تا یک ماه از سرنوشت این 9 نفر گزارشی منتشر نشد، تا این كه اجساد آنان در یک گور دسته جمعی در خرابه‌های پشت كنسولگری پیدا شد و در روز 21 شهریور77 شهادت آنان از رسانه ها اعلام شد و امام خامنه ای 3روز عزای عمومی در کشور اعلام کردند و پیكر آنان 24 شهریور 77 به تهران منتقل شد.
کد خبر: ۸۷۲۴۲۷۹
|
۱۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۸
به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران به نقل از منابع خبری، هنوز كسی نمی‌دانست طالبان دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرنا را پس از چند دقیقه در زیرزمین ساختمان جمع و بدون توجه به قواعد دیپلماتیک جهانی، به شكلی بسیار مظلومانه تیرباران كرده‌اند.

طاها پاریاو فلاح، فرزند شهید نقل می‌کند:
نیمه های شب از خواب بیدار شدم، صدایی آرام شبیه به گریه کردن به گوشم خورد. خیلی بچه بودم، ترسیدم، دنبال صدا را گرفتم. صدا از آشپزخانه می آمد، کمی شبیه به صدای بابا بود. وارد آشپزخانه شدم، دیدم بابا گوشه آشپزخانه نشسته، تنش می لرزه و داره گریه می کنه. رفتم بغلش کردم و گفتم: «بابا! چرا گریه می کنی؟» دوباره بغضش ترکید و گفت: «عزیزم تمام دوستام شهید شدن و من تنها شدم، برام دعا کن تا شهید بشم، دعا کن برم پیش دوستام. بابایی! تو کوچیکی، خدا حرفتو گوش می ده، دعاتو مستجاب می کنه. دعاکن بابات شهید بشه.» منم دوست نداشتم بابام بیشتر از این گریه کنه. همونجا دعا کردم خدایا بابامو شهید کن.

دیپلمات شهید حاج رشید پاریاوفلاح در ٢٨ اسفند سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی و مستضعف در روستای محروم اوریم سوادكوه چشم به جهان گشود و در آغوش طبیعت سرسبز و با نشاط روستا و در میان مردمی صمیمی و خونگرم، رشد نمود.

حاج رشید ورود چشمگیرش را در فعالیتهای انقلابی و مذهبی از سال 59، با حضور مستمر در صحنه های مختلف انقلاب، به خصوص مبارزه بی امان با عناصر خود فروخته ضدانقلاب، به ویژه گروهک منافقین، به اوج رساند؛ كه حاصل این مبارزات دلاورانه، مجروح شدن بدست عوامل منافق در چندین نوبت و نیز حضور مداوم در بحثهای خیابانی در جهت افشای چهره واقعی گروهک های آمریكایی بود. حاج رشید، همواره با مطالعه كافی و وافی، خود را جهت اینگونه مناظرات مسلح می نمود و در این راستا بعضاً موفق به جذب بعضی از عناصر این گروهک ها نیز می شد.

در نیمه اول سال 1360 به خدمت مقدس سربازی رفت و این دوران نقطه عطفی بر زندگی معنوی اش بود. چرا كه با ورود به واحد عقیدتی سیاسی ارتش در «پادگان 02 شاهرود»، حاج رشید، شیفته درس و بحث، حدیث و قرآن شد. و آن چهره پر جوش و خروش به شخصیتی سراپا معنوی و اخلاص، مبدل شد و او دیگر آن جوان صرفاً پر تب و تاب در مبارزات خیابانی نبود. او از نگاه همه دوستان و آشنایان معلمی شده بود كه از محضرش درس می گرفتند. در همین دوران سربازی، حاج رشید برای اولین بار افتخار حضور در جبهه ها را پیدا می کند و شجاعانه به عنوان شیربیشه مازندران در لباس مقدس سربازی مقابل دشمن بعثی می تازد.

این بخش از زندگی پر افتخار حاج رشید در سال 62 به پایان رسید و تأثیرات حاصل از كلاسهای عقیدتی و جبهه ها، او را، وادار به ادامه زندگی در جمع با صفا و صمیمی و الهی طلاب حوزه کرد. از اینرو با ورود به حوزه علمیه امام صادق(ع) كوتنا قائمشهر، زندگی جدیدی را آغاز کرد و در همان سال از سپاه سوادكوه به عنوان نیروی داوطلب به جبهه های نور اعزام شد و به علت استعداد فراوانش در مداحی اهل بیت(ع) علاوه بر حضور در گردانهای رزمی، از جمله احیاگران مجالس دعای كمیل و توسل در لشکر ویژه 25 کربلا شده بود.

در اواخر سال 64 با ورود به حوزه علمیه قم به درس طلبگی ادامه داد. تا آنكه بنا به پا فشاری و اصرار برادران از وجود مبارک او در بنیاد شهید سوادكوه دعوت به عمل آمد. حاج رشید با شروع فعالیت جدید در واحد فرهنگی بنیاد شهید، خدمت مقدس خود به خانواده های معظم شهیدان را آغاز کرد.

حاج رشید باردیگر موفق به حضور در جبهه های نبرد شد و با حضور فعال و چشمگیرش در عملیات كربلای ٥، به عنوان یكی از عناصر ارکان گروهان، گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه و خط شکن 25 کربلا به وظیفه الهی اش جامه عمل پوشاند.

در سال ٦٧ جهت ادامه تحصیل به شهر قم رفت كه از همان روزها وارد جرگه سیاست خارجه شده و همکاریش را با وزارت امورخارجه آغاز کرد و به عنوان یكی از كارگزاران فعال و برگزیده سیاست خارجه مطرح گردید.

