‌کنم/پای من هنوز به جبهه بند است/نقد نظام را حق خودم می دانم/سعید روستایی فرزند من است/واکنشی‌ترین فیلمساز جمهوری اسلامی هستم/مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟ /رفتم سینمادیدم وای عجب فیلمفارسی متعفغنی!/ تق سینمای جشنواره ای دارد درمی آید/

*تو حرف هایی در این مدت زدی که کسانی که به تو علاقه مند بودند، نگران شدند و جبهه بندی ایجاد شد. این مسائل در مورد در مورد تو در چند سال اخیر اتفاق افتاده است در گذشته اینطوری نبود یعنی سالهای پیش فیلم اگر با حوزه و روایت فتح  فیلم می ساختی هیچکس نمی گفت خاکستر سبز را حوزه ساخته و نهاد دولتی و فلان...

من حرفهایم هیچ تناقضی با فیلمهایم ندارد. ما دو جور فیلمساز در کشورمان داریم، آدمهایی که در حوزه اجتماعی یک پوزیشن دارند و در حوزه سینمایی یک پوزیشن دیگر.  فیلمسازانی که نمی‌خواهم اسم بیاورم در حوزه فعالیت های اجتماعی پوزیشن رادیکالی دارند اما در سینما بشدت آدم محافظه کاری هستند. آنچه می‌گوید و آنچه می‌سازد با هم خیلی فاصله دارد. ولی فیلم‌هایی که ساختم نسبت خیلی مشخصی با خودم من داشتند. من با مهاجر و دیده‌بان مشهور به شدم به فیلمسازی که آثار دلی می‌سازد. با این عنوان هم مشهور بودم که فیلم‌های صادق می‌سازم. خیلی از فیلم‌هایی که ساخته‌ام می توانست ساخته نشود، چون شرایط جامعه به من می گفت از اینکار ها انجام نده.یعنی عقل معاش من به می گفت از کرخه تا راین را نساز. دوران سازندگی است الان فیلم‌های می‌فروشند که مردم را می‌خنداند. مردم می‌خواهند شادمان باشند یک چیزهایی را می خواهند یادشان برود. من درست در این فضای ملودرام مثل «از کرخه تا راین» را می‌سازم و در آن حرف‌هایی می زنم که به اندازه دو صفحه کاغذ A4 به ما حذفیات می‌دهند که بشدت ایستادم، راه بازمی‌کردم، مسیر باز کردن کار آسانی نیست.

اگر کسی بگوید جنگ بی معنی؛طوفان به پا می‌کنم/پای من هنوز به جبهه بند است/نقد نظام را حق خودم می دانم/سعید روستایی فرزند من است/واکنشی‌ترین فیلمساز جمهوری اسلامی هستم/مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟ /رفتم سینمادیدم وای عجب فیلمفارسی متعفغنی!/ تق سینمای جشنواره ای دارد درمی آید/

در حوزه ای عمل می‌کنم که بشدت حوزه سختی است. از آرمان گفتن حرفه های که نوعی از آن سیستم تبلیغات رسمی دستمالی و خراب کرده و باید از درون آن عبور کنی و حرفت رابزنی. نمی آیمتبری بجویم.همان کاری گخ بعضی رفقای ما کردند،  فرمانده گردان بوده وارد سینما شده و بعد همه چیز یادش رفته است ! برای چی آمدند؟ من این مسیر سخت است انتظار دارم از منتقدی که دارد تحلیل می‌کند و می‌بیند که ماها در اقلیت محض هستیم این را به عنوان یک ویژگی ببیند. نسبت حرف های من کجا با فیلم هایم اشکال دارد؟

*صداقت تو را زیر سئوال را نمی‌برم. اما از یک دوره سیاسی وقتی مقابل روشنفکری عرفی موضوع سخت می گیری و تو خودت نماینده جریان روشنفکری دینی هستی که توسط توط منتقدان عرفی مورد نقد قرار گرفتی کمی سوء تفاهم ایجاد می‌کند.

همه این داستانها از مقطع شیار 143 شروع شد.  روزی که من – به نگاه هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر-  معترض شدم که این چه نگاهی است، چرا به سمتی دیگر می‌رویم بحث از اینجا شروع شد. تا آن مقطع هیچ نقطه عطفی وجود نداشت. من نگاهم از اول نگاهم شوریده ای بوده است . همه فیلم هایم این جنس را داشته است . از آنجا وارد این بحث شدم. بخواهیم یا نخواهیم من به آرمانگراها احترام می‌گذارم .

آرمانگراهایی که خودم با آنها شدیدا مخالف باشم و شاخ به شاخ هم بشویم، مثل عملیات مرصاد که طرف مقابل ایرانی است و من هم ایرانی‌ام . اون طرف مجاهدین خلق و این طرف من مقابلش ایستادم. او را می فهمم ربطی به ایرانی بودنش هم ندارد، اگر فرنگی هم باشد من او را می فهمم. آرمانگراست؛ این آدمها درون خودشان تناقض را هم با خودشان حمل می‌کنند، خودم در دسته بندی فیلمسازان آرمانگرا می دانم و گاهی از اجتماع خشمگین هستم. عده ای هم واژه مردم را واژه مقدس می‌کنند، فی نفسه هیچ چیزی مقدس نیست مگر دلیلش را بگوییم. مهم این است که نسبتی با فیلمت داشته باشی و دروغ در آن نگویی. این بعضی وقت‌ها ممکن است به تیریج قبای مردم بر بخورد.

بخش عمده مردم ایران در موشک باران تهران، تهران را خالی کردند. هیچ اشکالی هم در آن نمی‌بینم. آقای منتقد می‌گوید تو نگاهت به مردم مهربانانه نیست. یعنی چی مهربانانه ؟ من آدمی‌ بودم از جایی آمده بودم با مختصاتی. یعنی در شهر دزفولی که زیر بمب باران موشک باران بود داشتم فیلمم را می ساختم. داشتم توی منطقه می ساختم با مختصاتی دیگری. حالا می‌بینم شهر تهران زیر بارش موشک قرار دارد نه اینها، بلکه مسئولانش هم از تهران خارج شدند.

و اتفاقاتی که آن موقع رخ داد. صدق من را اگر مخاطب بفهمد اشکالی به من نخواهد گرفت اما اون بازیچه و آن بازی می‌گوید بهتر است سکوت کنی و از کنارش عبور کنی. این حرف را نزنی. بادیگارد را سالهاست می‌خواستم بسازم اصلا هم بحثم سینما نبود، البته سینمایی هست (راستی قرار نیست خودم را تحلیل کنم). با ابزار سینما ، حال سینما ، عشق آرتیستیک و با تصویر و فریم احساس کردم چیزی در من رخ داده است نسبت به سیستم و ساختار الیت جامعه مشکل پیدا کردم . مشکل از جنس این نیست ....

اگر کسی بگوید جنگ بی معنی؛طوفان به پا می‌کنم/پای من هنوز به جبهه بند است/نقد نظام را حق خودم می دانم/سعید روستایی فرزند من است/واکنشی‌ترین فیلمساز جمهوری اسلامی هستم/مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟ /رفتم سینمادیدم وای عجب فیلمفارسی متعفغنی!/ تق سینمای جشنواره ای دارد درمی آید/

*چرا مشکل پیدا کردی؟

چرایی اش فیلم بادیگارد است .

*تو اگر منظورت از الیت (نخبگان) جامعه منظورت از مسئولان نظام هستند ....


یک بخشی از آنها می‌شود

*معقتدم با بخش دیگری از الیت جامعه معضل پیدا کردی

نه، کجا ؟

*تو ممکن است که با آرمانگراهایی که در تضاد با تو باشند نقطه مقابل تو هستند آنها را درک کنی. اما ظاهرا روشنفکری عرفی که دارد فیلم می سازد بر مبنای تفکر دیگری فیلم می سازد، تفکر لیبرالیته گفتمان جامعه‌امروز است آنرا ظاهرا دیگر نمی توانی بپذیری ؟داری موضع گیری می‌کنی .

نه،سی سال است دارم فیلم می سازم  .سه دهه اش اگر بگردیم و چند نقطه آنرا بهم اتصال بدهیم، انصاف نیست به فیلسمازی اینجوری نگاه کنیم. مخاطب بادیگارد را می‌بیند و با محبت بنده را تشویق می‌کند. با محبت با من حرف می زند. فیلمی دیگری را می‌بینند و سکوت می‌کنند. این بالا و پایین شدن ها که اشکالی ندارد، موردی ندارد. روشنفکر عرفی امر ثباتی نیست که در نقطه ثابتی نشسته ،من نگاه اگر به سمت او بازگردد، تعریف دیگری پیدا می‌کنم .

*لزومی ندارد حاتمی‌کیایی که من دوست دارم چنین موضعی گیر بکند

اینکه تو می گویی حاتمی‌کیا را طوری می خواهم که من می گویم اینگونه باشد.....

*من حاتمی‌کیا را در فیلمش می‌بینم لزومی ندارد حاتمی‌کیا در فیلمش بیاید بگوید که ...


 تعداد کلماتی که بنده مصاحبه کردم را جمع بزنید. اصلا به 10 هزارتا نمی‌رسد آنهم از زمانی که این بحث ها آغاز شده‌است. من همیشه واژه های کوتاه به کار بردم معترض شدم به اینکه چرا یک همچین اتفاقی در سینما می افتد! به آقای ایوبی می گویم ... آقای ایوبی که شدی مسئول معاونت سینمایی، چرا متوجه نشدی چه اتفاقی دارد می افتد.

اگر کسی بگوید جنگ بی معنی؛طوفان به پا می‌کنم/پای من هنوز به جبهه بند است/نقد نظام را حق خودم می دانم/سعید روستایی فرزند من است/واکنشی‌ترین فیلمساز جمهوری اسلامی هستم/مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟ /رفتم سینمادیدم وای عجب فیلمفارسی متعفغنی!/ تق سینمای جشنواره ای دارد درمی آید/

*تو به تکثر اندیشه و فکر در سینمای معتقدی ؟

افتخارم بر این است. افتخار من این است که جشنواره فجری دارم که اینقدر تلون دارد. افتخار دارم در کشوری در خاورمیانه زندگی می‌کنم که در آن چنین امر دموکراتیکی به این شکل به این زیبایی دارد رخ می دهد. سینما دموکراسی است؛ با تلویزیون فرق دارد. تو باید فکری داشته باشی که ارائه دهی و این مدنیت بسیار بزرگی است ، رشد بزرگی در جامعه در حال رخ دادن است. افتخار می دانم.

*تو معتقدی که هم حاتمی‌کیا فیلم بسازد هم سلحشور هم فرمان آور جعفر پناهی ....

خدا پدرت را بیامرزد .من زمانیکه به آقای ده نمکی حمله می‌کردند و یقه اش را می گرفتند من رفتم و گفتم چرا اینکار را می‌کنید. رابطه‌ام با بچه هایی که از لحاظ مذهبی، جهانی با هم متفاوت باشیم با آنها ارتباط های خانگی داشتم، با خیلی ها از آنها. شاید در سالهای اخیر نباشد اما در گذشته خیلی با خونه خودمان ارتباط های نزدیکی داشتیم. به نسبت این سی سال اتفاقاتی افتاده، نه که نیفتاده . منتها حرف از آنجایی شروع می‌شود که من می‌بنیم که کسی مسئول شده دهنش به کسانی است که یک حرفهایی را می زنند او دارد مسیر را عوض می‌کند، و با این عوض شدن مشکل دارم. این مسیر را عوض می‌کنید من نمی فهمم.

قبلا به من می گفتند ابراهیم حاتمی‌کیای فیلمساز. از یک جایی برای یک عده ای من برای یک نسلی شدم «عمو ابراهیم ». دروغ هم نیست، سن وسالی از من گذشته؛ احساس می‌کنم باید از یک چیزهای دفاع کنم. بعد از شامپو هم که دفاع نمی‌کنم از سینما دفاع می‌کنم . از اینکه فیلمی مثل شیار 143 از نظر عده‌ای که مسئول کشور به عنوان «هیات انتخاب» آن‌ها را انتخاب کرده، به عنوان فیلم مسخره کنار گذاشته می‌شود، اینجا باید حرف بزنم.

درست زمانی هم می زنم – آقای جیرانی من  عقل سیاسی هم دارم- که در همان جشنواره خودم فیلم دارم، یعنی کاملا می تواند علیه من تمام شود. می گفتم خدایا بین الان که من سکوت کنم و حرف نزنم و از ماجرا عبور کنم، دستم گیره و زیر ساتور اینهاست، بعدش گفتم ولش کن مهم نیست.... .  حرفی که زدم مثل همانی است که در فیلمهایم می زنم. من وقتی گزارش یک جشن را ساختم می خواستم یک حرفی را با تمام وجودم بزنم. اجتماعی که بعد از سال 88 اتفاقاتی درش رخ داده است و توی فیلم داشتم می گفتم. کدامیک از این فیلمسازان این کار را می‌کنند چقدر دارند اینکار را می‌کنند. همیشه بحث در مورد من این بوده که فلانی کارت بلانژ دارد.

برای راحت کردن خودشان این جمله را در مورد من گفتند. مثل قضیه به رنگ ارغوان است، همه گروه سر صحنه تصور می‌کردند که من با وزارت اطلاعات هماهنگ کردم و کاملا در جزئیات و دیالوگ ها هماهنگی شده‌است. پیش خودم گفتم اصلا چه کاریه که من بخواهم به این دوستان ثابت کنم. به خدا پیش خودم می گفتم، این فیلمنامه را الان به وزارت ارشاد می دهم حتما آنان می خوانند حتما چیزی نگفتند، یعنی ایرادی نگرفتند. فیلم آماده شد دیدم چهره وزارت اطلاعات از شخص وزیر بگیر تا زیر مجموعه اشان برافروخته است؛ "چه کاری بود با ما کردید؟" این جمله ای بود که آقای یونسی زمان خودشان به ما گفت. گفت آتش افکندی بر لانه ما، گفتم آقا مگه من چیکار کردم غیر فیلمسازی. این نفی، نتیجه اش این شد که پنج سال فیلم رفت توی گنجه.

اگر کسی بگوید جنگ بی معنی؛طوفان به پا می‌کنم/پای من هنوز به جبهه بند است/نقد نظام را حق خودم می دانم/سعید روستایی فرزند من است/واکنشی‌ترین فیلمساز جمهوری اسلامی هستم/مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟ /رفتم سینمادیدم وای عجب فیلمفارسی متعفغنی!/ تق سینمای جشنواره ای دارد درمی آید/


*این هم جالب است که وزارت اطلاعات اصلاحات فیلم تو را توقیف می‌کند و دولت احمدی نژاد به تو پروانه می دهد.


این هم غم انگیز است ... آنچه سبب می‌شود که من واکنش نشان بدهم واکنش هایم نسبت به نوع فیلمسازیم و آنچه که نسبتی با این نوع دل مشغولی من دارد. من غیر از اینها راجع به چی حرف زدم ؟ مثلا وقتی پشت رئیس دولت اصلاحات رفتم و علنا گفتم به آقای او رای می دهم و علنا هم تبلیغ کردم به اصطلاح. رئیس دولت هشتمی‌که از ارشاد می‌شناختم و با او رفاقت داشتم ،خیلی هم باهاش رابطه عاطفی داشتم. این نسبت بود تا انتخابات ریاست جمهوری که ایشان آمد و اتفاقات بعدی. من از یک جا احساس کردم جریان سینما اگر با سیاست دمش را بهم وصل کند بیشترین ضربه را خواهد خورد و خورد و رفت زیر نگاه. من در آن مقطع کشیدم کنار، در حالیکه شخصا می توانسنتم واکنش های واضحی نشان بدهم. گفتم نه دیگه این کار را بکنیم صلاح نیست. صلاح کشورم ،صلاح جامعه نیست. به جایش هم واکنش های سیاسی ام را نشان دادم ،واکنش های تندی سیاسی. اصلا روشنفکر عرفی، وارد این بحث ها نمی‌شود من وارد بحث شهر آلوده است. توی آن فضای خیلی سخت ...اون فضا خیلی سخت بود اما من وارد می‌شدم. من نسبت به سن و سالم تغییر کردم. ظاهرا دوستان دوست دارن من امر ثابتی باشم و تغییر نکنم.

*وقتی تو به ایوبی می گویی راه را اشتباه می‌رودو در جایی دیگر از کیارستمی و اسصغر فرهادی انتقاد می‌کنی، سوء تعبیر به وجود می آید و نشان می دهد که مخالف تفکرهای مختلفی و از جریان فکری خاصی حمایت می‌کنی؟

من از جنگ به سینما آمدم ، وعده بر این بود که برنگردم اما ترکش ها و تیرهای به بغلی های مان خورد و سلامت برگشتم و شدم فیلمساز . بعضی نگاهشان به جنوب ایران بود که 1200 کیلومتر از مرز ایران جنگ بود و عده ای پشت کردند و رو به شمال ایستادند. این انتقاد به تشکیلات فرهنگی وارد بود.آن موقع حاتمی‌کیا 25 ساله بود و وارد این بحث نمی‌شد اما الان در 50 سالگی می تواند . من دست بیضایی را می‌بوسم . با فیلم باشو غریبه کوچکش که وارد این بحث می‌شود او هم به شمال می‌رود ولی از جنوب به شمال می‌رسد . به او می گویم روشن فکر.

اگر کسی بگوید جنگ بی معنی؛طوفان به پا می‌کنم/پای من هنوز به جبهه بند است/نقد نظام را حق خودم می دانم/سعید روستایی فرزند من است/واکنشی‌ترین فیلمساز جمهوری اسلامی هستم/مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟ /رفتم سینمادیدم وای عجب فیلمفارسی متعفغنی!/ تق سینمای جشنواره ای دارد درمی آید/

*چه لزومی دارد که حاتمی‌کیا واکنش نشان دهد؟حاتمی‌کیا با فیلمهایش واکش نشان می دهد چه لزومی هست؟ آنهم در فضای بعد از 88 که جناح بندی وسیع شده و هر چیزی باعث سوء تفاهم می‌شود؟

احساسم این است که جریان روشنفکری بچه مسلمانی حوزه سینما و قلم به شدت در اقلیت است. درشرایطی که چیزی را باید نقد کرد و حرف زد ولی نمی‌شود حرفی زده نمی‌شود ، من مجبورم حرفم را بزنم . جریانی که 300 هزار کشته داده در مملکت که بابت این کشته‌ها و اتفاقات حساسیتی دارم – خدا حفظش کند – اگر یکی برگردد و بگوید «جنگ بی معنی » من توفان می‌کنم. چرا این حق را از من می گیرید که در حوزه ای که مربوط به بچه های جنگ است من بزنم.

*اما تو حرفت را با فیلمت می زنی.

فیلم ام سر جای خودش ،احساس می‌کنم حرفی گفته نمی‌شود . اخیرا سینما رفتم و اسم فیلم را نمی آورم، میبینم وای وای ! چه فیلمفارسی متعفنی! بعد می‌بنیم هیچ کس حرف نمی زند و همه لال شده‌اند! انگار کسی نمی خواهد بگوید آقا این متعفن چیست این وسط افتاده؟ مگر می‌شود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟

ولی اگر در حوزه ای غیر از جهاد هشت ساله ایران حرف زدم، بکوبید توی دهان من هر چی گفتم در این بوده چون به خودم این حق رای را می دهم برای این گربه ای که عمر و جوانی ام را برایش گذاشتم، حرف بزنم و گرنه در مقابل فیلمسازی کیارستمی و فرهادی واقعا خضوع دارم.

با فرهادی رفیقم و مدت ها با او ارتباط عمیق داشتم که حاصلش شد ارتفاع پست . اما این بحث تعارف بردار نیست .. من و فرهادی نان و نمک خورده ایم و ساعت ها و روزها حرف زده ایم ولی آن حوزه، حوزه ای است که من اصلا پدر و مادرم را هم نمی‌شناسم.

پای من هنوز به جبهه بند است . هنوز پایم را گرفته اند آن لحظه که داشتم در می‌رفتم از خط مقدم – زیر آتش سنگین عملیات بدر و آن مجروحی که می دانستم حتما دو سه دقیقه دقیقه دیگر شهید می‌شود پایم را گرفته بود و ول نمیکرد . هنوز حس می‌کنم مچم را گرفته است . حالا با آبرویم بازی شود، بگذارم بشود.

*وقتی از حرفهای تو گروهی مصادره به مطلوب می‌کنند باعث سوء تفاهم می‌شود.

فرق ما در منش های ماست. تو می گویی چون این طور می‌شود مسئله‌ام را کلا مسکوت کنم و حرف نزنم . من می گویم به من چه؟! من حرفم را می زنم و هرکسی دوست دارد و بولدش می‌کند. من نه چپ نه راستم. هم چپم هم راستم . من قلبا راستم، در منش چپم. روحیه ای دارم که نقد می‌کنم و نقد می نویسم و نقد نظام را حق خودم می دانم. آنچه که در مدرسه عشق امام (ره)  به من آموختند، من دارم این کار را انجام می‌دهم.در آن مدرسه آموختم که معضلات را بگم. اما بیایم اینو بگم این گروه برمی دارن اون گروه برنمی دارن اصلا بحث را نگوییم مسئله من نیست.   

*تو می خواهی در فیلمت آرمان و واقعیت را بهم نزدیک کنی؟

سعی من همیشه همین بوده که نسبتی بین این دو برقرار کنم اما همین قدر بلدم ولی این که بگویند گل و بلبل شده و بریم و گفت و گو کنیم .این را شوخی می دانم، آنچه الان رخ می دهدف من از سمت قاسم سلیمانی به سمت دیگر که ظرف ایستاده، خب تعادلش سخت است. در فیلم «دعوت» «به رنگ ارغوان» و گزارش یک جشن قهرمانت عوض می‌شود و احساس می‌شود حاتمی‌کیا چرخشی می‌کند و تفکر دیگری را دنبال می‌کند.

به قول خسرو دهقان حرکت من مثل گردش زمین است؛ بعضی جاها نزدیک می‌شوم و بعضی جاها دور و جاهایی به دوایر ملتهب نزدیک می‌شوم. کسانی می گویند این از دست رفت. اما همیشه این حرکت سینوسی بوده است وقتی از کرخه تا راین را ساختم طرفداران مهاجر شدیدا علیه من بلند شدند. 

تو در رابطه با فیلمسازی حرف می زنی که واکنش جامعه برایش مسئله است. ادعا می‌کنم من واکنشی ترین فیلمساز جمهوری اسلامی نسبت به آنچه رخ می دهد هستم. در محیط چیزی رخ داده که من واکنش می دهم. این که جایی احساس نا امیدی می‌کنم و جایی تندی می‌کنم را از فضای بیرون می گیرم. برای همین حتی یکی از فیلم هایم را سفارشی نساختم و چیزی از بیرون به من وارد نشده‌است.


*اگر مرتضی آوینی بود ، الان تغییر نکرده بود؟

 قطعا من جز دردانه های تشکلات فارابی بودم. این را آقای داوود نژاد می گفت – همه کارهایم را با آقای بهشتی چک می‌کردم. آژانس شیشه‌ای را بردم و گفتم استاد می خواهم این کار را انجام دهم گفت می خواهی خودکشی کنی ؟ این چیه می خواهی بسازی ؟ این انتحار سیاسی است. گفتم من این طور نگاه نمی‌کنم و بعد از آن بین ما فاصله شکل گرفت.

آقای بهشتی جنگ که تمام شد ،من، درویش، ملاقلی پور و راعی و چند نفر دیگر دعوت کرد و گفت جنگ تمام شده‌ اما کار شما تازه شروع شده . ما را با این ماموریت فرستاد.اما از جای دیدم که انگار که خودش یادش زرفته ماموریتی به ما داده است. قطعا اگر آقا مرتضی هم بود.ممکن بود تغییر کند. من در تشکلات روایت فتح به عنوان فیلمسازی که فیلم داستانی ساخته بود شماتت می‌شدم! می گفتند حقیقت فقط در مستند است اما همان آقا مرتضی بعدها از دیده بان و آن مسیر حرف زد ، تغییرات داشت رخ می داد حتی تا این اواخر. بادیگارد از نظر تکنیکی فیلمی پخته و تاثیرگذار است.

اگر مباحث ایدئولوژیکی سینما نباشد عشقم این حرفهاست اما انگار کسی نمی خواخد . از ما این حرف ها را بشنود. به ما که می‌رسد همه سئوال سیاسی می پرسند. کسی نمی پرسد چطور این صحنه را ساختی این کارها در سینمای ما خیلی کار سختی است.  
 
*مسئله پول هم نیست هوش و دقت می خواهد.

بعضی وقت ها موضوع را ساده می‌کنند و می گویند این قدر ریخته اند زیر دست و بالش .... زیر دست و بال خیلی ها ریختند که نتوانستند کاری کنند. نه آقا این طور نیست ! زحمت دارد، وقت و حوصله می خواهد . مثلا می گویند این فیلم با فلان ارگان کار شده. تو می دانی من هم می دانم که شوخی می‌کنیم ؛ همه مان. همه این دست شان توی جیب هم است. اصلا در جمهوری اسلامی  شوخ می‌کنند که من با بخش خصوصی با این مختصات کار کردم!

در شرایطی که اقای ایوبی می گوید نداریم نداریم و اوضاع همین است. وقتی کسی می گوید من پول می دهم تو بساز چرا نباید آنچه دغدغه‌ام همخوان است ، بسازم؟ خیلی خوشحال شدم که وزارت اطلاعات آمده وسط می گیود چند تا فیلم را پوی می دهم که بسازید؛ چقدر خوب! من چرا باید سرافکنده باشم که با این پول فیلم ساختم که موجب رونق سینما شده؟

*داوری جشنواره عصبانی ات نکرد؟


دلخورم کرد. باور نمی‌شد که این طور برخورد کنند. یک عده هم حرف زدند و بیش تر غصه خوردم. مثلا اقای فخیم زاده‌ امد در تلویزیون حرف زد. جنس برخوردها با فیلم هم که می گفتند حرف تازه ندارد و چیزی نیست. و این ها، نشان می دهد کتک این را به من می زنند که این خیلی رشد کرده و باید یک ذره بزنیم توی سرش! این نباید این طوری رشد کند! یعنی فیلم من این قدر پرت بود؟ بعد یک فیلم دیگر را نامزد 9 جایزه کردند و هیچ چیز هم ندادند؛ بیچاره را سکه یک پول کردند! خدارا شکر من را از اول شهید کردند و مقدس ماندم!

(فریدون جیرانی در آخرین سئوالش از حاتمی کیا می پرسد)

*چگونه می‌شود از تعادل بین موضوع عدالت اجتماعی و گفت و گو حرف زد؟ البته نه لزوما در  سینما!

اتفاقا در سینما قشنگ می‌شود اگر در این باره حرف بزنیم. مثلا در عالم سیاست اتفاقی به اسم برجام رخ داده وآقای رئیس جمهوری می گیود برجام 2 هم می خواهیم داشته باشیم ،یک عده هم می گیوند صبرکن! هنوز سر آن یکی با تو حرف داریم! اگر این ها را تبدیل به شخصیت کنی. خیلی فیلم قشنگی است! این می‌شود سینما باید نهضت فکری را باز زمانه جدید آداپته کرد و ازش حرف کشید. می گویند همه رستگاری ما در این است که دیالوگ کنیم؛ آیا این جواب می دهد یا نه؟ به من می گویم این می‌شود سینما و باید در سینما از این موضوع استفاده کرد.
منبع: مشرق
ارسال نظرات
پر بیننده ها