خبرهای داغ:
به همت بسیج دانشجویی شهید طلایی لارستان انچام پذیرفت:

دیدار با خانواده شهید افراسیابی درماه مبارک رمضان/تصاویر

دانشجویان مجتمع آموزش عالی لارستان به دیدار خانواده شهید قاسم افراسیابی رفتند
کد خبر: ۸۶۹۱۸۷۷
|
۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۷
،به همت بسیج دانشجویی شهید طلایی مجتمع آموزش عالی لارستان، دیدار دانشجویان این مجتمع با خانواده شهید افراسیابی در راستای بزرگداشت مقام والای شهیدان و ترویج فرهنگ جهاد و همچنین معرفی الگوهای معرفی نشده این عرصه،شب گذشته برگزار شد که در این دیدار مادر و برادر شهید افراسیابی به وصف شخصیت شهید پرداخته و خاطراتی از او تعریف کردند.

 

IMG_0309 IMG_0306 IMG_0295 IMG_0285 IMG_0288 IMG_0310

 

مادر شهید افراسیابی در ادامه اضافه کرد که «از همان دوران کودکی به مسجد می رفت  و به نماز اول وقت تاکید داشت و در کلاسهای قرآن که توسط حجت الاسلام نوربخش برگزار می شد، شرکت می کرد. همیشه با وضو بود؛از همان کودکی تاکید فراوانی به امر به معروف و نهی از منکر داشت و از دیگر ویژگی های قاسم این بود که به پدر و مادر احترام می گذاشت؛ وقتی وارد خانه می شد پیشانی پدرش را می بویسد و همیشه لبخند بر لبانش نقش بسته بود.

مادر شهید افزود: خواسته ی مهم خانواده شهدا از جوانان تقوا ،ایمان، اخلاق است. همچنین در پایان مراسم از خانواده شهید تجلیل شد.

 

IMG_0302

 

  • نام: قاسم
  • نام خانوادگی: افراسیابی
  • نام پدر: عباس
  • تاریخ تولد: ۱۳۴۵
  • میزان تحصیلات: دیپلم
  • تاریخ شهادت: ۱۵/۰۲/۱۳۶۴
  • محل شهادت: شلمچه
  • نام عملیات: کربلای۸ (پدافندی)

 

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

بر روی کاغذی بنویسید بسم الله الرحمن الرحیم و در گوشه کفنم بگذارید تا خداوند بابخشندگی و رحمانیتش با من رفتار کند زیرا بدنم ضعیف است و طاقت عذاب را ندارد… وصیت نامه شهید قاسم افرا سیابی زاده بسم الله الرحمن الرحیم الذین آمنو هاجرو جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند ا… و اولئک هم الفائزون ( توبه ۱۰ ) آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال وجانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله نخست شهادت می دهم که جز خدای یکتا نیست و شهادت می دهم که محمد بنده و فرستاده خداست و شهادت می دهم که علی ولی خداست و جانشین بحق پیامبر است با عرض سلام و کسب اجازه از محضر مقدس حضرت ولی عصر و نایب بر حقش امام خمینی و خانواده معظم شهداء اینجانب بنده سر پا تقصیر قاسم افراسیابی برای تکلیف الهی که بر دوش داشتم . امامم دستور فرموده بود پا به میدان نبرد گذاشتم و هدف دفاع از دین مبین اسلامی و میهن اسلامی بود .دین ومیهن که برای استقرار آن هزاران جوان وکودک و زن ومرد جانشان را از دست دادند و این دین امانتی است در دست ما و به گفته امام عزیز حفظ اسلام از نماز واجبتر است امیدوارم با ریخته شدن قطره ای از خونم توانسته باشم خدمتی به این انقلاب اسلامی کرده باشم تا خدا بدین وسیله از بنده عاصی در گذرد و ما را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد پس حال که خداوند توفیقی عنایت فرماید و ما را از راه لطف و کرمش از تاریکی و ظلمات و گودال معصیت نجات داد و بسوی نور و روشنایی و صراط مستقیم هدایت نمودباید شکرش را به جا آورد پس حمد وسپاس خدای را که مارا از خواب غفلت و در حالی که در معصیت غوطه ور بودیم بوسیله مردی از سلاله پیامبر و مجاهدی کبیر (امام عزیز) نجات داد و او ما را بیدار کرد خدایا چه بگویم و چه بنویسم خدایا هرچه شکر تورا گوییم هیچ نگفته ایم و هر چه عبادت تو کنیم هیچ نکرده ایم و عمری است که در گناه و معصیت غوطه ور بودیم ولی تو به ما لطف کردی و گناه ما را پوشاندی و ما را رسوا نکردی خدایا در درگاه احدیتت آبرویی ندارم ولی اکنون با رویی سیاه و دستی خالی رو به درگاهت آورده ام و از تو می خواهم که مرا قبول کنی و عذرم را بپذیری و ریختن خونم را وسیله آمرزش و بخشش قرار دهی و چرا که من چیز دیگری جز گناه ندارم خدایا به ما گفتی از مال و عمرتان در راه خدا استفاده کنید ولی ما نکردیم گفتی بندگانم من شما را دوست دارم ولی ما با انجام گناه از تو دور شدیم و روی از تو برگرداندیم و اکنون گنه کار و روسیاهیم خدایا چقدر گناهان ما را پوشاندی . ما را در میان مردم رسوا نکردی ولی ما باز به سوی تو نیامدیم ولی اکنون عاجزانه از تو آمرزش می خواهم و مرا ببخش و امیدوارم که دیگران نیز رو به سوی تو آورند و به تو نزدیک شوند و رضای تورا به رضای دیگران ترجیح دهند خدایا می خواهم سخن دلم را به مردم بگویم تادیگران بیش از این در غفلت نمانند و هرچه زودتر اگر این حرف دلم در آنها تاثیر کرده به سوی تو آیند و ای بندگان خدا بنده خدا شوید و نه بنده غیر. بنده خدا شوید نه بنده پول و ثروت و زندگی مرفه. بنده خدا شوید عمرتان را صرف بندگی خدا کنید از داراییتان در را ه خدا انفاق کنید باشد تا ذخیره ای برای فردای خود داشته باشید فردایی که نه مال و نه زن و فرزند هیچ کدام به درد انسان نمی خورد مگر عمل انسان و از روی عمل به انسان پاداش و یا جزا می دهند پس بترسید از چنین روزی و دیگر اینکه ای مردم امروز روز امتحان الهی است و ما در صورتی از این امتحان رو سفید بیرون می آییم که امام عزیز را یاری کنیم و برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی بطرف جبهه ها بشتابیم و ای مردم از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری نکنید اگر خوشبختی آنها را می خواهید و آنها را روانه جبهه ها کنید تا سعادتمند شوند که بفرموده امام حفظ اسلام از نماز واجبتر است و اگر شهید شدند این لطف و رحمتی است از جانب خدا برای شما نباید غمگین شوید سخنی دارم با پدر و مادرم و خواهر و دوستانم. پدر و مادر عزیزم اگر خداوند لطفش را نصیب ما کرد و مرا به شهادت در را ه خودش قبول کرد ابداً ناراحت نشوید چرا که من امانتی نزد شما بودم و شکر خدا کنید که امانتش را به صاحبش برگرداندید و صبر واستقامت در مصبیت داشته باشید تا خداوند به شما ثواب دو چندان دهد و شما برادران عزیزم پیام رسان خون شهیدان باشید به مردم بگویید که شهدا در چه راهی رفتند و چه هدفی داشتند بگویید که هدفشان کسب رضای خدا بوده شما خواهرم زینب وار پیام رسان باش و به دیگران سفارش کنید که با حفظ حجابشان از خون شهیدان پاسداری نمایید و شما جوانان و دوستان از عمر شریفتان در راه خدا استفاده کنید و غفلت بس است دست از معصیت خدا برداشته و همه با هم بنده خدا شوید و این امام بر حق را یاری کنید و بدانید که کل نفس ذایقه الموت هر کسی خواهد مرد پس چه بهتر که عمرتان را در راه خدا صرف شود و در آخر سفارشی دارم به برادران پایگاه مقاومت شهید اسلام پناه عزیزان از پایگاه در جهت خود سازی و دیگران سازی استفاده کنید و به این مکان مقدس اهمیت بدهید و نگذارید که حتی یک شب خالی شود و در خدمتگذاری به اسلام و انقلاب و امام امت شهید پرور تا می توانید فعالیت نمایید و در آخر همه شما تشییع کنندگان جسدم میخواهم که برایم طلب مغفرت وامرزش کنید واگر برایتان مقدور است بر روی کاغذی بنویسید بسم الله الرحمن الرحیم و در گوشه کفنم بگذارید تا خداوند بابخشندگی و رحمانیتش با من رفتار کند زیرا بدنم ضعیف است و طاقت عذاب را ندارد .والسلام .دعا به جان امام و رزمندگان رافراموش نکنید. الحقیر قاسم افراسیابی شنبه شب ۹/۱۲/۶۵ زندگی نامه شهید قاسم افراسیابینام پدر: عباس تاریخ تولد: ۱۳۴۵ میزان تحصیلات: دیپلم تاریخ شهادت: ۱۶/۰۲/۱۳۶۶ نام عملیات: کربلای۸ محل شهادت: شلمچه سن: ۲۱ در هفتم محرم سال ۱۳۴۵ به دنیا آمد و نامش را قاسم گذاشتند او در دبستان کمیل و مدرسه راهنمایی فارابی درس می خواند. « از همان دوران کودکی به مسجد می رفت و اقامه نماز جماعت می گفت و در کلاسهای قرآن که توسط حجت الاسلام نوربخش برگزار می شد شرکت می کرد همیشه با وضو بود یک روز مادرم از ایشان سوال کرد چرا همیشه وضو می گیری و جواب داد من که نمی فهمم چه موقع از دنیا می روم پس چه بهتر است همیشه با وضو باشم و شبها تا وضو نمی گرفت و قرآن نمی خواند به رختخواب نمی رفت به پدر و مادر احترام می گذاشت وقتی وارد خانه می شد پیشانی پدر را می بویسد و همیشه لبخند بر لبانش نقش بسته بود.» پس از پیروزی انقلاب به عضویت گروه مقاومت مسجد ولی عصر در آمد سیزدهم رمضان سال ۵۸ هنگام آموزش نظامی در اردوگاه خفر (منطقه جهرم) بر اثر بی احتیاطی فرمانده اش سه انگشت خود را از دست داد در بیمارستان دچار کم خونی شد که شهید فراست به ایشان خون داد تا اینکه کم کم بهبود یافت با اینکه سه انگشت خود را از دست داده بود اما هیچگونه اظهار ضعف و ناتوانی نمی کرد و همواره خدا را شاکر بود.» اولبن سال ۶۰ در حالی که دانش آموز دبیرستان صحت لاری بود عازم جبهه شد و در عملیات بیت المقدس با هدف آزادسازی خرمشهر شرکت کرد. پس از بازگشت چندین بار دیگر عازم جبهه شد و به عنوان تک تیرانداز نیروی امداد و تبلیغات در جبهه کوشک، دهلران، قصرشیرین، پاسگاه زید و خالصانه خدمت کرد. وی به عنوان بازیگر در زمینه نمایش فعالیت می کرد و صدای خوبی هم داشت « با صدای شیوای خود با نجوای دل انگیز دعای توسل و کمیل و زیارت عاشورا می خواند و عاشق نماز بود هیچ وقت نمازش ترک نمی شد دوستانش تعریف می کرد در جبهه نیمه های شب پای برهنه می رفت و در تاریکی چفیه خود را پهن می کرد و نماز می خواند قاسم از حق الناس بسیار می گفت و سفارش می کرد. روزی ظرف یکی از همسایه ها که در منزل بود ندانسته سر سفره آورده بودم قاسم پرسید آیا او راضی است که ظرفش مورد استفاده قرار می گیرد؟ من هم فورا ظرف را برداشته و بردم.» سال ۶۵ بار دیگر عازم جبهه جنوب شد و در عملیات کربلای ۴و۵ شرکت کرد دراین ایام تارهای صوتی اش را از دست داد قاسم به مرخصی آمده بود و اهل خانه دور هم نشسته بودیم به ساعت دیواری اشاره کرد و گفت مادر این ساعت را می بینی به جلو می رود ولی به عقب برنمی گردد عمر من هم دیگر برنمی گردد. پس از شرکت در امتحانات تربیت معلم عازم جبهه شلمچه شد و طی عملیات کربلای ۸ در شانزدهم اردیبهشت ماه ۶۶ براثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. « وقتی شهید شد رختخواب ایشان را پهن کردم دیدم در چند جای رختخوابش مهر باطل شد زده است انگار از قبل به دلش آمده بود که شهید می شود.» بعد از شهادت نامش جزء پذیرفته شدگان تربیت معلم به چشم می خورد وی در وصیت نامه اش قسمتی از دارایی خود را برای کمک به جبهه اختصاص داده بود. « پدر و مادر گرامی اصلاً در مرگ من اشک نریزید و فقط برای همیشه پشوانه این انقلاب باشید و در حفظ آن بکوشید. مردم لارستان و کلیه ملت ایران هیچگاه به دشمن فرصت ندهید که به انقلاب حسین زمان لطمه بزنند. دربرابر آن ایستادگی کنید و همیشه هوشیار باشید…به فرمان امام گوش فرادهید و به سوی جبهه حرکت کنید در فکر خوشی های دنیوی نباشید.»

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار