یادداشت

نسیمی جان‌فزا می آید...

شرم وجودم را فرا می گیرد، خجلت زده و سردر گریبان پای در راه می گذارم تا این عبور عبرتی شود برایم و این نشانه ها تازیانه ای شود بر ذره ذره پیکرم تا شاید قدری پالایش شود ازین همه غبار دنیایی..
کد خبر: ۸۷۷۳۶۳۱
|
۱۶ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۳
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج، از مرز مهران که گذشتیم بعداز چند آبادی، کوت اولین شهری بود که در مسیرمان قرار داشت و از همانجا شاهد حرکت اهالی قافله عشق با پای پیاده تا بهشت حسینی بودیم.
 
زن و کودک و نوجوان هریک به طریقی خود را به طریق الحسین رسانده بودند، همه راهها به کربلا ختم می شد و همه دلها روانه صحرای طف شده بود شور حسینی سراسر مسیر را فراگرفته و در وجودمان حسی عجیب و شوری شیداکننده به وجود آورده بود.

به نجف رسیدیم و سلام به مولای خوبی ها، همو که حجت شیعه شدنم بود و حتی حجت خداپرستی ام، چرا که هیچ آیه ای روشنتر و زیباتر از او به سوی حقیقت نیافته ام، آینه ی تمام قد حضرت حق! اذن زیارت فرزندش حسین را طلب کردیم و پای در راهی گذاشتیم که بی صبرانه ما را به خود می خواند با کششی فراوان.

از حرم مولا تا بین الحرمین سالار شهیدان 81 کیلومتر بود که با شماره گذاری بر روی تیرهای برق وسط بلوار، مسیر برای زائرین پیاده، مسافت سنجی شده بود.
 
از میل یک تا 165 داخل شهر نجف و از میله یک تا 1455 فاصله خروجی شهر نجف تا ورودی حرم علمدار بی دست بود، میل هایی که نشان راه بودند و وعده گاه زائرین...

میل هایی که با عبور از هرکدامشان میل آدمی به کربلا فزونی می یافت و امیال و هوسهای غیر را می زدود، میله هایی که با گذشتن از آنها گویی از میله های قفس نفس می خواهی عبور کنی و از نفسانیات بگذری..

میل هایی که چونان پله های نردبان گام به گام تو را به سرچشمه ی آسمانی این جاذبه ی جوشان و تمام ناشدنی نزدیک تر می کردند و تا زیارت حسین و یارانش تو را بالا می کشیدند...

پای در راه گذاشتیم؛ ناگهان خود را در میان سیل خروشان زایرین محبوب گم کردیم، ما کجا و اینجا؟ ما کجا و اینها؟

گویی مرا کشانده ای تا رسم عاشقی را نشانم دهی و تفاوتش را با لاف و گزاف حالیم کنی، گویی این صحنه ها و این افراد، این کودکان و زنان و موکب ها و ایستگاه های صلواتی و نذری و نوحه و اشک و بیرق های برافراشته و همه و همه تلنگری است بر وجودم.
 
شرم وجودم را فرا می گیرد، خجلت زده و سردر گریبان پای در راه می گذارم تا این عبور عبرتی شود برایم و این نشانه ها تازیانه ای شود بر ذره ذره پیکرم تا شاید قدری پالایش شود ازین همه غبار دنیایی..
 
مهدی عسگری

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار