معلمان روزگار ما که به هر سال یادی از آنان در اذهان به مناسبتی در رسانهها قلمی میشود در اندیشه نان و آب و چشمانتظار افزایش اندک حقوقی هستند تا شاید بتوان یکسال دیگر را به انتظاری دیگر پیوند زد. چرا که در کلاسها و دفاتر مدارس سخنی از کیفیت آموزشی شنیده نمیشود.
نسل جدید معلمان نه چندان عاشق چونان گذشتگان و نه چندان اهل ذوق و مطالعه اند، زیرا که غم نان نمیگذاردشان فرصتی برای مطالعه و عشق ورزیدن بدین شغل از قداست افتاده داشته باشند.
آنچه در این مسیر مهم مینماید نه فقط میزان و حقوق و مزایاست که پاسداشت شأنیت و شایستگیهاست و این شأنیت نه صرفاً به میزان سواد و معلومات و روشها و منشها پیوند خورده است بلکه برای حفظ آن بر درآمدها هم متکی است و قیاس آن با هر آنچه این جایگاه میطلبد.
بسیاری از معلمان روزگار ما گاه در تصدی این شغل نه پی حشمت و جاه آمدهاند، بل از بد حادثه اینجا به پناه آمدهاند. وقتی که فارغالتحصیلان دانشگاهی ما به ندرت در مشاغل دیگر جذب میشوند، چشم امیدشان به جذب در آموزش و پرورش است هر چند به بهایی اندک و جیره و مواجبی ناچیز.
و اما بعد:
پنجاه سال گذشته را به یاد میآورم وقتی صدای کفش شیک آموزگارم با هر گامی که برمیداشت مرا به ذوق شغل معلمی نزدیکتر میکرد در شرایطی که معلمی به سادگی ممکن نبود و هر کس نمیتوانست از این در وارد شود.
اما تعداد کلاسها و افزایش مدارس ناشی از رشد بیرویه جمعیت افراد زیادی را به شغل شریف معلمی کشاند به گونهای که وزارت آموزش و پرورش نتوانست آنها را کاملاً به لحاظ آموزشی و آمادهسازی واجد شرایط نماید و این روند تا جایی پیش رفت که خیل عظیم فارغالتحصیلان دانشگاهها مستقیماً وارد آموزش و پرورش شدند و به همین نسبت مدارس گرفتار افت تحصیلی شدند تا محصولات آنها همانند تولیدات دانشگاهها از آمادگی و کیفیت مطلوب آموزشی و تربیتی برخوردار نباشند.
اینک آموزش و پرورش کشور با حجم وسیعی از معلمانی مواجه است که اکثریت آنها نیاز به کسب آموزش و روشهای تدریس جدید دارند تا بتوانند با تعلیم و تربیت متناسب نیازهای کشور را برطرف نمایند و صرفاً تکیه بر حافظه دانشآموزان نداشته باشند.
بهترین و ماناترین تقدیری که به هر مناسبت میتوان از معلمان کشور به عمل آورد قرار دادن آنها در جایگاه ویژه خود است. این جایگاه با عدالت اجتماعی در حفظ شأنیت و مقام آنان و بها دادن به میزان وقتی است که در این راه صرف میکنند. این عدالت زمانی تحقق مییابد که پرداخت دستمزدها و ارتقای رتبهها بر اساس میزان تواناییها باشد و همه به یک چشم نگاه نشوند.
اگر افرادی همچون مطهریها، طباطباییها در حوزههای علمیه بدان مقام و منزلت رسیدند و یا در دانشگاهها ما بزرگانی چون دهخدا و امثالهم را داشتیم که امروز مایه افتخار و مباهات جامعه ایرانیاند و شهادت آنها روز معلم نامگذاری میشود، به حسب غنای علمی و شأنیتی است که در طول زمان با رنج و سعی وافر بدان دست یافتند.
امروز هم کم نداریم دانشمندان بزرگی که در ایران و سراسر دنیا مطرح و افتخار آفرینند اما آنچه مهمتر از قهرمانپروری است بازده کاری آموزش و پرورش و آموزش عالی است که اگر چنین میبود امروز شاهد خیل بیکاران تحصیلکرده نبودیم که متأسفانه پس از فراغت از تحصیل هر آنچه خواندهاند از حافظه آنان خارج میشود و هیچ تجربه فنی یا تخصصی ندارند تا جذب بازار کار شوند.
اعتبار معلمان و آموزش و پرورش ما به تولیدات آنهاست. اینکه چه کسانی با چه تواناییهایی تحویل جامعه میدهند و در چه شرایطی توانستهاند به رسالت و وظیفه اصلی خود عمل نمایند.
تا آنروز همه باید به گونه دیگری عمل نماییم. همین
والسلام
یادداشت محمد عسلی