خبرهای داغ:

درباره رشته مطالعات دختران در جهان

رشته مطالعات دختران (Gils’ Study)‌ یک میان‌رشته (interdisciplinary)‌ است که از زمان اولین جرقه‌های پیدایش آن در اواخر قرن ۲۰ تنها چند دهه می‌گذرد. در دهه ۹۰ میلادی، برای اولین‌بار توجه گسترده به وضعیت دختران، مسایل آن‌ها همچون تحصیل، اعتمادبه‌نفس و نگاه به بدن مورد توجه قرار گرفت. این مطالعات بیش از همه در آمریکا و انگلستان صورت گرفت و دلیل آن را می‌توان در خاستگاه‌های مطالعات دختران در مطالعات فرهنگی و علوم اجتماعی جست‌وجو کرد.
کد خبر: ۸۷۲۳۰۳۵
|
۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۹
شارون مازارلا و نورما پکورا با مطالعه تیترهای خبری روزنامه‌های دهه ۹۰ آمریکا درباره دختران جوان، به این نتیجه رسیدند که در این دوره، نگرانی درباره دختران نه از جهت حل مشکلات آن‌ها، که به‌مثابه «مشکل انگاشتن» خود دختران بود. در پی این پدیده و پیدایش مفهوم «دختران بی‌ارزش» (برگرفته از فیلمی با همین نام، Mean Girl) افرادی چون گایاتری اسپیواک، توجهات آکادمیک را به علاقه نودرآمد جامعه به دختران و دخترانگی جلب کردند.


عموماً منظور از مطالعات دختران، آن حوزه مطالعاتی است که از روانشناسی و روش‌شناسی انفرادی آن عبور کرده و با مبانی و روش‌شناسی مطالعات فرهنگی به مطالعه دختران و مسایل اجتماعی آن‌ها می‌پردازد و به‌نحوی در ارتباط نزدیک با موج سوم فمینیسم قرار می‌گیرد. مطالعات دختران در تعریف گایل والد «یک زیرژانر از مطالعات آکادمیک فمینیستی اخیر است که دخترانگی را به‌مثابه مرحله‌ای مجزا، استثنائی، و منحصربه‌فرد در تشکیل هویت، برمی‌سازد».

در این مطالعات، سه نگاه عمده به شرایط و مسایل دختران در ارتباط با با پدیده‌های مختلفی از جمله رسانه و فرهنگ عامه وجود دارد: الف) مطالعاتی که به بازنمایی دختران قوی و قدرتمند می‌پردازد، ب) مطالعاتی که برای درک فرهنگ دختران، به ندای خود آن‌ها در این رابطه گوش می‌سپارد، و ج) مطالعات متأخرتر که دختران را تولیدکنندگان فعال فرهنگ (صاحب وبلاگ، هوم‌پیج، برنامه‌های پیام‌دهی، و سایر ابزارهای اینترنتی) قلمداد می‌کند.

اجداد مطالعات دختران
به‌طورکلی، گسترش توجه به دختران و توسعه میان‌رشته مطالعات دختران در کشورهای غربی و یا دارای سیستم اجتماعی- فرهنگی مشابه غرب، ریشه در حوزه‌های مختلفی از روان‌کاوی گرفته تا جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، تاریخ، و سیاست دارد. در طول قرن بیستم، مطالعه متمرکز و آکادمیک بر دختران، فعالیتی پوچ و فاقد ارزش و اعتبار تلقی می‌شد و حتی مطالعات و نظریه‌پردازی‌هایی که افرادی چون اریک اریکسون با محوریت هویت نوجوانان انجام می‌دادند، براساس سوژه‌های پسر انجام می‌شد.

کارول گیلیگان و آنجلا مک‌رابی را مادربزرگ‌های مطالعات دختران در 2 حوزه روانشناسی و مطالعات فرهنگی می‌دانند. بعد از انتشار کتاب «در صدایی دیگر» نوشته کارول گیلیگان در ۱۹۸۲ بود که موج جدیدی از پژوهشگران فمینیست در حوزه‌های مختلف مطالعاتی نگاه خود را معطوف به تجربه متفاوت توسعه شخصیت و هویت در دختران (متفاوت از پسران)، استراتژی‌های ارتباطی، و یادگیری آن‌ها کردند. کتاب‌ها و نظریات آنجلا مک‌رابی در دهه ۱۹۷۰ نیز پاسخی بود به نظریات افرادی چون پل ویلیس و دیک هبدایژه در حوزه مطالعات فرهنگی که مطالعات آن‌ها درباره جوانان، محدود به پسران می‌شد.

