پاسداشت آیتالله مرعشی نجفی؛
از تشرف به محضر حضرت بقیةالله(عج) تا نگارش وصیت نامهای ماندگار
کنار حوضی آمدم و یکباره به ذهنم رسید که این سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد. تا این معنی به ذهنم خطور کرد، مضطرب برگشتم؛ اما آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم...
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، هفتم شهریور ماه، سالروز رحلت مرجع عالیقدر آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی است.
میتوان گفت دو نکته مهم در زندگی نورانی این مرجع والامقام جهان تشیع، یکی تشرف به محضر حضرت بقیةالله(عج) در ایام تحصیل علوم حوزوی و دیگری نگارش وصیت نامه ماندگار و تاریخی ایشان است.
اینک و به یادبود آن فقیه صمدانی، به این دو مقطع از حیات معظم له اشارهای میکنیم.
باید گفت درباره تشرف ایشان به محضر حضرت ولی عصر(عج)، معظمله در طول زندگی مبارکشان، هیچگاه این ادعا را مطرح نفرمودند؛ بلکه حکایت این تشرف را مکتوب کردند تا پس از رحلتشان و برای استفاده عموم، به دست آیندگان برسد.
و اما این حکایت از زبان ایشان، از این قرار است:
«در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت(ع) در نجف اشرف، شوق زیادی برای دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم(عج) داشتم. نذر کردم تا 40 شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف شوم تا توفیق این دیدار دست دهد.
در یکی از آخرین شبهای چهارشنبه که قصد رفتن به مسجد سهله را داشتم، رفتنم از نجف تأخیر افتاد؛ چرا که هوا بارانی و نامساعد بود. آن شب در راه، وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت. ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم شد. وقتی به پشت سر نگریستم، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم. نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت:
ای سید! سلام علیکم.
پس از آن، ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت. البته تعجب آور بود که چگونه این شخص، در تاریکی زیاد آن شب بارانی، متوجه سیادت من شد؛ اما در آن حال، من از این مطلب غافل بودم.
به هر حال با هم همسفر شدیم. سخن میگفتیم و میرفتیم. از من سؤال کرد:
قصد کجا را داری؟
گفتم: مسجد سهله.
فرمود:
به چه جهت؟
گفتم: به قصد تشرف و زیارت حضرت ولی عصر(عج).
مقداری که رفتیم، به مسجد زید بن صوحان(مسجد کوچکی در نزدیکی مسجد سهله) رسیدیم. داخل مسجد شدیم و نماز خواندیم. سید بعد از آن، دعایی خواند که انگار دیوار و سنگها، آن دعا را با او میخواندند. احساس انقلابی عجیب در خود میکردم که از وصف آن عاجزم. بعد از دعا، سید فرمود:
سید، تو گرسنهای، چه خوب است شام بخوری.
سپس سفرهای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز بود. خیارها به قدری تازه بودند که مثل اینکه تازه از باغ چیدهاند، در حالی که آن زمان، زمستان و هوا بسیار سرد بود و من متوجه این معنا نشدم که این آقا، این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است.
پس از آن، شام خوردیم و من که چای به همراه داشتم، به سید تعارف کردم که فرمود:
این امور از فضول زندگی است و ما از این فضول دور هستیم.
این کلام، در اعماق وجودم اثر گذاشت؛ به نحوی که هرگاه یادم میآید، ارکان وجودم میلرزد.
پس از آن به سمت مسجد سهله، ادامه راه دادیم و داخل مسجد شدیم. سید در مسجد سهله مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت، انجام وظیفه میکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.
به هر حال، همراهی من با ایشان نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت، مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره میکنم.
در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود:
ای سید! با تسبیح به چه نحو استخاره میکنی؟
گفتم: سه مرتبه صلوات میفرستم و سه مرتبه میگویم: استخیر الله برحمته و خیر فی عافیه. سپس قبضهای از تسبیح را گرفته و میشمارم. اگر دو تا ماند، بد است و اگر یکی ماند، خوب است.
فرمود:
برای این استخاره، باقی ماندهای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند، فورا حُکم به خوبی استخاره نکنید؛ بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید؛ اگر زوج آمد، کشف میشود که استخاره اول، خوب است؛ اما اگر یکی آمد، کشف میشود که استخاره اول میانه است.
همچنین از جمله مطالب در این جلسه، تاکید سید عرب بر تلاوت این سورهها بعد از نمازهای واجب بود:
سوره یاسین بعد از نماز صبح، سوره نبأ بعد از نماز ظهر، سوره نوح بعد از نماز عصر، سوره واقعه بعد از مغرب و سوره مُلک بعد از نماز عشاء.
دیگر اینکه تاکید فرمودند بر دو رکعت نماز، بین مغرب و عشا که در رکعت اول، بعد از حمد، هر سورهای خواستی بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره واقعه را بخوان.
و فرمود:
کفایت میکند این نماز از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب.
