نسل جدید معلمان نه چندان عاشق چونان گذشتگان و نه چندان اهل ذوق و مطالعه ­اند، زیرا که غم نان نمی­گذاردشان فرصتی برای مطالعه و عشق ورزیدن بدین شغل از قداست افتاده داشته باشند.
کد خبر: ۸۶۷۳۵۲۶
|
۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۵
از مشهدی حسن که آسیابان ده ما بود به آسیاب­های برقی دور از ذهن رسیدیم و از نان پختن مادربزرگ روی تابه گرم به نان­های ماشینی بسته­بندی تا دارا و آذر معنای دیگری پیدا کنند و توپ و عروسک دیگر آرزویی کودکانه نباشد. متأسفانه آموزش و پرورش ما از این سیر تحول دور مانده، معلمان روزگار ما از دانش­آموزان امروزی خود عقب ماندند در استفاده از ابزارهای الکترونیکی که سرعت انتقال واژه­ها باعث نمی­شود تا چیزی از چشم و دید آنها پنهان بماند و اینکه چگونه می­توان در کوتاه­مدت کودکان دوزبانه را برای فرار از وطن آماده کرد و تحصیلکردگان با مالیات ملت را رایگان روانه کشورهای غربی نمود و نام آن را مهاجرت یا فرار مغزها گذاشت بالاختیار که اگر شرایطی فراهم بود آموخته­ها و آموزه­هایشان چونان درختی پربار در کشور خودمان به ثمر می­نشست و جای آنان را نخبگان پر می­کردند.

معلمان روزگار ما که به هر سال یادی از آنان در اذهان به مناسبتی در رسانه­ها قلمی می­شود در اندیشه نان و آب و چشم­انتظار افزایش اندک حقوقی هستند تا شاید بتوان یکسال دیگر را به انتظاری دیگر پیوند زد. چرا که در کلاس­ها و دفاتر مدارس سخنی از کیفیت آموزشی شنیده نمی­شود.

نسل جدید معلمان نه چندان عاشق چونان گذشتگان و نه چندان اهل ذوق و مطالعه ­اند، زیرا که غم نان نمی­گذاردشان فرصتی برای مطالعه و عشق ورزیدن بدین شغل از قداست افتاده داشته باشند.

آنچه در این مسیر مهم می­نماید نه فقط میزان و حقوق و مزایاست که پاسداشت شأنیت و شایستگی­هاست و این شأنیت نه صرفاً به میزان سواد و معلومات و روش­ها و منش­ها پیوند خورده است بلکه برای حفظ آن بر درآمدها هم متکی است و قیاس آن با هر آنچه این جایگاه می­طلبد.

بسیاری از معلمان روزگار ما گاه در تصدی این شغل نه پی حشمت و جاه آمده­اند، بل از بد حادثه اینجا به پناه آمده­اند. وقتی که فارغ­التحصیلان دانشگاهی ما به ندرت در مشاغل دیگر جذب می­شوند، چشم امیدشان به جذب در آموزش و پرورش است هر چند به بهایی اندک و جیره و مواجبی ناچیز.

و اما بعد:

پنجاه سال گذشته را به یاد می­آورم وقتی صدای کفش شیک آموزگارم با هر گامی که برمی­داشت مرا به ذوق شغل معلمی نزدیک­تر می­کرد در شرایطی که معلمی به سادگی ممکن نبود و هر کس نمی­توانست از این در وارد شود.

اما تعداد کلاس­ها و افزایش مدارس ناشی از رشد بی­رویه جمعیت افراد زیادی را به شغل شریف معلمی کشاند به گونه­ای که وزارت آموزش و پرورش نتوانست آنها را کاملاً به لحاظ آموزشی و آماده­سازی واجد شرایط نماید و این روند تا جایی پیش رفت که خیل عظیم فارغ­التحصیلان دانشگاه­ها مستقیماً وارد آموزش و پرورش شدند و به همین نسبت مدارس گرفتار افت تحصیلی شدند تا محصولات آنها همانند تولیدات دانشگاه­ها از آمادگی و کیفیت مطلوب آموزشی و تربیتی برخوردار نباشند.

اینک آموزش و پرورش کشور با حجم وسیعی از معلمانی مواجه است که اکثریت آنها نیاز به کسب آموزش و روش­های تدریس جدید دارند تا بتوانند با تعلیم و تربیت متناسب نیازهای کشور را برطرف نمایند و صرفاً تکیه بر حافظه دانش­آموزان نداشته باشند.

بهترین و ماناترین تقدیری که به هر مناسبت می­توان از معلمان کشور به عمل آورد قرار دادن آنها در جایگاه ویژه خود است. این جایگاه با عدالت اجتماعی در حفظ شأنیت و مقام آنان و بها دادن به میزان وقتی است که در این راه صرف می­کنند. این عدالت زمانی تحقق می­یابد که پرداخت دستمزدها و ارتقای رتبه­ها بر اساس میزان توانایی­ها باشد و همه به یک چشم نگاه نشوند.

اگر افرادی همچون مطهری­ها، طباطبایی­ها در حوزه­های علمیه بدان مقام و منزلت رسیدند و یا در دانشگاه­ها ما بزرگانی چون دهخدا و امثالهم را داشتیم که امروز مایه افتخار و مباهات جامعه ایرانی­اند و شهادت آنها روز معلم نام­گذاری می­شود، به حسب غنای علمی و شأنیتی است که در طول زمان با رنج و سعی وافر بدان دست یافتند.

امروز هم کم نداریم دانشمندان بزرگی که در ایران و سراسر دنیا مطرح و افتخار آفرینند اما آنچه مهم­تر از قهرمان­پروری است بازده کاری آموزش و پرورش و آموزش عالی است که اگر چنین می­بود امروز شاهد خیل بیکاران تحصیلکرده نبودیم که متأسفانه پس از فراغت از تحصیل هر آنچه خوانده­اند از حافظه آنان خارج می­شود و هیچ تجربه فنی یا تخصصی ندارند تا جذب بازار کار شوند.

اعتبار معلمان و آموزش و پرورش ما به تولیدات آنهاست. اینکه چه کسانی با چه توانایی­هایی تحویل جامعه می­دهند و در چه شرایطی توانسته­اند به رسالت و وظیفه اصلی خود عمل نمایند.

تا آنروز همه باید به گونه دیگری عمل نماییم. همین

والسلام

یادداشت محمد عسلی

ارسال نظرات