در همان سال با ازدواج در یک خانواده مذهبی، پیوند صمیمی و الهی اش را با همسرش آغاز کرد كه حاصل این پیوند مبارک ٣ فرزند پسر به نام های: محمدطاها، حسین و محسن است.

در سال 1370 با موفقیت در آزمون ورودی، جهت اخذ مدرک كارشناسی در رشته علوم سیاسی وارد دانشگاه شده كه به طور نیمه وقت علاوه بر تحصیل به كار خود نیز ادامه می داد تا آنكه در حین تحصیل و در سال 1374 بعنوان یكی از كارگزاران سیاست خارجه اولین مأموریت موقتش را در كشور ستم دیده افغانستان آغاز کرد.

باردیگر نیز در سال 75 مأموریت كوتاه خودش را در افغانستان به انجام رساند و در این مدت یکی از پر فراز و نشیب ترین لحظات عمر و زندگی مباركش را در شهرهای كابل، بامیان و مزار شریف افغانستان پشت سر گذاشت. تا آنكه در سال 76 به عنوان مأمور ثابت در سركنسولگری مزار شریف افغانستان مشغول به كار شد.

حاج رشید در دیار افغانستان پیک پیام آور شادی ها و امیدها برای مظلومان و ستم دیدگان افغان شده بود كمتر كسی بود كه گذری بر سفارت یا كنسولگری داشته باشد ولی شیفته اخلاق نیكوی حاجی نگردیده و مرهون تلاش های مخلصانه او نشده باشد.

در همان سال ها موفق به رفتن سفر الهی حج شد که وقتی دوستان از او سوال کردند که چه حاجتی از خداوند خواستی؟ او گفت: «شهادت در راه خدا، بزرگترین حاجت و دعای من در آن سفر بود.»

سرانجام همه خوبی ها، گروهک تروریستی طالبان در حمله ددمنشانه خویش به محل سركنسولگری ایران در مزار شریف، در تاریخ 77/5/17، انتقام خودشان را از مكتب تشیع گرفته و حاج رشید به همراه ٨ تن دیگر از بهترین فرزندان این مرز و بوم و دیپلمات های عزیز ایرانی، به شهادت نائل آمدند.

اعلام خبر شهادت آنان به آن شكل مظلومانه كه حتی با بی احترامی به پیكرهای شان از سوی طالبان همراه شد، ایرانیان را عزادار كرد؛ ابتدا كسی خبر نداشت، همه می دانستند كه مزارشریف سقوط كرده اما براساس آخرین تماس شهید ریگی سرپرست كنسولگری به وزارت خارجه و شهید صارمی خبرنگار ایرنا همه می دانستند كه طالبان وارد شهر شده اند.

خبرنگارشهید محمودصارمی كه محل فعالیتش ساختمانی رو به روی سركنسولگری بود و برای در امان ماندن و بودن در كنار دیپلمات ها به سركنسولگری آمده بود، هنگامی آخرین گفت و گوی تلفنی خود با همكارانش را قطع كرد كه گفته بود:

«من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزارشریف شدند، خبر فوری مزارشریف سقوط كرد؛ اینجا محل كنسولگری ایران در مزارشریف است، عده ای از افراد طالبان در محوطه كنسولگری دیده می شوند به من بگویید چه وظیفه ای...»

شهید صارمی همچنین تلفنی گفته بود:

«طالبان به زور وارد كنسولگری شدند، صدای شان در حیاط به گوش می رسد، من باید بروم، باید قطع كنم...»

هنوز كسی نمی دانست طالبان دیپلمات ها و خبرنگار ایرنا را پس از چند دقیقه در زیرزمین ساختمان جمع و بدون توجه به قواعد دیپلماتیک جهانی، به شكلی بسیار مظلومانه تیرباران كرده اند.

حتی هنوز كسی نمی دانست كه عصر آن روز پیكر شهدا به گودالی در خارج از كنسولگری با اهداف مشخص منتقل شده بود تا نشان دهند كه این افراد در بیرون از كنسولگری بوده اند و این جنایت، كار آنان نبوده است.

تا یک ماه از سرنوشت این 9 نفر گزارشی منتشر نشد، تا این كه اجساد آنان در یک گور دسته جمعی در خرابه‌های پشت كنسولگری پیدا شد و در روز 21 شهریور77 شهادت آنان از رسانه ها اعلام شد و امام خامنه ای 3روز عزای عمومی در کشور اعلام کردند و پیكر آنان 24 شهریور 77 به تهران منتقل شد و بعد از نماز جمعه با حضور مبارک امام خامنه ای تشییع با شکوه و بی نظیری شد و سرانجام پس از 40 روز بی قراری پیکر پاک دیپلمات شهید حاج رشید پاریاوفلاح در 29شهریور77 در گلزار شهدای سیدنظام الدین قائمشهر در جوار شهدای گمنام به خاک سپرده شد.

اسامی شهدای سرکنسولگری ایران در مزارشریف در 17 مرداد سال 1377:

1ـ شهید ناصر ریگی(سرپرست)

2ـ شهید مجید نوری نیاركی(مسوول امور مالی)

3ـ شهید محمدناصر ناصری(كارشناس امور فرهنگی)

4ـ شهید كریم حیدریان(كارشناس امور كنسولی‌)

5ـ شهید محمدعلی قیاسی(كارشناس امور كنسولی)

6ـ شهید رشید پاریاوفلاح(كارشناس امور كنسولی)

7ـ شهید نورالله نوروزی(كارشناس امور كنسولی)

8ـ شهید حیدرعلی باقری(كارمند فنی)

9ـ شهید محمودصارمی(خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی)

 
 
ارسال نظرات
پر بیننده ها