از این رو تحلیل انقلاب اسلامی ایران نه تنها در تعاریف معمول از انقلاب ها و رفرم ها در طول تاریخ جهان نمی گنجد، بلکه تفاوت هایی بنیادین و ماهوی با سایر دگرگونی های اجتماعی دارد. انقلابی که نه برای نان بود نه برای اعمال آزادی های سکولار، بلکه انقلابی برای تحقق اتکای به نفس ملی بود.
جمهوری اسلامی در برهه ای از زمان بر روی کار آمد که تا پیش از آن رژیم سابق، لقب ژاندارمی ایالات متحده را یدک می کشید.
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، اکثر مفسران و تحلیلگران اجتماعی بر این باور بودند که پس از اتمام دو جنگ جهانی، تاریخ مصرف رفرم های گسترده به پایان رسیده است و انقلاب های بزرگ جایشان را به اصلاحات درون ساختاری داده اند.
از سوی دیگر با توجه به اینکه رژیم پهلوی، تمامی امور کشور را به بیگانگان سپرده بود و همچون موجودی فکستنی، غارتگری غربی ها از ایران را تنها نظاره گر بود، تصور اینکه از دل این ساختار ناهمگون، انقلابی سربرآورد که خودکفایی و استقلال را به منصه برساند، بس غیرممکن و ناشدنی می نمود.
در این بین اما انقلاب اسلامی ثابت کرد که نه تنها این مهم ناشدنی و غیرممکن نیست، بلکه می توان به عنوان کشوری مرجع و مولف در طی کمتر از سه دهه مطرح شود و با وجود تمام فشارها و سختی های تحمیلی، بعنوان سرآمد کشورهای جهان خودنمایی نماید.
اگرچه جمهوری اسلامی تاکنون فعل خواستن و اتکای به خود را به نحو شایسته ای صرف نموده و شعار «ما می توانیم» را در دنیا عالمگیر کرده است اما در همین نظام یافت می شوند افرادی که مع الاسف، آیه یأس می خوانند و به جای تلاش در جهت ارتقا و بهبود استقلال کشور در دیگر شاخص ها، شعار «ما نمی توانیم» را بعنوان سرلوحه اقدامات خویش قرار داده اند!
شوربختانه این نوع نگرش انحرافی، با روی کار آمدن مدعیان تدبیر و امید بیش از گذشته در حال تبلیغ و نهادینه شدن است چراکه شواهد نشانگر آنند که مسوولان اعتدالی به کرات، توان داخلی کشور را تحقیر نموده و از لزوم دراز نمودن دست گدایی در مقابل بیگانگان، سخن به میان آورده اند.
«مسکن مهر طرح مزخرفی است»، «خودکفایی کشاورزی مزخرف است»، «واردات به مراتب برای ما ارزانتر تمام میشود»، «من به برخی از شرکتها پیشنهاد واردات مدیران خارجی را دادم»، «نمیتوانیم مقابل این قدرتهای بزرگ بایستیم آن هم با شعارهایی که توخالی است»، «تحريم ها از بين برود تا مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود.» این موارد، تنها بخشی از اظهارات وزرا و مدیران ارشد دولت یازدهم در سه سال اخیر است.
افزون بر اظهارات فوق الذکر، به یاد آورید آذرماه سال 92 را که محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دولت یازدهم در جمع دانشجویان دانشگاه تهران گفت: «غربیها از چهارتا تانک و موشک ما نمیترسند. آیا شما فکر کردید آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد از سیستم دفاعی ما میترسد؟ آیا واقعاً به خاطر قدرت نظامی ماست که آمریکا جلو نمیآید؟»!
یا به خاطر آورید آبان ماه 93 و سخنان اکبر ترکان، مشاور حسن روحانی که در جمع مدیران صنعت خودروسازی اظهار داشت: «بدون تعارف بگویم آیا در فناوری الکترونیک و یا برق و یا صنایع دیگر امکان رقابت با محصولات کشورهای دیگر را داریم؟ بگذارید با خود رو راست باشیم؛ اگر تعرفه واردات برداشته شود، قابلیت رقابت در هیچ تکنولوژی و هیچ صنعتی به جز آبگوشت بزباش و قرمهسبزی را نخواهیم داشت»!
همچنین، مرور کنید این اظهارات محمد رضا نعمت زاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت دولت اعتدال که در تحقیر پیشرفت های شگرف پزشکی کشور، گفت: «دلیل سفرم به آلمان، جراحی پیچیده گوش بود که تکنولوژی این عمل شاید تا 80 سال دیگر به ایران برسد»!
براستی عرق شَرم بر جبین مینشاند که بگوییم با گذشت بیش از سه دهه از استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی، هنوز حضور دارند افرادی که همچون «علی رزم آرا» [نخست وزیر دست نشانده خاندان منحوس پهلوی] معتقدند: «ایرانی، یک لولهنگ [آفتابه] نمیتواند بسازد»!
سوالی که در این بین خودنمایی می کند آن است که راز این همه تحقیر و توهین برخی مسوولان علیه استقلال و اتکای به درون کشور در چیست؟ و اینکه چرا با وجود این همه پتانسیل و توان و تکنولوژی داخلی بازهم عده ای معلوم الحال اصرار بر سرکوب صنعت بومی کشور دارند؟
آیا نمی توان به آن مسئول تحقیرگر تشکیک وارد کرد و به او مظنون شد؟
تمام این تحقیرها در حالی رخ می دهد که چه حضرت امام(ره) در دهه نخست انقلاب و چه امام خامنه ای(مد ظله) تاکنون، بر حمایت از تولید ملی و حفظ استقلال و عزت کشور در مواجهه با تهدیدات خارجی، اصرار و ابرام داشته اند و موکدا در این خصوص سخن رانده اند.
به عنوان نمونه، امام خامنه ای در اردیبهشت ماه 93 در بازدید خود از کارخانجات گروه صنعتی مپنا، در لزوم توجه به به شعار «ما می توانیم» اظهار داشتند: «من فراموش نمی کنم در سال های ابتدایی دهه ۶۰ که بنده رئیس جمهور بودم، ما در یک نقطهای از کشور که نمی خواهم بگویم کجا، یک نیروگاه گازی نصفهکاره داشتیم؛ ما اصرار می کردیم، می گفتیم به آنها که این نیروگاه را باید خودمان تمام کنیم؛ مسئولانی آمدند پیش من - بعضیشان زندهاند، بعضیشان هم خدا رحمت کند، از دنیا رفتهاند – می گفتند آقا! نمی شود؛ بیخود زحمت نکشید، بیخود تلاش نکنید. آمده بودند به بنده اثبات کنند و بنده را قانع کنند که ما نمی توانیم؛ بایستی از آن شرکت سازنده یا یک شرکت دیگر در دنیا، بخواهیم بیاید؛ در بحبوحه جنگ بود، دورهی جنگ، دورهی فشارهای فراوان، دورهی تحریمهای سخت. بعدها فهمیدند که می توانیم و می شود.»
در جایی دیگر، امام خامنه ای در نوروز 92 (همزمان با سال نخست روی کار آمدن دولت یازدهم) با گلایه از تحقیر استقلال ملی فرمودند: «این هم یک اشکال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار این اشکال است که وابسته به نفت است. ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولت های ما در برنامههای اساسیِ خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاه های نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات" لبخند انکار زدند که مگر می شود!؟ بله، می شود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد.»
ناگفته روشن است که بسیاری از وزرا و دست اندرکاران دولت کارگزاران که قریب به دو دهه پیش در راس کار بودند، همینک نیز در دولت یازدهم حضور داشته و عینا همان سیاست تکنوکراسی مسبوق را پیگیری کرده و در دستور کار خویش قرار داده اند.
سخن پایانی آنکه در حال حاضر مهمترین مسئله در پیشرفت کشور، تکیه بر ظرفیتهای داخلی و اقدام و عمل به اقتصاد مقاومتی است. در غیر اینصورت دل سپردن به نقطههای خیالی، فقط و فقط فرصت بهرهمندی از نقطههای امیدبخش حقیقی را از ما خواهد گرفت. امید است که دولتمردان نیز هرچه سریع تر به این حقیقت غیر قابل کتمان پی برده و مسیر صحیح را در پیش بگیرند.