ایشان تاکید فرمود:
بعد از نمازهای پنجگانه، این دعا را بخوان:
اللّهم سرّحنی عن الهموم و الغموم و وحشه الصدر و وسوسه الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین.
و دیگر تاکید فرمود بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصا در رکوع رکعت آخر:
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و ترحّم علی عجزنا و أغثنا بحقّهم.
همچنین در تعریف و تمجید از کتاب شریف «شرائع الاسلام» مرحوم محقق علامه حلی فرمود:
تمام آن مطابق با واقع است؛ مگر کمی از مسائل آن.
در عین حال تاکید فرمود بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن به شیعیانی که وارث ندارند و یا دارند، اما یادی از آنها نمیکنند.
ایشان همچنین سفارش فرمودند به اینکه تحت الحنک را از زیر حنک دور دهند و سر آن را در عمامه قرار دهند؛ چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل میکنند و فرمود:
در شرع این چنین رسیده است.
آیت الله مرعشی نجفی همچنین بدون آنکه آن سید را شناخته باشد، برخی از سؤالهای فقهی خود را هم از ایشان میپرسد و پاسخ میگیرد.
ایشان در ادامه مینویسد:
«پس از آن بود که خواستم تا به خاطر حاجتی از مسجد بیرون روم. کنار حوضی آمدم و یکباره به ذهنم رسید که این سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد. تا این معنی به ذهنم خطور کرد، مضطرب برگشتم؛ اما آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودهام. مشغول گریه شدم و همچون دیوانگان، تا صبح اطراف مسجد گردش میکردم؛ همچون عاشقی که بعد از وصال، مبتلا به هجران شود.»
و اما وصیت نامه جامع و تاریخی آن مرجع عالیقدر نیز، حاوی نکات ارزشمندی است که گوشه ای از آنها را با هم مرور میکنیم:
«سفارش میکنم بر صله رحم؛ زیرا آن از نیرومند ترین اسباب توفیق و برکت در عمر و زیادی روزی است.
سفارش میکنم به اندیشیدن در کتاب خدا و پند گرفتن از آن؛ و به زیارت اهل گورستان و قبور و اندیشیدن در اینکه آنان دیروز چه کسانی بودند و امروز چه شدند؟ چگونه بودند و چگونه گردیدند؟ کجا بودند و امروز کجا هستند؟
سفارش میکنم به زهد و بیاعتنایی به شئون دنیا و راه و روش ورع و پرهیزگاری و احتیاط.
سفارش میکنم به مداومت قرائت زیارت جامعه کبیره، اگر چه در هفته یکبار باشد.
سفارش میکنم به مداومت تسبیحات جده ما، زهرای بتول که روحم فدایش باد.
سفارش اکید دارم به نماز شب و استغفار در سحرها.
سفارش میکنم به اشتغال و کوشش در فراگرفتن علوم شرعی.
سفارش میکنم به دوری جستن از بیکاری و بطالت ... روایت شده است که «انّ الله تعالی شأنه یبغض الشباب الفارغ؛ خداوند تعالی، جوانان بیکار را دشمن میدارد.»
ایشان همچنین در بخش دیگری از وصیت نامه شان، سفارشهایی درباره تشییع و تدفین خود دارد.
«سفارش میکنم به اینکه کیسهای که در آن خاک مرقد ائمه طاهرین علیهم السلام و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان را جمع آوری کردهام، برای تیمن و تبرک با من دفن کنند و مقداری از آن را هم زیر صورت و قدری محاذی صورت بریزند و سفارش میکنم لباس سیاهی که در ماههای محرم و صفر میپوشیدم، با من دفن شود.
سفارش میکنم تسبیحی از تربت امام حسین علیه السلام که با آن در سحرها استغفار کردهام با من دفن شود و دستمالی که اشکهای زیادی که در رثای جدم، حسین مظلوم علیه السلام و اهل بیت مکرم او علیهم السلام ریختم را با آن پاک میکردم، بر روی سینه، در کفنم بگذارند.»
معظمله همچنین سفارش میکند تا سجاده نماز شبش با وی دفن شود و همچنین در تشییع جنازه، عمامه ایشان از یک سو به ضریح حضرت معصومه(س) و از سوی دیگر به تابوت ایشان بسته شود و در همان حال، ذکر مصیبت امام حسین(ع) خوانده شود. همچنین پس از آن، پیکر را به حسینیه ایشان ببرند و دوباره یک سر عمامه را به منبر حسینیه و سر دیگر را به تابوت ایشان ببندند و باز هم ذکر مصیبت خوانده شود.
و این چنین بود که آن عالم عاشق اهل بیت(ع) در حالی که میتوانست در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شود، اما وصیت فرمود تا در راهروی ورودی کتابخانه و زیر پای محققانی که برای مطالعه و تحقیق علوم اهل بیت(ع) به این کتابخانه میآیند، آرام گیرد.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار