پاسداشت نخستین شهید مدافع حرم سپاه قم
سخن از شهید سرافراز مدافع حرم، شهید مهدی علیدوست آلانق است، شهیدی که در وصیتنامهاش سخنی عاشقانه با فرزند دو سالهاش دارد.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، سال گذشته بود که مهدی علیدوست آلانق، پدر علیاصغر، در همین روزها و در حین مأموریت مستشاری در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
او از تکاوران جوان لشکر 17 امام علی بن ابی طالب(ع) قم و در حقیقت نخستین شهید مدافع حرم این لشکر بود. 21 سال پیش بود که مهدی در 6 سالگی و به همراه خانواده به قم آمدند. او اهل روستای آلانق شهرستان بستانآباد استان آذربایجان شرقی است.
پدرش یک روحانی بود و او از همان نوجوانی به فعالیت در مسجد و پایگاه بسیج علاقه نشان داد. این علاقه به انقلابیگری منتهی شد و وی به عنوان یک بسیجی همیشه فعال، در صحنه بود و مدافعی راستین برای انقلاب و رهبری و نظام شناخته میشد. مدتی بعد تلاش کرد تا آموختههایش را در مسجد و با برگزاری کلاس، به نوجوانان و جوانان منتقل کند. او در حقیقت تلاش داشت تا نیروهای جدید و زبده پرورش بدهد.
مهدی پس از چندی به کادر سپاه پیوست و به سمت تکاور شدن گام برداشت. او دو بار در مأموریتهایش تا مرز شهادت پیش رفت که یکی مربوط به پاکسازی میدان مین در منطقه شمال غرب کشور و دیگری مربوط به ماموریتی در سیستان و بلوچستان بود. دوستان و همرزمان مهدی نقل میکنند که در هر دو مورد، حال و هوای عجیبی داشت و از اینکه توفیق شهادت نصیبش نشده بود، به شدت گریه میکرد.
مهدی در عین حال، بچه مسجد و هیأت بود و در مجالس عزاداری اهل بیت(ع) به عنوان میاندار، عرض ارادتش را به ساحت حضرات معصومین(ع) نشان میداد.
یکی از خصوصیات او این بود که سعی میکرد تا آنجا که امکان دارد، در کمک و یاری رساندن به مردم کوشا باشد.
یکی از دوستان و همرزمانش درباره مشکل گشایی او چنین نقل میکند: «خاطرم هست یک ماه قبل از اعزام به سوریه بود که مشکلی برایم پیش آمده بود و مقداری پول نیاز داشتم. به شهید علیدوست گفتم مهدی 100 تومان داری به من بدهی؛ دو هفته دیگر به حسابت واریز میکنم. بلافاصله دست در جیبش کرد و 100 هزار تومان داد، به شوخی گفتم اگر میدانستم اینقدر پول همراه داری مبلغ بیشتری درخواست میکردم؛ حالا از شوخی گذشته پول را احتیاج داشتی که همراهت بود؟ اگر لازم داری نمیخواهم به زحمت بیفتی!
در جواب گفت: نه؛ یکی از رفقا این مبلغ را به من بدهکار بود و امروز صبح پس داد؛ انشاءالله حالا هم قرار است مشکل شما را برطرف کند».
ماجرای نیروهای تکفیری و سوریه که پیش آمد، مهدی بیقرار بود و در نهایت به سوریه رفت و به عنوان یک نیروی مدافع حرم، آسمانی شد.
او در وصیت نامهاش از «میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم» تا «ضرورت توجه به اوامر رهبری انقلاب» نوشته و در پایان، همگان را به بهره گیری از نماز و قرآن اینگوه فرا خوانده است:
«از وقتی هجوم داعش و اهالی تکفیری را در تلویزیون مشاهده میکنم خیلی بی قرارم و عطش زیادی وجودم را فرا گرفته برای انتقام از این قوم ظالم؛ زیرا اعتقاد دارم این قوم از نسل همان ظالمانی هستند که به مادر سادات حضرت زهرا(س) سیلی زدند و علی(ع) را خانه نشین کردند؛ امام حسین(ع) را مظلومانه به شهادت رساندند و زینب کبری(س) را آواره شهر و دیار غربت کردند و حرمتش را رعایت نکردند.
زمان جنگ میگفتند میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
الان من هم میروم تا انتقام بگیرم.
از خدای خود سپاسگزارم که با اینهمه بار گناه من را هم جزء سربازان ولایت قرار داد و یک فرصت برای جبران گناهان کوچک و بزرگم، برای من فراهم ساخت.
میگویند دو چیز است که آدمی تا آنها را دارد قدر نمیداند، یکی امنیت و دیگری سلامتی. الان شرایط جوری است که باید برویم تا این دو چیز را برای مردم کشورم به ارمغان آوریم.
هدف تکفیر، کشور ماست و الان جبهه ما کاملاً مشخص است؛ پس کسی به من خرده نگیرد که کجا میروی و برای چه رفتی!
ما نسل جوان ادامه دهنده راه حسین(ع) هستیم و خون حسین(ع) و اهل بیت(ع) در رگهای ما جریان دارد؛ پس میرویم، میرویم تا دشمن نتواند نگاه چپ به ناموس ما، به کشور ما و به انقلاب ما و به اسلام داشته باشد.
از مردم عزیز کشور می خواهم هیچوقت از مسیر ولایت دور نشوند و راه را با رهبری طی کنند. چون راه اسلام و انقلاب فقط با رهبری سید علی به مقصد میرسد و هیچکس نمیتواند بهتر از ایشان این انقلاب را پیش ببرد.
نماز خواندن کمک میکند تا به اصول انقلاب پایبند باشیم. البته نمازی که از ته دل باشد نه به خاطر اینکه فقط تکلیف خود را انجام دهیم. نماز از گمراهی نجات می دهد، پس به نماز اهمیت زیادی بدهید همینطور قرآن که راه را به ما نشان میدهد.
وصیتنامه شهید سرافراز، مهدی علیدوست آلانق، سخنی صمیمانه و عاشقانه هم با فرزند دو سالهاش، علیاصغر دارد:
«سخنی با علی اصغر عزیزم؛
علی جان! در اوج شیرین زبانی تو دارم میرم مأموریت؛ برام سخته ولی چارهای نیست؛ مواظب مادرت باش و همیشه به او خدمت کن و هیچ وقت به او بی احترامی نکن؛ از اینکه فرزند شهید هستی هیچوقت ناراحت نشو؛ چون من با خدا معامله کردم و خدا با شما و خدا همیشه با شماست و چه همراه بهتر و خوبی جز خدا؛ دوست داشتم وقتی که باز میگفتی «ددی جون» کنارت بودم؛ ولی چارهای نیست و من و دوستام رفتیم تا تو و امثال تو در آرامش زندگی کنید؛
دوستت دارم نفسم...»
مهدی رفت اما وصیت کرد تا بر بالای سرش روضه حضرت علیاصغر(ع) خوانده شود.
شاید همین عشق و علاقه به باب الحوائج امام حسین(ع) بود که موجب شد تا نام فرزندش را هم علیاصغر گذارد.
امروز یعنی 29 مهرماه 1395 و از ساعت 15 و 30 دقیقه در مسجد حضرت علی اصغر (ع) نیروگاه قم که محله زندگی خانواده این شهید سرافراز است، نخستین سالگرد آن شهید ماندگار مدافع حرم گرامی داشته میشود تا مردم قدرشناس ما، این نکته را از یاد نبرند که عزت و شرافت و سربلندی امروزمان، مرهون خون شهدا و رشادت ایثارگران ماست و باید آنان را برای همیشه در یاد داشت.
علیاصغر علیدوست، اکنون سه ساله شده است. او به زودی خواندن را خواهد آموخت و با خواندن وصیت پدرش به او، وظایف خود را خواهد شناخت.
علیاصغر هرچه بزرگتر میشود، بیش از پیش به پدرش افتخار خواهد کرد و راه او را ادامه خواهد داد؛ انشاءالله.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها