يكي از علل و عوامل شكست جبهه ملي وسقوط دولت دكتر "مصدق" در 28 مرداد 1332 جداي از اختلافالات داخلي و مطالبات استعمار خارجي، اعتماد بيش از حد و به نوعي خوش بيني ايشان به ايالات متحده امريكا بود. برپايه اين باور وي معتقد است كه با تكيه بر كمك هاي اقتصادي آمريكاي جوان، مي توان با رقيب كهنه كارعرصه سياست يعني انگلستان مقابله كرد.
ايشان در سفري كه چندماه ازملي شدن صنعت نفت به شوراي امنيت داشت ،پس از اتمام جلسات به پيشنهاد" ترومن" به واشنگتن رفت و مذاكرات ده روزه اي صورت داد.قرار برآن بود كه مصدق وام120ميليون دلاري ازآمريكا دريافت كند تا بتواند ازتحريم هاي انگلستان عبور كند.غافل از آنكه در پس وعده هاي تو خالي و خنده هاي" جرج مك گي" آمريكايي و پس از 25 روز نه تنها وامي پرداخت نشد ،بلكه منجر به طراحي واجراي يك كودتا عليه دولت ملي و شخص دكتر مصدق شد.
حال آنكه اگر كانون توجهات مرحوم مصدق به توان داخلي معطوف بود، مي توانست از بحران آن روزبا اتكا به قدرت ملي گذر نمايد.وي با اينكه خود سياستمداري كهنه كار بود ، بارها در قبال موضوع نفت ايران از سياست موازنه منفي بهره مي گرفت .ايشان در شناخت ودرك موقعيت و ملاحضات منافع به اصطلاح ملي دچار تخطئه شد .وي به سمت قدرت نوظهور اما به مراتب منفعت طلب تر وحيله گرتر از انگلستان يعني آمريكا تمايل يافت.درنهايت آنچه كه نمي بايست حادث شود؛ به وقوع پيوست.فرجام دولت نوپاي مصدق با همه هزينه هاي فراوان مبارزات مردمي درجهت روي كارآمدن يك دولت ملي به سقوط انجاميد.
بعداز گذشت چند دهه از آن دوران و مجددا تجربه را تجربه كردن، اين روزها مجلس سناي آمريكا قانون تحريم ايران را با راي قاطع اكثريت به تصويب رساند. راي گيري برسر تمديد ده ساله قانون تحريم ايران تا 31 دسامبر 2026 با راي با راي مثبت 99 سناتور و بدون هيچ راي منفي تصويب شد. قانوني كه به نظر مي رسد صنعت نفت،گاز ، بنزين و پتروشيمي ايران را هدف گرفته است.
يادآور مي شود سال گذشته رييس جمهور اذعان كرد در روز اجراي توافق تمامي تحريم ها حتي تحريم هاي تسليحاتي و موشكي هم به صورتي كه در قطعنامه بوده است، لغو خواهد شد.
آنچه مسلم است عدم تحقق اين مهم و همچنين قطعي بودن نقض برجام ازسوي امريكا است. رهبر معظم انقلاب در ديدار سوم آذر با بسيجيان فرمودند: تمديد تحريم هاي ده ساله عليه ايران قطعا نقض بر جام است و ايران حتما واكنش نشان مي دهد.
قرار بود تصويب برجام فرجام خوشي را براي سرنوشت يك ملت رقم بزند كه اين مهم تا به امروز محقق نشد. قرار بود لبخند هاي يانكي ها به طرف ايراني از جنس جرج مك گي سال 1332 نباشد كه با نهايت تاسف بايد به آن معترف بود.قرار بود سانتريفيوژ ها نچرخد تا چرخ زندگي مردم در گردش باشد ؛اما امروز چرخ هيچ كدام نمي چرخد .
در مقام مقايسه اين دو برهه تاريخي، گويي فقط گذر زمان را شاهد هستيم و مهره هاي ديپلماسي دردل زمان تاثيري بر روند سياست گذاري ها نداشته است . درواقع صحيح تر آن است كه بگوييم در مديريت جبهه شيطان فقط نوعيت فرعون تغيير مي كند . ماهيت كماكان پابرجاست.درچنين وضعيتي وبراي مقابله با جبهه شيطان به قول "مونتسكيو" فقط با قدرت مي توان جلوي قدرت را گرفت.
آيا وقت آن نرسيده است كه با تكيه برتوان داخلي و اقتدار ملي مقابل كدخداي زورگوي دهكده جهاني بايستيم!؟ كد خدايي كه تا چند روز آينده سكان هدايت جبهه شيطان را به فرعوني به مراتب بد عهد تر و خبيث تر ازجنس خود واگذار خواهد كرد. شايسته است مسئولان جامعه به عنوان نخبگان سياسي حاكميت ،قدري سختي را به جان خريده واندكي ميدان داري جبهه حق را برعهده بگيرند. قطعا وزن اشخاص در جامعه به قدر مشقت هايي است كه در راه مردم تحمل مي كنند.اميد است كه دولت مردان پاسخ درخور به اين مصداق بارز نقض بر جام بدهند تا بار ديگر تاريخ، شاهد تكرار اشتباهي راهبردي در حفظ استقلال و تماميت ارضي كشورمان نباشد.