کارول گیلیگان
گیلیگان در کتاب ۱۹۸۲ خود، با تأکید بر روش‌های متفاوت زنان و مردان برای بازگویی تجربه زیسته خود، بر این نکته تأکید کرد که در جهان پیرامون ما «مردان، مقیاس و معیار هر امر انسانی قرار گرفته‌اند» و لذا توجه به ندای زنان و توصیف خود آن‌ها از تجربه زیسته‌شان، می‌تواند راه جدید و بدیعی برای درک جهان انسانی محسوب شود.

او نوجوانی و بزرگسالی را دوره‌ای می‌داند که «تغییراتی در آن رخ می‌دهد که تجربه فرد از خود و ارتباط با دیگران را شکل خواهد داد». در این‌جا، بیشتر تأکید گیلیگان در کنار مسأله اخلاق، بر «برسازی هویت» است و مفهوم «مقاومت» در دختران به‌معنای اراده برای دفاع از عقیده خود و بیان آن را طرح می‌کند که مفهوم متضاد «سکوت» به‌معنای نوعی ایثار منطبق با الگوهای رایج زنانگی در جوامع مختلف، مقابل آن قرار می‌گیرد.

گیلیگان مقاومت را در معنایی سیاسی که مستلزم انگیزه لازم برای عمل به میل خود، ولو به قیمت مشکل‌آفرینی باشد، به‌کار می‌برد و در کنار آن، از اشکال ناسالم مقاومت نیز که در قالب‌های همچون خودکشی خود را بروز می‌دهد، یاد می‌کند. علاوه‌براین، او در اثر بعدی خود در ۱۹۹۲ نیز «چهارراه» سنی دختران به‌معنای مرحله گذار از نوجوانی به جوانی و از دخترانگی به زنانگی را مفهوم‌پردازی می‌کند.

گیلیگان برای اولین‌بار، روش‌شناسی «انسانی‌تر»شده‌ای را معرفی کرد که در آن دختران «صدا» و تریبونی برای گفتن از خود می‌یابند و به‌طور خاص، 2 متغیر طبقه و نژاد نیز برای اولین‌بار در مطالعات دختران و زنان مورد توجه قرار می‌گیرد. او از حیث روش‌شناسی و تکرار ناخواسته همان ذهن‌واره‌های کلیشه‌ای از زن به‌مثابه موجود بارور، و نیز به‌دلیل بی‌توجهی به فرهنگ عامه و ارتباط آن با زنان و دختران، مورد نقد قرار گرفت.

آنجلا مک‌رابی
کتاب «دختران و خرده‌فرهنگ» نوشته آنجلا مک‌رابی در ۱۹۷۶، اولین‌بار توسط انتشارات دانشگاه بیرمنگام منتشر شد. بعدها، مقالات بیشتری از او در مجموعه مقالاتی با نام «فمینیسم و فرهنگ جوانان» به ویراستاری گایل والد منتشر شد؛ اثری که برای اولین‌بار مطالعات دختران را جدی می‌گرفت.

این کتاب برای اولین‌بار تأکید مطالعات فرهنگی بر پسران را کنار گذاشته و به بررسی ادراک دختران از مقولاتی چون سن، طبقه، جنسیت، و از این قبیل در تجربه زیسته‌شان پرداخت. مقاله «بوی شیرین موفقیت؟ روش‌های جدید یک زن جوان بودن» از این مجموعه، بارها در مقالات مطالعات دختران مورد ارجاع قرار گرفته است.

برخلاف گیلیگان، مک‌رابی فرهنگ عامه را محور مطالعات خود قرار داد. او با تحلیل گفتمان نشریه پرطرفدار و باسابقه «جکی» در انگلستان، به واسازی تجربه زیسته و زندگی روزمره دختران تحت‌تأثیر ایدئولوژی و برساخته‌هایی که این دست نشریات به خورد دختران می‌دهند، پرداخت.

او با واسازی رمزهای گفتمانی و ارزشی نشریات نظیر جکی، معتقد بود این نشریات نه از طریق «اعطای آن‌چه که نیاز دختران است»، بلکه از طریق «ایجاد بی‌سروصدای رضایت از طریق تأمین رفاه» برای دختران است که ایدئولوژی را در آن‌ها نهادینه می‌کند.

مک‌رابی 2 دهه بعد در نقدهای خود تجدیدنظر و عنوان کرد که دخترن و زنان الزاماً مخاطبان منفعلی برای نشریات دختران نیستند، بلکه در کنار التذاذی که از مصرف این نشریات می‌برند، در برابر آن دست به مقاومت و تولید محتوا و فکر می‌زنند.

به‌هرحال، میراث مک‌رابی، محوریت‌بخشیدن به مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامه به‌عنوان روش‌شناسی و رویکرد مطالعات دختران بود که ضمناً محلی برای تلاقی و آشتی فمینیسم و زنانگی نیز محسوب می‌شود (چراکه موج دوم فمینیسم با الگوهای رایج زنانگی مخالف بود).

مطالعات دختران که در دوره‌های بعد تولید و منتشر شدند، تا حد زیادی ملهم از مفهوم «ندا»ی گیلیگان و مفهوم «فرهنگ عامه» مک‌رابی هستند.

مطالعات دختران به عنوان یک میان‌رشته
مطالعات دختران که آبشخورهای فراوانی داشته است، در حال حاضر یک میان‌رشته محسوب می‌شود که بیش از همه وام‌دار مطالعات فرهنگی است. این مطالعات که به تبعیت از مک‌رابی، به تحلیل گفتمان یا متن نشریات مربوط به دختران و واسازی صنعت فرهنگ در آن مشغول شد، بیش از هر چیز موضوع اعتمادبه‌نفس و تصور بدنی دختران را مورد بررسی قرار می‌دهد.

این مطالعات عمدتاً برآن‌اند که نشریات دختران و به‌طورکلی، فرهنگ توده، مملو از بازنمایی‌های سکسیستی و ناصحیح از دختران است. یکی از این بازنمایی‌ها، ارتباط غلطی است که این نشرات در ذهن دختران، میان ظاهر فیزیکی و هویت آن‌ها ایجاد می‌کنند. این موضوع را همچنین می‌توان در قالب الگوهای محدود زنانگی و دخترانگی با محوریت تم‌های زیبایی، عشق، و مُد مشاهده کرد.

در دهه ۹۰ میلادی و به‌خصوص با نمایش فیلم محبوب "تایتانیک" که عاشقانه‌های یک دختر نوبلوغ را به نمایش می‌گذارد، دختران -که تا این زمان مغفول‌ترین قشر بودند- ناگهان به مهم‌ترین گروه جمعیتی در آمریکا تبدیل شدند و ظهور پدیده‌های همچون Spice Girls و Backstreet Boys نشان از پویایی این قشر بود که می‌گفت دختران نه‌تنها مصرف‌کنندگان و مخاطبین پرسودی هستند، بلکه می‌توانند در تولید محصولات صنعت فرهنگ هم بسیار سودآور باشند.

این ایده که به‌گونه‌ای مفهوم «قدرت دختران» را به داخل صنعت فرهنگ هضم و جذب می‌کرد، سکسوالیه و مصرف‌گرایی را در هم می‌آمیخت. در پی آن، موج جدیدی از مطالعات دختران شکل گرفت که دسته‌ای، این دختران «قدرتمند» را تحسین کرده، و دسته‌ای دیگر به لایه‌های عمیق‌‌تر و مکانیسم کالاشدگی مفهوم «قدرت دختران» و هضم آن در صنعت فرهنگ، اشاره می‌کردند.

این مطالعات از نشریات چاپی دختران فراتر رفته و به لایه‌های عمیق‌تر پا گذاشتند. در همین راستا، برداشت سابق مطالعات دختران مبنی بر قربانی و مصرف‌کننده منفعل‌بودن دختران نیز رخت بربست و میان‌رشته مطالعات دختران که ریشه در مطالعات انتقادی، فمینیستی، و فرهنگی دارد، راه خود را همچنان با بررسی گسترش نفوذ و نقش‌آفرینی دختران، به‌خصوص در اینترنت و دنیای مجازی، ادامه می‌دهد.

* ترجمه و تلخیص مقاله «بازخوانی مطالعات دختران» نوشته شارون مازارلا و نورما پکورا (۲۰۰۷)، ژورنال کودکان و رسانه.

انتهای پیام/ل

ارسال نظرات
آخرین اخبار