خبرهای داغ:
بتازگی، جدیدترین کتاب هری پاتر بعد از چیزی حدود ده سال، روانه ی بازار شد و یک بار دیگر طرفدارانش را در سرتاسر دنیا به وجد آورد. میلیون ها نفر ساعت ها پشت درب کتابفروشی ها منتظر ماندند تا بتوانند هشتمین کتاب از مجموعه را با نام «هری پاتر و فرزند نفرین شده» (نام لاتین Harry Potter and the Cursed Child) تهیه کنند و به سرعت بخوانند تا ببینند در طی این سال ها، شخصیت های محبوبشان در چه حالی بودند و چه ماجرای جدیدی در انتظارشان است.
کد خبر: ۸۷۳۹۴۸۶
|
۱۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۴

به گزارش خبرگزاری بسیج از خوزستان، فرنوش فدایی،کمتر از یک ماه بعد از آن هم کتاب توسط نشر کتابسرای تندیس با ترجمه ی خانم ویدا اسلامیه، چاپ و روانه ی بازار شد و تا الان خیلی از طرفدارهای فارسی زبان هم کتاب را خوانده اند و به جمع میلیون ها هوادار دیگر در سرتاسر دنیا که این ماجراجویی جدید را تجربه کردند، ملحق شدند.

ولی آیا واقعا این کتابی است که لایق قرار گرفتن در مجموعه ی هری پاتر و بطور رسمی تبدیل شدن به بخشی از دنیای آن است؟

هری پاتر و فرزند نفرین شده درواقع یک نمایشنامه است، کاری است از جک ثورن و اسم خانم رولینگ تنها به این دلیل بر روی جلد آن قرار گرفته است که این دنیا متعلق به اوست و البته متاسفانه یا خوشبختانه او این داستان را تایید کرده است و به طور رسمی آن را ادامه ی مجموعه ی اصلی می داند.

داستان روایتگر 19 سال بعد است، وقتی که هری به همراه خانواده اش به کینگزکراس رفته است تا دو پسر بزرگترش را روانه ی هاگوارتز کند. برای پسر دومش که آلبوس سوروس نام دارد، این اولین سالی است که به هاگوارتز می رود. این درست همان جایی است که کتاب آخر مجموعه، هری پاتر و یادگاران مرگ تمام شد.

حالا ما با آلبوس سوروس در این ماجراجویی جدید همراه می شویم تا ببینیم پسر هری پاتر معروف در دنیای جادویی چطور عمل می کند. او برخلاف پدر یا حتی برادرش، گریفیندوری نیست، استعدادی در ورزش جادویی کوئیدیچ ندارد، درس هایش ضعیف هستند، و صرفا به خاطر نام خانوادگی اش همه از او انتظارات زیادی دارند و همه ی این ها او را از هاگوارتز که زمانی برای پدرش حکم خانه را داشت، خسته و دلزده می کند. همین باعث می شود که بخواهد خود را ثابت کند، پس قوانینی را می شکند و به دردسر می افتد. نه از آن دردسر هایی که پروفسور مک گونگال بخاطرش 10 امتیاز از گروهش کم کند، یا مجبور باشد به عنوان تنبیه، ساعت ها همراه با فیلچ، تالار مدال ها را برق بیندازد. بلکه دردسری که باعث به هم ریختن زمان و عوض شدن همه چیز می شود.

این داستانی نیست که از قلم و ذهن رولینگ آمده باشد، و حتی یک کتاب معمولی نیست، بلکه یک نمایشنامه است. پس بالطبع نباید انتظار زیادی از آن داشت. خبری از توصیفات جذاب و موقعیت های درگیر کننده نیست. شخصیت ها یک روح کمرنگ از آنچه که رولینگ به ما معرفی کرد هستند. حتی تبدیل به شخصیت های دو بعدی شده اند. بدون هیچ عمقی! دیگر بنظر نمی آید رونالد ویزلی دوست صمیمی هری باشد که بخاطرش در سن یازده سالگی در یک بازی شطرنج واقعی جانش را به خطر انداخت. او به عمویی با شوخی های بی مزه تبدیل شده است که حتی هدف مشخصی در طول داستان ندارد، و حضورش تنها برای این است که گروه سه نفره ی دوستانه ی آن ها حفظ شده باشد.

هرمیون که همیشه دختری قوی و با اعتماد به نفس بود، حالا وزیر سحر و جادو شده است، ولی یک ذره هم از آن شخصیت قدرتمندی که در کتاب ها به یاد داشتیم خبری نیست. او بجای اینکه در حرف ها و کارهایش قدرتش را به نمایش بگذارد، مجبور است مدام با تکرار اینکه «من وزیر سحرو جادو هستم و شما باید به حرف من گوش بدهید» اطاعت اطرافیانش را بخرد.

و همین اتفاق برای شخصیت پروفسور مک گونگال هم افتاده است. او با اینکه مدیر مدرسه ی هاگوارتز است، هری به خودش اجازه می دهد وقت او را تلف کند تا جاسوسی پسرش را بکند که دیگر با دوست جدیدش، اسکورپیوس مالفوی نگردد. بله! درست خواندید. حالا پسر هری پاتر، با پسر دراکو مالفوی دوست صمیمی هستند. و شاید این یکی از معدود اتفاق های خوب داستان باشد. شخصیت اسکورپیوس دوست داشتنی و شیرین است (هرچند به هیچ وجه شبیه به یک مالفوی نیست) و دیدن دوستی او با آلبوس، مثل دیدن دنیایی موازی است که در آن هری با دراکو دوست باشد. و البته خبر خوب این است که بلاخره بخاطر مسائل پیش آمده، رابطه ی دوستانه ای هم بین هری و دراکو شکل می گیرد که این خود یکی دیگر از نکات دوست داشتنی نمایشنامه است. همچنین یک سری دیالوگ ها و موقعیت هایی که بسیاری احساسی هستند، به جذاب تر شدن این نوشته برای کسی که سال ها در حسرت دوری از دنیای هری پاتر بوده است کمک می کند چون یادآور خاطراتی قدیمی و چندین ساله هستند.

ولی مهم ترین نکته در رابطه با این نمایشنامه، طرح کلی داستان آن است که کاملا کودکانه و بدون هیچ تفکری بالغ است. خانم رولینگ، برای اینکه منطق داستانش دچار اشکال نشود، مجبور شد در جلد پنجم به نام «هری پاتر و محفل ققنوس» از نابود شدن تمام زمان برگردان ها بنویسد تا این اشکال بر داستان وارد نباشد که اگر وسیله ای هست که با آن می شود در زمان سفر کرد، پس چرا اصلا به گذشته برنگردیم و جلوی حوادث بد را نگیریم؟ ولی جک ثورن بدون هیچ ملاحظه ای این وسیله را دوباره برمی گرداند و این بار هیچ محدودیتی برایش قائل نمی شود. با زمان برگردان حالا می توان به هر گذشته ی دوری که مد نظر است سفر کرد و حتی یک نسخه ی پیشرفته تر از آن هم هست که مسافر زمان هر چقدر بخواهد می تواند در آن گذشته توقف کند.

موضوع دیگری که باعث ضعف نمایشنامه است، شخصیت شرور آن، داستان زندگی، هدفش برای شرارت و نقشه ای که در سر دارد است. او همچنین قرار است به اصطلاح پلات توئیست یا نکته ی غافلگیر کننده ی داستان باشد. ولی در نهایت با معلوم شدن شخصیت واقعی اش به یک ناامیدی و لکه ای ننگ در مجموعه کتاب های هری پاتر تبدیل می شود.

در نهایت این نمایشنامه ای است که به هیچ وجه به ویژگی های شخصیتی کاراکتر ها و قوانین دنیایی که رولینگ خلق کرده است اهمیتی نمی دهد. صرفا می خواهد داستانی را تعریف کند که از تخیلات خام و بچگانه ی ذهن نویسنده نشات گرفته است و برای کسی که با جنس کاراکتر ها و دنیای هری پاتر به خوبی آشناست، نه تنها به اندازه ی کافی خوب نیست بلکه ناامید کننده هم هست و دیدن شخصیت هایی که دیگر خودشان نیستند باعث ناراحتی است.

