بسیج مداحان: حاج حسین هوشیار گفت: وقتی تاریک شد قبل از اینکه مجری برود من رفتم پشت میکروفن و خواندم. جالبه من از خیلی از مسئولان جلسه شنیدم که مردم نفهمیده بودند.
کد خبر: ۸۷۰۸۲۴۲
|
۲۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۸
به گزارش خبرنگار بسیج مداحان، حسین هوشیار، از مداحان مطرح کشور، در گفت‌وگویی صریح و صمیمی به سوالاتی پیرامون مسائل شخصی‌اش پاسخ داد که بخش اول این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید. حاج حسین متولد چه سالی هستید؟ 23 شهریور 1353 چرا میگویند نوکرهای امام حسین(ع) زود پیر می شوند؟ به قول حاج اصغر زنجانی: نوکرهای امام حسین زود پیر می شوند.به علت اینکه فشاری که تو جلسه می آید و روضه ای که خوانده می شود نمیخواهم واژه استرس بگم یک چیزی فراتر از این حرفاست نسبت به چیزی که میخوانیم شاید هر روضه ای که انجام می شود فشاری که از لحاظ روحی برای ما می آورد باعث این اتفاق می شود.محرم ها به موی سفید من اضافه می شود. متولد کجا هستید؟ تهران هستم. پدر و مادرم 58 سال پیش از اردبیل به تهران آمدند. ما طباطبایی اردبیلی هستیم.پدرم میگفت هرکس تو اردبیل به دنیا می آمد نظر امام حسین(ع) می کردند.به اصطلاح می گفتند یا پیرهن سیاه و عزای ویا باید پیراهن سفید یا کفن امام حسین(ع) را باید به تن داشته باشد.عمق فرهنگ حسینی در اردبیل بوده و هست. بسیاری از شعرای آئینی از جمله مرحوم منزوی اردبیلی، یحیوی اردبیلی و انور اردبیلی خیلی دنیای عجیبی است در شهر اردبیل نسبت به معارف حسینی و نسبت به عزاداری حضرت اباعبدالله و خیلی افتخار میکنم که برای این شهر هستم. زبان آذری هم می خوانید؟ خیلی کم. دو یا سه خط بیشتر جرأت خواندن ندارم.خواندن آذری اولا تسلط بر نوشتار این زبان را میخواهد چون من در تهران بزرگ شدم کمتر مأنوس هستم. در دوران نوجوانی و جوانی شما فعالیت هنری زیاد انجام میدادید، یک روز حاج ابوالفضل بختیاری مثل شما مصاحبه کردند و از خاطرات خودشان گفتند و از کانون فرهنگی حر یک گروه سرودی بود از آن حال و هوا بفرمایید؟ مداحی کردن من هم از همانجا شروع شد. چه سالی؟ سال 67 در قالب یک گروه سرود به جبهه اعزام شدیم. سید جواد هاشمی هم با شما بود؟ ما سید جواد را اتفاقی آنجا دیدیم. ما از منطقه 16 رفته بودیم. مربی من آقای عقیلی بود. در قرارگاه کربلا در گروه سرودی بودیم که با حاج ابوالفضل در این اردوها حضور داشتند از همانجا تکخوانی شروع شد. سال67 من کلاس سوم راهنمایی بودم در قرارگاه کربلا سرود و تکخوانی میخواندیم همانجا سید جواد هاشمی را دیدیم. یادم خیلی ریش بلندی داشت من در همان عالم نوجوانی هم شیفته تیپ و اخلاق خوش آقای هاشمی شدم از جبهه که برگشتیم قطعنامه قبول شد و تابستان همان سال من رفتم کانون حر. ایشان از جبهه ها من و میشناخت و سال 68 با کانون حرآشنا شدیم و گروه سرودی که در آنجا بود با مربیان بسیار بزرگی که امروز آهنگ سازان بسیار بزرگی از جمله خلعتبری، امیر بکار،بهنام صبوری،مهرداد حاج کریمی و بهزاد عبدی که الان یکی از آهنگسازان بزرگ و بنام است که سیمرغ بلورین موسیقی فیلم فجر را هم گرفتند همه از همان نسل بودیم و من بعدش دوستانم از منظقه 16 دعوت کردم ازجمله آقای بختیاری و آقای دولت خواه در جمع ما بودند دوره خیلی خوبی بود یعنی در کانون حرمعتقد هستم آشنایی که با فضای موسیقی پیداکردم به خواندن من هم کمک کرد. برای خیلی ها مون که در کانون حرحضور داشتند نقطه عطف زندگیشان شده شما هم همینطوری هستید؟ بله. ما شب و روزمان کانون بود. عشق حرف اول و آخرمان بود. وقعا زمان را نمی فهمیدیم. خیلی از بازیگران امروز عرصه سینما و تئاتر هم خواستگاهشان کانون حراست ازجمله علی سلیمانی، مجید کریمی، مهرداد نظام آبادی که الان کار کودک در تلویزیون دارند. الان هم همانند قبل کانون حرفعالیت میکند؟ نه به شیوه قبل. شاید به پر رنگی قبل نیست . اکثیر عشقش فروکش کرده. چه شد حاج حسین هوشیار بعد از گذراندن آن مقطعی که در کانون حر بود در قسمت سرود فعالیت می کرد جرقه ذکر و ذاکری تو ذهنش بود؟ اولین بار در قرار گاه کربلا برای رزمنده ها مداحی کردم یادتان است اولین بار چه خواندید؟ یادم می آید که یک شعری از حاج منصور ارضی که در مسجد جامع خوانده بودند روی نیازم کجاست سوی حسین است و بس قبله ی قلبم کجاست کوی حسین است و بس بوی بهشت خدا از حرمش می وزد بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس   یادم این اشعار را برای رزمنده ها میخواندم و اشعار حاج محسن طاهری که رزمنده ها خیلی دوست داشتند صوت حاج محسن طاهری بین رزمنده ها پخش میشد. یکی از مشوق های من در بحث مداحی شعر معروف ایشان بود. گوش دل زمزمه ی عاشقی ناله ای از دل جان کا شنید البته من شیخ حسین انصاریانی بودم. وقتی با خواهر کوچکترم پای منبر می نشستیم و بعد هم نوای گرم حاج منصور ارضی استفاده می کردیم. دوران طفولیت (9 سالگی ) من بود همان ایام یادم در دوران نوجوانی با حاج ابوالفضل بودیم (حالت طنزش و بگم) از آن اولشم ایشان حاج منصوری بود. منتها شیخ حسین انصاری دختری نداشت که من دامادش بشم. یادم هست از 13 سالگی حتی ما گاهی اوقات در دوکوهه سال 69 که زلزله رودبار که آمد ما اردو رفته بودیم دوکوهه برای رزمنده ها بخوانیم د عالم نوجوانی خودمان برای هم کری میخواندیم من ادای استاد انصاریان را در می آوردم.البته از ایشان حلالیت خواستم. حتی یک فیلم ویدئویی هم هست که من چادر نماز مادرم را به حالت عمامه ایجاد کردم و روی رختخواب مادرم منبر درست کرده بودم. یادم با دوچرخه از جوادیه تا مهدیه و امیرآباد که ظهر ها بتوانم پای سخنرانی استاد بنشینم. خیلی استفاده ها کردم. ما امسال اولین هیئتی بودیم که برای حاج منصور جشن تولد گرفتیم چون با روز ولادت امیرالمومنین یکی شده بود و روز پدر هم بود حاج آقا لطف کردن تشریف آوردند.چیزی که باعث شد من رسما بخوانم بعد از رحلت امام بود. سال 68 پیکر پاک امام را در محفظه ای گذاشته بودن در مصلی تهران که مردم برای وداع بیایند، همه به نوعی مرثیه خوان شده بودند یعنی پیکر پاک امام همه رو به خواندن و زمزمه کردند من شروع کردم نوای ذکر حسین جان گفتم یک نفر من را به دوش گرفت به خودم آمدم که در سن 16 سالگی بودم دیدم چاره ای جز خواندن نداشتم. محفوظات هم داشتید؟ بله. شورهایی که از امام حسین بود. شورهای حسین جان آن موقع معروف بود قال رسول الله نورعینی                  حسین و منی انا من حسینی یادم هست آن زمان حاج رضا پوراحمد شعری را گفته بودند که دو سه بیت از آن شعر را هم آنجا خواندم. بعد در مسجد محله خودمان سه شنبه 16 یا 17 خرداد رسما پشت میکروفن خواندم. در طی این مسیر قطعا عزیزان و صاحب نفسان و اساتیدی به شما کمک کردند،راه روشنی را به شما نشان دادند و خیلی نقش داشتند در شکل گیری امروز حاج حسین هوشیار، ممکنه این عزیزان را نام ببرید؟ بعد از حاج منصور ارضی کسانی که واقعا مدیونشان هستم، حاج محمد رضا طاهری و حاج سعید حدادیان است. سال 69 یا 70 اگر اشتباه نکنم یک سفر دوکوهه رفتیم با بچه های مسجد الرسول نازی آباد من آنجا از نزدیک با حاج محمد رضا طاهری آشنا شدم. خیلی من را تشویق کرد و وقتی دید که خیلی دستگاه های موسیقی آشنا هستم البته آن موقع دچار بیماری آسم نشده بودم تشویقم کرد در آن ایام و بعد از آن سفر به هیئت رهروان شهدای نازی آباد رفتم و خدمت حاج محمد آقا بودم و با ایشان می خواندم انقدر تحت تائیر خواندن حاج محمد طاهری بودم که حتی بغض او را تقلید می کردم. وقتی تاریک می شد میکروفن در تاریکی شب جابجا می شد گاها متوجه نمی شدند انقدر شباهت داشت الان هم علاقه دارم ولی خجالت میکشم در محضرشان باشم. یک خاطره از حاج محمد رضا طاهری عرض کنم ایشان به هیئت رزمندگان در اولین جلسه دعوت شدند. شب تاسوعا مهدیه تهران و زیر سرم بودند افت فشار داشتند و حالشان خراب شد. منزل ما تماس گرفت با صدای گرفته گفت حسین شما امشب به جای من برو مهدیه منم یک جوان 22 ساله گفتم آخه من برم چیکار کنم. گفت خوب برو جایگاه بخوان منم هم گفتم به شرطی میرم که بچه های مهدیه برق ها رو خاموش کنن من در تاریکی برم و بیام حالا بگذریم من وقتی میرفتم راهم نمی دادند. چند دقیقه گذشت آنها پذیرفتند. سخنران آقای صدیقی بود. وقتی تاریک شد قبل از اینکه مجری برود من رفتم پشت میکروفن و خواندم. جالبه من از خیلی از مسئولان جلسه شنیدم که مردم نفهمیده بودند. فاصله شروع به خواندن شما تا زمانی که به اصطلاح امروزی مشهوری شدنتان حتما سختی هایی داشته از این فاصله بین شروع به کار تا اینکه مردم شما را شناختند چه مراحلی را پشت سرگذاشتید؟ اعتقاد دارم مشهور بودن در آسمان ها خیلی بهتر و ماندگار تر است. صادقانه بگم تاالان که کنار شما هستم هیچ قدمی برای مشهوریتم برنداشتم . تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن                       که خواجه خود روش بنده پروری دارند اگر او خواست بکند نخواست نکند اینطوری درد سرم کمتر.من اعتقاد دارم که معروف نیستم. من اسمش و میذارم شناختی که دوستان هیئتی دارند. در دهه هفتاد فضای مجازی وجود نداشت.   
 ادامه این مصاحبه در بخش دوم منتشر می شود.....   
  ادامه دارد....

منبع: سازمان بسیج مداحان www.basijmadahan.ir
ارسال نظرات