خبرهای داغ:
شهید جبار کرم پور که از سوی جهاد کرمانشاه و به اصرار خود در بطن عملیان مرصاد به عنوان جهاد گر قرار گرفته بود بعد از جسارتهای زیاد در بستنن و احداث خاکریز و موانع فرسایشی در این حوزه توسط منافقین کوردل زخمی و بعد از شکنجه های بسیار به مقام شامخ شهادت نایل شد.
کد خبر: ۸۷۲۲۹۳۹
|
۰۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۹
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از گیلانغرب، شهید جبار کرم پور در سال 1345 در روستای باسکله از توابع بخش گواور گیلانغرب استان کرمانشاه که منطقه ای محروم تلقی می شود متولد شد.

 

وی دوران نوجوانی و جوانی از نظر جسمی، شجاعت، صداقت، پاکی و ایمان بر بسیاری از همسالان خود برتری داشت. سادگی و سکوت محیط روستایی شعله فروزان عشق به قرآن و اهل بیت را در دل روشن می کرد و روحش روز به روز کاملتر می شد. روح کرم پور منتظر جرقه ای بود تا دریای شهامت، اخلاص و ایمان وی شعله ور شده برای همیشه پرتو افشانی کند. این جرقه با شروع جنگ تحمیلی جسم و روح اورا به پرواز درآورد تا آسمانها بسر داد.

 

حال شهید کرم پور گمشده اش را یافته بود و سرتاپا غرق جبهه و جنگ شده بود و فقط به جبهه و دفاع می اندیشید. هیچ چیز او را مجذوب و دلباخته نکرد.

 

آری  سطوری که در بالا مطرح شد  پیش نگاهی بود به زندگی سرشار از عزت و افتخار رزمنده و جهادگر بسیجی  شهید والامقام جبار کرم پور.

 

خانواده شهید جبار کرم پور به عنوان خانواده شهید بی ادعا و مخلصی که در عملیات غرور افرین مرصاد در دفاع از آرمانها و میهن اسلامیش جام شیرین شهادت را  نوشیده است، اولین گزینه ای بود که ما برای سرکشی و مصاحبه انتخاب کردیم.

 

 روستای باسکله محل تولد شهید کرم پور و مکان زندگی خانواده معظم ایشان مقصد سفر ما بود در معیت جمعی از دوستان  راهی بخش گواور و روستای مذکور در شهرستان گیلانغرب شدیم در بدو ورود به روستا ما را به خانواده کرمپور راهنمایی کردند برادر شهید کرمپور  اولین کسی بود که ما را به گرمی تحویل گرفت و بعد از ان مادر شهید بزرگوار که با صمیمت و گشاده رویی خاص ما را به خانه ساده خود پذیرفتند.

 

بعد از احوال پرسی های معمول مادر شهید با روحیه ای سرشار از مهربانی و صمیمیت در خصوص ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی شهید جبار گفت: جبار سوای رفتارهای کودکانه معمول در همان ابتدا علاقه ای خاص به تحصیل و مدرسه داشت این بود که او را در مدرسه ابتدایی ثبت نام کردیم و برای کسب علم ودانش وارد دبستان روستا شد و دوران دبستان را با موفقیت به پایان رساند.

 

وی گفت: در این منطقه بنیه عموم مردم ضعیف و عموما همه از لحاظ مالی در وضعیت مرفهی نبودند این بود که شهید جبار  به علت فقر مالی و یاری رساندن به پدر و خانواده در امر کشاورزی و دامداری نتوانست ادامه تحصیل بدهد، با وجود جوان و کم سن و سال بود حتی افراد بزرگتر او را به برجستگی و لیاقت قبول داشتند و در مشکلات و سختی ها به وجود سرشار از ایمان و احساسش روی آوردند.

 

جهانگیر  برادر شهید کرم پور نیز در گفتگویی در خصوص چگونگی روند ورود شهید به عرصه دفاع و جهادگری در دوران دفاع مقدس  اظهار داشت: با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران عشق و علاقه وافر جبار  به اسلام و ولایت و دفاع مقدس باعث شد که در سال 1362 در بسیج و با شور و شعف خاص به سوی جبهه های نبرد در غرب کشور بشتابد و رشادتهای وصف ناپذیری از خود به جای گذارد و تا سال 1366 در جبهه های غرب و در عملیات های مختلف از جمله نصر3 در منطقه کردستان-شهر ماووت عراق شرکت ودوبار به شدت مجروح شد این مجروحیت ها و ترکش ها او را قانع نمی کرد جز اینکه جانش را دو دستی در طبق اخلاص با جسمی پاره پاره تقدیم دوست کند.

 

وی افزود: بیاد داریم که  شهید جبار کم به مرخصی می آمد و چند بار به شدت زخمی شد، دوران نقاهت و استراحت را در سنگر و در کنار رزمندگان می گذراند.

 

برادر شهید با ابراز اینکه ضرورت حضورجهادگران و ظهور سنگر سازان بی سنگر در شرایط جنگ یک نیاز مبرم به حساب  می آمد بر این اساس شهید نیمه دوم سال 1366 از سپاه به جهاد سازندگی استان کرمانشاه منتقل و پس از گذراندن دوران آموزشی رانندگی بلدوزر ولودر به منطقه جنوب اعزام و به مناطق شلمجه- پاسگاه زید- آبادان- دارخوین- ارتفاعات تمودر ژنال- شاخ شمیران- شاخ سورمر- سد دربند یخان در کنار سایر رزمندگان به سنگر سازی وایجاد دژ برای رزمندگان اسلام پرداخت.

 

شهید جبار ترجیح داد دوران نقاهتش بعد از مجروحیت  را در سنگر و کنار همرزمانش بگذراند

 

 صفدر برادر دیگر شهید  جبار که خود اکنون با پیروی از خط ارزشی و ولایی برادر شهیدش از سبز پوشان انقلاب به شمار میرود در گفتگو با مطلع الفجر اظهار داشت: در منطقه عملیاتی شلمجه در سال 1366 در حین احداث خاکریز و دژ دفاعی برای رزمندگان اسلام توسط گلوله مستقیم خمپاره دشمن به دستگاه بلدوزر به شدت مجروح شد و وی را به بیمارستانی در مشهد اعزام کردند و توسط دوستان به وی گفتند بگذار به خانواده ات خبر دهیم که ممانعت ورزید و پس از مدت کوتاهی در بیمارستان مجددا با همان وضع مجروحیت به جبهه برگشت و دوران نقاهت و استراحت را در سنگر و کنار رزمندگان سپری کرد.

 

 وی ابراز داشت: جریان حرکت شهید جبار به سوی اسلام آبادغرب و حضور در بدنه رزمندگان در عملیات غرور آفرین مرصاد از اینجا شروع شد که بعد این مرخصی تشویقی که شهید گرفت، او حتی به لحاظ  تعهدی که در خود نسبت به دفاع از انقلاب و میهنش داشت  هیچگاه به میل خود  حاضر به انتقال به پشت جبهه و بدور از کارزار جنگ نشد.

 

 

برادر شهید اذعان داشت: روند حضور شهید جبار در جبهه ادامه داشت: تا اینکه قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شد و به پشت جبهه منتقل شد و مدت 20 روز مرخصی  تشویقی به وی اعطا شده بود، وی از سوی ستاد پشتیبانی جنگ مرصاد در مرخصی تشویقی بسر می برد.

 

 

نکته اینکه پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی  جمهوری اسلامی ایران،  رژیم بعثی عراق با بهره گیری از منافقان کور دل و به خیال واهی خود برای غافلگیر کردن نیروهای ایرانی به مرزهای غربی حمله کرد که با پیام رهبر کسانی که در مرخصی هستند به جبهه باز گردند و در مسند دفاع فراگیر از انقلاب، مرزها و میهن اسلامی دفاع کنند.

 

 

 برادر شهید ابراز داشت: شهید جبار که عموما مرخصی های پشت جبهه به کامش خوش نبود خود را به پشتیبانی جنگ جهاد کرمانشاه معرفی و آمادگی خود را برای حضور در جبهه و مقابله با عواملمنافق و کوردل استکبار و رژیم بعث عراق اعلام کرد با وجود آنکه مسئولان اعزام کننده پشتیبانی جنگ جهاد استان به علت در مرخصی بودن نامبرده قصد منصرف کردن و عدم اعزام او را داشتند اما نتوانستند مانع حضور وی بشوند و در نهایت با یک دستگاه بلدوزر همراه با دو تن از همرزمانش به منطقه اسلام آبادغرب عزیمت کرد.

 

وی یاد اور شد: نظر به اهمیت ساخت و سازخاکریز و موانع فرسایشی در مقابل هرگونه پیشروی دشمن، شهید با یک دستگاه بلدوزر با تلاش و جسارتی که داشت به منظور زدن خاکریز در مقابل حرکت منافقین ملعون  که به خیال خام خود قصد پیشروی به شهر کرمانشاه را داشتند، با تلاش بی وقفه مشغول احداث خاکریز بود که به گفته همرزمش توسط منافقین خود فروخته از ناحیه پا مجروح و به اسارت آنها در آمد.

 

" ای سنگر ساز بی سنگر مرخصی تشویقی هم دریافت نموده ای؟"

 

برادر شهید با استناد به گفته همرزم شهید جبار  گفت: در آن هنگام که شهید جبار به شدت زخمی شده بود و خون از بدن اون جاری بود ،منافقین کور دل با خشونت شتمام وی را بازرسی بدنی نمودند که برگه مرخصی تشویقی از جیب وی در می آوردند وبا حالت تمسخر به وی می گویند:" ای سنگر ساز بی سنگر مرخصی تشویقی هم دریافت نموده ای؟" و وی را با همان جراحت و  پایی که به شدت زخمی شده بود  به اسارت بردند.

 

 وی گفت: چونصورت  شهید  محاسنی زیبا و نورانی داشت  منافقین از این شمایل اون نا خرسند بودند و بر همین اساس زخمها و بدون او را مورد شکنجه و آزار قرار میدادند چون او را بسیجی و از بدنه تشکلات بسیج میدانستند  که با این وضعیت اسفناک  تا نزدیکی شهرستان سرپل ذهاب در حالی که در زیر سخت ترین شکنجه با دست و پای شکسته وو خونین  و زخمی تحمل شکنجه و درد مینمود  به لقاا... پیوست.

 

 برادر شهید در حالی که به شهادت برادر جهادگر و جهادی اش افتخار میکرد اشک در چشمانش حلقه زد و ادامه داد:شهید جبار یک هفته بعد از شکست منافقین پیکر مطهرش را در حوالی شهرستان سرپل ذهاب کشف و به زادگاهش در روستای باسکله به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش در خاطره ها جاودانه باد.

 

 منافقین کور دل  که به خیال خام و  توهم خیالی خود سودای تسخیر در سر داشتند در کمینگاه مرصاد مورد غضب الهی قرار گرفتاند و در سایه لطف خداوند و نصرت رزمندگان اسلام و شهامت و رشادت رزمندگانی شجاع ، جسور و با غیرت همچون شهید جبار کرم پور  عرصه بر اتنها تنگ و برای همیشه تاریخ به زباله دان ان فرستاده شدند ف یاد و خاطره رزمنندگان و شهدای عملیات غرور آفرین مرصاد گرامی باد .

ارسال نظرات