اگر بخواهم به این کتاب امتیازی از پنج بدهم، امتیازم 1.5 است.

بتازگی، جدیدترین کتاب هری پاتر بعد از چیزی حدود ده سال، روانه ی بازار شد و یک بار دیگر طرفدارانش را در سرتاسر دنیا به وجد آورد. میلیون ها نفر ساعت ها پشت درب کتابفروشی ها منتظر ماندند تا بتوانند هشتمین کتاب از مجموعه را با نام «هری پاتر و فرزند نفرین شده» (نام لاتین Harry Potter and the Cursed Child) تهیه کنند و به سرعت بخوانند تا ببینند در طی این سال ها، شخصیت های محبوبشان در چه حالی بودند و چه ماجرای جدیدی در انتظارشان است. کمتر از یک ماه بعد از آن هم کتاب توسط نشر کتابسرای تندیس با ترجمه ی خانم ویدا اسلامیه، چاپ و روانه ی بازار شد و تا الان خیلی از طرفدارهای فارسی زبان هم کتاب را خوانده اند و به جمع میلیون ها هوادار دیگر در سرتاسر دنیا که این ماجراجویی جدید را تجربه کردند، ملحق شدند.

ولی آیا واقعا این کتابی است که لایق قرار گرفتن در مجموعه ی هری پاتر و بطور رسمی تبدیل شدن به بخشی از دنیای آن است؟

هری پاتر و فرزند نفرین شده درواقع یک نمایشنامه است، کاری است از جک ثورن و اسم خانم رولینگ تنها به این دلیل بر روی جلد آن قرار گرفته است که این دنیا متعلق به اوست و البته متاسفانه یا خوشبختانه او این داستان را تایید کرده است و به طور رسمی آن را ادامه ی مجموعه ی اصلی می داند.

داستان روایتگر 19 سال بعد است، وقتی که هری به همراه خانواده اش به کینگزکراس رفته است تا دو پسر بزرگترش را روانه ی هاگوارتز کند. برای پسر دومش که آلبوس سوروس نام دارد، این اولین سالی است که به هاگوارتز می رود. این درست همان جایی است که کتاب آخر مجموعه، هری پاتر و یادگاران مرگ تمام شد.

حالا ما با آلبوس سوروس در این ماجراجویی جدید همراه می شویم تا ببینیم پسر هری پاتر معروف در دنیای جادویی چطور عمل می کند. او برخلاف پدر یا حتی برادرش، گریفیندوری نیست، استعدادی در ورزش جادویی کوئیدیچ ندارد، درس هایش ضعیف هستند، و صرفا به خاطر نام خانوادگی اش همه از او انتظارات زیادی دارند و همه ی این ها او را از هاگوارتز که زمانی برای پدرش حکم خانه را داشت، خسته و دلزده می کند. همین باعث می شود که بخواهد خود را ثابت کند، پس قوانینی را می شکند و به دردسر می افتد. نه از آن دردسر هایی که پروفسور مک گونگال بخاطرش 10 امتیاز از گروهش کم کند، یا مجبور باشد به عنوان تنبیه، ساعت ها همراه با فیلچ، تالار مدال ها را برق بیندازد. بلکه دردسری که باعث به هم ریختن زمان و عوض شدن همه چیز می شود.

این داستانی نیست که از قلم و ذهن رولینگ آمده باشد، و حتی یک کتاب معمولی نیست، بلکه یک نمایشنامه است. پس بالطبع نباید انتظار زیادی از آن داشت. خبری از توصیفات جذاب و موقعیت های درگیر کننده نیست. شخصیت ها یک روح کمرنگ از آنچه که رولینگ به ما معرفی کرد هستند. حتی تبدیل به شخصیت های دو بعدی شده اند. بدون هیچ عمقی! دیگر بنظر نمی آید رونالد ویزلی دوست صمیمی هری باشد که بخاطرش در سن یازده سالگی در یک بازی شطرنج واقعی جانش را به خطر انداخت. او به عمویی با شوخی های بی مزه تبدیل شده است که حتی هدف مشخصی در طول داستان ندارد، و حضورش تنها برای این است که گروه سه نفره ی دوستانه ی آن ها حفظ شده باشد.

هرمیون که همیشه دختری قوی و با اعتماد به نفس بود، حالا وزیر سحر و جادو شده است، ولی یک ذره هم از آن شخصیت قدرتمندی که در کتاب ها به یاد داشتیم خبری نیست. او بجای اینکه در حرف ها و کارهایش قدرتش را به نمایش بگذارد، مجبور است مدام با تکرار اینکه «من وزیر سحرو جادو هستم و شما باید به حرف من گوش بدهید» اطاعت اطرافیانش را بخرد.

و همین اتفاق برای شخصیت پروفسور مک گونگال هم افتاده است. او با اینکه مدیر مدرسه ی هاگوارتز است، هری به خودش اجازه می دهد وقت او را تلف کند تا جاسوسی پسرش را بکند که دیگر با دوست جدیدش، اسکورپیوس مالفوی نگردد. بله! درست خواندید. حالا پسر هری پاتر، با پسر دراکو مالفوی دوست صمیمی هستند. و شاید این یکی از معدود اتفاق های خوب داستان باشد. شخصیت اسکورپیوس دوست داشتنی و شیرین است (هرچند به هیچ وجه شبیه به یک مالفوی نیست) و دیدن دوستی او با آلبوس، مثل دیدن دنیایی موازی است که در آن هری با دراکو دوست باشد. و البته خبر خوب این است که بلاخره بخاطر مسائل پیش آمده، رابطه ی دوستانه ای هم بین هری و دراکو شکل می گیرد که این خود یکی دیگر از نکات دوست داشتنی نمایشنامه است. همچنین یک سری دیالوگ ها و موقعیت هایی که بسیاری احساسی هستند، به جذاب تر شدن این نوشته برای کسی که سال ها در حسرت دوری از دنیای هری پاتر بوده است کمک می کند چون یادآور خاطراتی قدیمی و چندین ساله هستند.

ولی مهم ترین نکته در رابطه با این نمایشنامه، طرح کلی داستان آن است که کاملا کودکانه و بدون هیچ تفکری بالغ است. خانم رولینگ، برای اینکه منطق داستانش دچار اشکال نشود، مجبور شد در جلد پنجم به نام «هری پاتر و محفل ققنوس» از نابود شدن تمام زمان برگردان ها بنویسد تا این اشکال بر داستان وارد نباشد که اگر وسیله ای هست که با آن می شود در زمان سفر کرد، پس چرا اصلا به گذشته برنگردیم و جلوی حوادث بد را نگیریم؟ ولی جک ثورن بدون هیچ ملاحظه ای این وسیله را دوباره برمی گرداند و این بار هیچ محدودیتی برایش قائل نمی شود. با زمان برگردان حالا می توان به هر گذشته ی دوری که مد نظر است سفر کرد و حتی یک نسخه ی پیشرفته تر از آن هم هست که مسافر زمان هر چقدر بخواهد می تواند در آن گذشته توقف کند.

موضوع دیگری که باعث ضعف نمایشنامه است، شخصیت شرور آن، داستان زندگی، هدفش برای شرارت و نقشه ای که در سر دارد است. او همچنین قرار است به اصطلاح پلات توئیست یا نکته ی غافلگیر کننده ی داستان باشد. ولی در نهایت با معلوم شدن شخصیت واقعی اش به یک ناامیدی و لکه ای ننگ در مجموعه کتاب های هری پاتر تبدیل می شود.

در نهایت این نمایشنامه ای است که به هیچ وجه به ویژگی های شخصیتی کاراکتر ها و قوانین دنیایی که رولینگ خلق کرده است اهمیتی نمی دهد. صرفا می خواهد داستانی را تعریف کند که از تخیلات خام و بچگانه ی ذهن نویسنده نشات گرفته است و برای کسی که با جنس کاراکتر ها و دنیای هری پاتر به خوبی آشناست، نه تنها به اندازه ی کافی خوب نیست بلکه ناامید کننده هم هست و دیدن شخصیت هایی که دیگر خودشان نیستند باعث ناراحتی است.

اگر بخواهم به این کتاب امتیازی از پنج بدهم، امتیازم 1.5 است.

ارسال نظرات
پر بیننده ها