مسئولان و خیرین مازندرانی به فکر حداقل یک مدرسه برای نابینایان باشند / تنها آرزویم دیدن مادر و پدرم است
خبرگزاری بسیج مازندران، به نقل از بابل نوین، امیرعلی مهدیپور دانش آموز پایه هشتم دبیرستان علامه بابل از روشندلانی است که جامعه باید به وجودش افتخار کند، چون فراتر از انسانهای سالم اطراف خود تلاش و پشتکار دارد و در کنار این همت بلند، دلی روشن به پهنای جهان را نصیبمند است.
این دانش آموز نخبه روشندل حافظ قرآن، نویسنده داستان، نوازنده اورگ( نوعی آلات موسیقی)، علاقهمند و آشنا به زبان انگلیسی و جزو شاگردان ممتاز و با اخلاق مدرسه علامه طباطبایی مقطع متوسطه اول است که آینده درخشانی را میتوان برایش متصور شد و بعدها حتما چیزهای بیشتری در مورد او خواهیم شنید.
این مصاحبه و گزارش در سه مرحله ابتدا در فضای مدرسه، سپس با مدیر، معلم پرورشی و کلاس درس و در نهایت در منزل کنار خانواده وی برای مخاطبان تهیه شده تا بهتر با گوشههایی از زندگی یک دانش آموز روشندل آشنا شویم.
پای صحبتهای این نوجوان با استعداد و نخبه بابلی مینشینیم تا با جهان او آشنا شویم:
– سلام امیرعلی خودتو معرفی میکنی؟
بله، من امیرعلی مهدیپور، فرزند احمد، متولد ۵ آذر ماه۳۸۱ ، دانش آموز کلاس هشتم (کلاس شهید کشوری) دبیرستان علامه بابلم
– امیرعلی میتونی در مورد نابیناییت توضیح بدی؟
من از ابتدای تولدم نابینا بودم
– امیرعلی به چه کاری تو زندگیت زیاد علاقه داری؟
به کتاب خواندن علاقه زیادی دارم
– از مدرسهات راضی هستی؟
بله رفقا و معلم هامو دوست دارم
– امیرعلی دوست داشتی تو مدرسه مخصوص نابینایان باشی یا مدرسه عادی که الان هستی؟
نمیدونم، چون تا حالا تجربه مدرسه نابیناها رو نداشتیم، اصلا فکر نکنم تو بابل و شمال مدرسه مخصوص نابیناها باشه (مدیر مدرسه و مادرش این گفته امیر علی را با تکان دادن سر تایید میکنند)
– کسی تا حالا تو مدرسه اذیتت کرده؟
دلم نمیخواد راجع به کسی بد بگم و واقعا هم کسی منو اذیت نکرده همه با من خوبن( در این لحظه مادر امیرعلی با لبخندی مادرانه سری تکان میدهد و میگوید: امیرعلی اهل دروغ نیست)
– امیر علی از مشکلاتت تو مدرسه بگو؟
اول بگم من با همکلاسیهام و معلمهام اصلا مشکلی ندارم، همشونو دوست دارم ولی چند تا مشکل کوچیک هست که بعضی وقتها منو اذیت میکنه مثل: کتاب مخصوص ما، امکانات آموزشی برای ما نابیناها، زمان کم در امتحانات برای ما چون هم باید به فرد دیگری بگیم و تا اون فرد بنویسه زمان نسبت به دیگران کم میآوریم البته آقا مدیر به من اجازه میده و من بقیه امتحانمو تو دفتر مدیر مینویسم
– از درس خوندن خسته نمیشی؟
درس خوندن برام خستگی نداره
– کتابهای درسی تو از کجا میگیری؟
یه رابطی داریم برای امور نابینایان سالی سه چهار بار به مدرسه ما میاد، بعضی وقتها اون کتاب و روزنامه و مجله مخصوص من میاره ولی بیشتر مادرم واسم تهیه میکنه
– کدوم معلم رو بیشتر وست داری؟
امیر علی در ابتدا زیر بار جواب دادن به این سوال نمیرود،میگوید همه معلمها خوبن ولی با اصرار و کمک مادرش متوجه میشوم به معلم درس اجتماعی آقای شجاعی علاقه بیشتری دارد
– خارج از مدرسه رفیق خاصی داری ؟
نه، دوست دارم که یه رفیق خوب داشته باشم ولی تا حالا نشده
– خوب امیر علی از کی به قرآن خوندن و حفظ قرآن علاقه مند شدی؟
از همون بچگی از صدای قرآن خوشم میاومد، تو مدرسه هم علاقهام بیشتر شد و حالا هم که پدربزرگم حاج علی اکبر کاظمایی به من عیدی هزینه کتاب قرآن به خط بریل رو داد و مادرم برام از اصفهان کتاب قرآن مخصوص نابیناها رو خرید میخونم (پدر امیرعلی با خنده پدرانهاش وارد مصاحبه میشود و میگوید: به قرآن خیلی علاقه داره، موقع سفارش کتاب از اصفهان، خریدن و دریافتش من به علت مشغله نرسیدم بخرم، خیلی بیتابی میکردکه پدر بزرگش و مادرش براش خریدند)
– شنیدم حافظ قرآنی آره؟
حافظ کل که نیستم ولی دارم تلاشمو میکنم روزی حداقل ده آیه حفظ کنم، الان هم حزب سوم هستم.
– دوست داری تو جلسات قرآنی شرکت کنی؟
خیلی دوست دارم، امیدوارم بشه.
– امیرعلی مادرت میگه اهل نوشتن و نویسندگی هم هستی درسته؟
آره چند تا داستان نوشتم، به نویسندگی هم مثل کتاب خوندن علاقه دارم.
– علاقهات به داستان چقدره؟
زیاد، یادم میاد یکی از کتابهایی که خوندم و خیلی لذت بخش بود که هم در مورد شعر و هم در مورد زندگی یه نویسنده شاعر اسمش علیاسفندیاری بود. پدر شعر نو فارسی فکر کنم نیما بهش میگن
– علاقهداری تو جمع نویسندگان، هنرمندان و جلسات ادبی باشی؟
بله، اگر شرایطش پیش بیاد، وقت داشته باشم و مادرم منو ببره حتما میرم.
– امیرعلی دیگه به چه کاری علاقه داری؟
علاقه به انگلیسی هم دارم سعی میکنم با برادرم به این زبان صحبت کنم و دنبال یاد گرفتن بیشتر این زبان هستم.
– خوب امیرعلی اهل موسیقی هم که هستی؟
آره به موسیقی خیلی علاقه دارم و معمولا در شبانه روز یکی دو ساعتی رو با اورگ تمرین می کنم ( پدر امیرعلی میگوید: دوست دارم پسرم تو موسیقی هم پیشرفت کنه وقتی اورگ میزنه من لذت میبرم)
– راستی امیرعلی تاحالا به حضور در انجمن نابینایان و یا جمعی که همه با شرایط خودت باشند فکر کردی؟
نه، دلم میخواد ولی تا حالا نشد، من
– حالا سوالهای سخت سخت: حاضری امیرعلی؟
بله و با خنده میگوید: مگه چی میخوای بپرسی؟ که خنده بر فضای خانه حاکم میشود
– چه کسی رو بیشتر از همه دوست داری؟
پدر و مادرم
- بهترین سفری که رفتی کدوم بود چرا؟
سفر مکه تو سال۹۲ و سفر سوریه تو سال ۹۱ که هردوتاش خوب بود ولی خونه خدا چیز دیگهای بود.
- بهبه پس حاجی هم هستی؟
حاجی که نه عمره رفتم ولی خدا رو شکر.
- حاج امیر علی اگر خدا یه لحظه بهت بینایی بده تنها آدمی رو که دوست داری ببینیش کیه؟
با بغضی کودکانه میگوید: دوست دارم مادرمو اول ببینم (مادر امیر علی با احساسات مادرانهاش طاقت نمیآورد و برای لحظاتی از پیش ما میرود).
– تو فامیلها و آشنایان چه کسی رو بیشتر از همه دوست داری؟
مادربزرگ مادریمو بیشتر از همه دوست دارم، البته همه فامیل بامن خوبند، منم دوست دارم همیشه فامیلامون بیان خونه ما و بیشتر با هم باشیم
– امیرعلی تو فوتبال طرفدار کدوم تیمی تو ایران ؟
استقلال، من استقلالی هستم.
– غذای مورد علاقت چیه؟
بیج بیج(غذایی که با گوشت چرخ کرده درست میشود).
– از چه غذایی خوشت نمیاد؟
کدو دوست ندارم.
– سکوت و تنهایی رو دوست داری؟
سکوت رو دوست ندارم دوست دارم همیشه دور و برم شلوغ باشه.
– در مورد رنگها مثلا قرمز و آبی چه حسی داری ؟
به من گفتن رنگ آبی مثل دریاست و آسمون و قرمز مثل خون آدم و فرش چیز دیگهای به ذهنم نمیاد، البته اونها رو هم نمیتونم ببینم فقط لمس میکنم
– دوستداری آینده چه شغلی داشته باشی؟
یک هنرمند خوب مثلا تو مسیقی (البته پدرش تو این لحظه حرفشو با علامت سر تایید میکند).
– چه وسیله ای یا چیزی تو خونه داری که بهش علاقه داری ؟
الان به قرآن و اورگم خیلی علاقه دارم ولی قبلا مرغ مینا داشتم که مرد و من خیلی براش ناراحت شدم.
– خیلی از بچهها صبحانه نمیخورن یا کم میخورن تو چی میخوری اصلا؟
آره صبحانه میخورم (مادر امیرعلی در تایید حرف پسرش میگه آره هر جور شده خودش میمونه و صبحانشو کامل میخوره).
– امیر علی آخرین سوال دلت میخواد به رییس آموزش و پرورش چی بگی؟
من دلم میخواد بهش بگم حداقل یه مدرسه هم شده برای ما نابیناها درست کنه، آدمهای خیر هم کمک کنن خوب میشه
در پایان این مصاحبه به رسم ادب از خانواده مهدیپور علیالخصوص پدر و مادر امیرعلی به پاس سالها صبر و فداکاری از گذشته تا آینده این فرزند تقدیر و تشکر کرده و نمیتوان در این مجال از همت، استواری و صبرشان در پرورش امیرعلی بگوییم که هر آنچه گفته شود، باز قطرهای از دریا گفتهایم.
گفتنی است زحمات و همکاریهای مرد اخلاق و مدیر دبیرستان علامه طباطبایی آقایعلی کارگرشفیعی که پذیرای مصاحبه خبری ما در مدرسه شدند و در ایجاد شرایط لازم برای تحصیل این نخبه بابلی تلاش میکنند، قابل تقدیر میباشد و از حجت الاسلام عباسعلی پورکریم مسئول طرح امین این مدرسه که پیگیر امورات فرهنگی دانش آموزان هستند به پاس معرفی این عزیز روشندل و همراهی در تمام مراحل این مصاحبه سپاسگذاریم.