در همان سالها بود که تمام وجودش فریاد مبارزه بر علیه نظام حاکم را
داشت . علاقه وافر او به امام خمینی (ره) باعث شده بود تمام اعلامیه ها و
نوارهای سخنان ایشان را نزد خود نگه دارد.
عکس امام را همواره با خود داشت و سخنان و پیامهایش را از عمق وجود
پذیرا بود .تمام سعی و کوشش خود را معطوف به عمل به دستورات بنیانگذار
انقلاب اسلامی نموده بود . او عاشق امام بود و در مسجد و دبیرستان جوانان
را جهت قیام علیه حکومت حاکم پهلوی و پیروی از بیانات رهبری ترغیب و هدایت
آنان را در مبارزه و پخش اعلامیه بر عهده می گرفت.
شهید انصاری سال چهارم متوسطه در دبیرستان محمدرضا پهلوی تحصیل می
کرد و این مصادف با مهر ماه سال 1357 و اوج درگیری مبارزات مردمی بود . وی
چندین بار به همراه تنی چند از دوستانش تابلو مدرسه را پایین کشیده و نام
امام خمینی (ره) را نصب کردند.
حضور شهید انصاری در تظاهرات انقلابی بسیار گسترده بود و تنها اسلحه
او و دوستانش سنگهایی بود که در جیب داشتند. به دلیل فعالیت های گسترده
شهید تحت نظر و تعقیب ساواک قرار گرفت .
روز عاشورا پس از تظاهرات گسترده ای که به راه انداخته بودند پریشان
و افسرده به خانه بازگشت و در پاسخ به نگاه نگران مادر که چه اتفاقی
افتاده، گفت : آرزو داشتم پیراهنم با خون سرخم آغشته شود، ولی نشد .
بیست و دوم آذر ماه 57 و روز شهادت امام سجاد(ع)، شهید انصاری صبح
غسل کرد و از مادر پیراهن سفیدش را خواست. در تظاهرات همان روز هنگام ظهر
در خیابان جلیلی آن زمان که فریادش را بر دژخیمان می کوفت و سنگ های درون
جیبش را سوی مزدوران نشانه می رفت گلوله ای آن گونه که آرزویش را داشت
پیراهن سفیدش را با خون پاکش گلگون ساخت و به فیض شهادت نائل گشت .
سرانجام در بیست و دوم آذر ماه سال 57 به دیدار حق شتافت و پیکر پاکش در گلزار شهدای کرمانشاه به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد