یادداشت/اسماعيل احمدي
«عجب نوروز مصفايي است در حرم بي بي زينب (ع) بودن روزها و شب هاست در دم عشق دعا گويم»...
کد خبر: ۸۶۶۸۴۰۶
|
۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۹

به گزارش خبرگزاری بسیج، اسماعيل احمدي در یادداشتی با عنوان «دمِ عشق» نوشت:

«عجب نوروز مصفايي است در حرم بي بي زينب (ع) بودن روزها و شب هاست در دم عشق دعا گويم»... از همان آغازين روزهاي جنگ ايادي شيطان عليه جبهه مقاومت در سوريه؛ به فكر اعزام بودم. به ويژه براي آوردن اهالي رسانه تلاش كردم امّا خب مسئوليت شغلي و تكليف و رسالتي سخت بر عهده ام بود و هربار قصد عزيمت داشتم، كارهايم در بسيج نيز بيشتر مي شد كه البته براي حقير كه سخت، عاشق خدمت به ولايت هستم طبيعي بود. حتّي يك نوبت نيز اعلام شد كه دو روز آينده عازمم امّا خب قريب به هفته بسيج بود و نمي شد به خاطر دل خودم؛ مديون مجاهدت بسيجيان بمانم. اساساً سعي كردم كه همواره خودم را با تعهدات اخلاقي و قانوني وفق دهم نه آنكه همه چيز و همه كس را با پيچ دل و خواسته هايم هماهنگ كنم. لذا بارها و بارها شده است كه به كاري علاقه نداشته و يا حداقل اولويت برايم نبوده است امّا اگر ولايت امر كرده يا مسئول فرمان داده با انگيزه انجام داده ام (نه با اكراه)

به هر حال چرخ گردون از سال 91 (شروع جنگ سوريه) به نوروز 95 رسيد و بالاخره آرزويم اجابت شد چرا كه برايم سخت گران مي آمد اگر نام خويش را در زمره ي عاشقان زينب سلام الله عليها ثبت نمي كردم (چون مدافعان؛ جايگاه شان بالا و والاست لذا خود را در جرگه ي آنها نمي پندارم كه لياقتش را ندارم)

از اين سفر پر رنج و مشقّت كه به هر عزيزي در سوريه گفتيم اين همه مناطق را از دمشق تا استان ريف دمشق تا سويدا، المليحه، داريا، درعا، لاذقيه، حلب، شمال و جنوب حلب و تمام مرزهاي عراق و تركيه و اردن و سرزمين هاي اشغالي را رفتيم باورش نمي شد؛ كه بگذريم و بگذاريم براي مجالي ديگر؛ امّا خب نمي شود از مقام رفيع و جايگاه منيع عمّه جان گذشت.

نمي شود به دمشق آمد و از كاروان اسراء ياد نكرد از آن همه درد و رنج و مشقت و سختي و مشكلات ...

از آن همه ناجوانمردي و بي مروتي يزيديان ...

از آن همه غربت و مظلوميت حسينيان ...

مگر مي شود صدقه ي آن بانوي شامي را به بي بي كه معلّم قرآنش بوده فراموش كرد؟

مگر مي شود بي حرمتي شاميان را به فرزندان آل الله از ياد برد؟

مگر مي شود بي معجري ناموس خدا را از ذهن ها پاك كرد؟

مگر مي شود چوب خيزران بر لبان الهي و دندان هاي آسماني سيد جوانان اهل بهشت را از قلب ها محو كرد؟

مگر مي شود انگشت نما كردن خاندان رسول اعظم را منزل به منزل و كوچه به كوچه از انديشه ها زدود؟

حاشا كه فراموش كنيم خرابه هاي شام را ...

حاشا كه يادمان برود سر مقدس آن بانويي را كه عفافش موجب شد تا سر به چوبه ي محمل بزند مبادا نامحرمان به گيسوانش خيره شوند ...

حاشا كه ...

خدايا شكرت! الها سپاست!

خواب نمي بينم اين گنبد مصفّاي دخت علي عليهما السلام است كه مقابل چشمان گنهكارم خودنمايي مي كند و اين صحن و سراي عمّه جانمان است كه پا بر آن نهاده ام.

نمي دانم اين توفيق، ماحصل چيست؟ نتيجه خدمت به عيال الله است يا زيارت مشاهد شهيدان در 7 شهر عشق.

هر چه است براي سومين بار در طول اين عمر بي بركت؛ زيارت بانو را نصيبم كرده اگر چه جاي خيلي ها خالي است همسرم، اولادم، اقوامم، همسنگران جهادي ام، خواهران و برادرانم ... همه و همه را ياد كردم و براي شان تكنولوژي روز را به خدمت گرفته و اينگونه ارسال كردم پيامك زير را :

«عجب نوروز مصفّايي است در حرم بي بي زينب بودن. روزها و شب هاست در «دمِ عشق» دعا گويم»

هر كه را بيشتر آزردم بيشتر هم ياد نمودم از همسر فداكاري كه همواره تنهايش گذاشتم، از فرزندان مظلومم كه جنگ نرم؛ پدر بي وفايشان را از آنها گرفته و آنگاه از برادران خوب و خواهران گرانقدري كه در جهاد خدمت رساني ياري ام مي كنند و از همكاراني كه در انعكاس تلاش و مجاهدت بسيجيان حمايت عملي دارند. همه را ياد كردم

امّا دلم شكست... بدجوري شكست... سخت شكست... شكست شكست

چرا كه در اين حرم امن؛ جاي آن عزيزاني كه اگر نبود غيرت و وفا و ايثار و فداكاري شان، اكنون از اين بارگاه ملكوتي هم خبري نبود؛ خيلي خالي است جاي آنها كه به حق «مدافعان حرم» خوانده شدند و ذكرشان اين شد كه «كلّنا عباسك يا زينب» ياد همه آن شهداي عاشق و عاشقانِ شهيد گرامي باد.

در اين حرم آسماني، به ياد همه ي آناني كه آرزوي زيارت دارند شعرِ شيدايي و مستي مدافعان را مي خوانم:

هواي اين روزاي من هواي سنگره يه حسي روحم و تا زينبيه ميبره

تا كي بايد بشينم و خدا خدا كنم؟ به عكس صورت شهيدامون نگاه كنم؟

(يا زينب يا زينب 2)

حالا كه من نبودم اون روزا تو كربلا بي بي بذار بيام بشم براي تو فدا

درسته كه من آدم بدي شدم ولي هنوز يه غيرتي دارم رو دختر علي عليهما السلام

(يا زينب يا زينب 2)

بايد براي اين كه جونم و فدا كنم به حضرت علي اكبر ع اقتدا كنم

چي ميشه پرچم حرم برام كفن بشه سلام به بي بي شهادتين من بشه

يا علي

قلمي فرسوده از اسماعيل احمدي


ارسال نظرات