به مناسبت سالروز شهادت خلبان تیز پرواز انقلاب اسلامی شهید کشوری:
در آن زمان خلبانان از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند، اما شهید کشوری زندگی بسیار عادی داشت و حتی از افراد متوسط جامعه خیلی پایین‌تر بود، اما خصلت علی‌گونه احمد در کنار جوانمردی و عطوفتش در بین خلبانان مثال‌زدنی بود.
کد خبر: ۸۷۸۷۷۸۵
|
۱۶ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۷

به گزارش خبرگزتری بسیج مازندران، امیر سرلشکر خلبان شهید احمد کشوری ستاره‌ای است که همه او را با نام سیمرغ می‌شناسند، سیمرغی که در واقعیت وجود داشت و رشادت‌هایش برای همیشه ماندگار شد.

15 آذر هرسال یادآور قهرمان تیزپرواز هوانیروز است که به‌عنوان ستاره‌ای درخشان در آسمان کشور می‌درخشد.

شهید کشوری تیرماه 1332 در شهر کیاکلا از توابع شهرستان قائم‌شهر چشم به جهان گشود و دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر گذراند و سپس در سال 51 به‌دنبال آرزوی کودکی خود وارد ارتش و یگان هوانیروز شد.

در یکی از خاطرات به نقل از حجت‌الله برابرپور که همکلاس شهید کشوری بود مطرح‌ شده است که سال 48 در دوره راهنمای و مدرسه سینا بودیم که روز معلم گفت: هر دانش‌آموز کاردستی درست کند و به مدرسه بیاورد که من با دستور معلم ماتم گرفتم چراکه در این زمینه کمی مشکل داشتم و نمی‌دانستم چه‌کاری انجام دهم.

چون احمد آدم خلاقی بود پیش او رفتم و از او پرسیدم چه چیزی درست کنم که خندید و گفت باخدا باش، من کنارت هستم و باهم یک کاردستی درست می‌کنیم و تحویل آقامعلم می‌دهیم.

روز مقرر فرا رسید و او بالگردی را که درست کرده بود به مدرسه آورد و به دست من داد و گفت به‌عنوان کار مشترک من و تو به معلم بده اما معلم فهمید که همه کار را احمد انجام داده و من فقط شریک نتیجه کار او بوده‌ام اما چیزی نگفت.

مدیر مدرسه تمامی بچه‌ها را در حیاط جمع کرد تا کاردستی احمد را ببینند، بالگردی که او ساخته بود حدود یک متر طول داشت و در حیاط مدرسه به پرواز درآمد و تا یک متر پرید و دوباره نشست که این کاردستی مورد توجه همه به‌ویژه آموزش‌ و پرورش استان قرار گرفت.

هر چه بخواهیم از شهید کشوری بگویم بازهم زبان از رشادت‌های احمد در آن دو ماه و چند روز جنگ قاصر است، به‌گونه‌ای که به این جمله شهید چمران می‌رسیم که می‌گوید: «کشوری ستاره درخشان منطقه غرب کشور است.» اما احمد نه‌تنها ستاره درخشان غرب کشور بلکه ستاره درخشان آسمان ایران است.

به‌مناسبت فرارسیدن این روز و گرامیداشت این روز به سراغ نویسنده و مستندساز دفاع مقدس می‌رویم که چندین کتاب و مستند در مورد شهید کشوری در کارنامه کاری خود دارد که مستند 270 درجه غربی این نویسنده دفاع مقدس سیمرغی این شب‌ها از شبکه‌های سراسری پخش می‌شود.

مسعود آب‌آذری در مورد مستند 270 درجه غربی، اظهار کرد: این مستند به مدت 20 دقیقه به شرح زندگی، رشادت‌ها و رزم بی‌امان فرمانده گروه آتش هوانیروز ایلام یعنی امیر سرلشکر خلبان احمد کشوری پرداخته است.

وی افزود: این اثر با حمایت تیم تلویزیونی سیمای شاهد، استانداری کرمانشاه و هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران تولید شد.

نویسنده و مستندساز دفاع مقدس با اشاره به اینکه لوکیشن‌های این فیلم در استان‌های مازندران، تهران، کرمانشاه و ایلام بوده، تصریح کرد: در مازندران با خانواده شهید بزرگوار کشوری مصاحبه داشتیم، در تهران و کرمانشاه به سراغ هم‌رزمان شهید کشوری رفتیم و در ایلام هم به منطقه صفر مرزی، تنگه بینا میمک و محل شهادت شهد کشوری رفتیم و سعی کردم تصاویری را از آن منطقه داشته‌ایم.

وی ادامه داد: در پایگاه یکم شکاری هوانیروز کرمانشاه به لطف امیر قربانی فرمانده هوانیروز این پایگاه شامل حال ما شد و تیمی پروازی شامل بالگردهای 214 و کبرا در اختیار ما قرار گرفت.

آب‌آذری با بیان اینکه خلبانان بالگردها قبل از لودگیری و مسلح شدن نیروهای فنی توانستیم تصاویر خوبی از فضا و رمپ‌های پروازی همچنین تیک‌آف بالگرد کبرا و شلیکش تصاویر خوبی دریافت کنیم که در تدوین کار خوش‌ساخت و دل‌نشینی برای مخاطبان به‌وجود آورد.

وی افزود: سعی کردم در این کار حقیقت نقاط عطف زندگی شهید کشوری را به تصویر بکشم، باید گفت من کارگردان این اثر نبوده‌ام بلکه ما بازیگرانی بودیم که خود شهید کشوری کار را هدایت می‌کرد.

نویسنده و کارگردان دفاع مقدس با اشاره به اینکه تجربه خوبی بود و سعی کردم با احساس همدلی تیمی که شکل دادیم توانستیم خروجی خوبی از کار بگیریم، اضافه کرد: سعی کردم با نگاه شهید احمد کشوری 270 درجه غربی را پیش ببرم.

وی ادامه داد: بعد از اتمام تدوین اثر به منزل شهید کشوری رفتم و به‌اتفاق مادر بزرگوار شهید این فیلم را دیدم که مادر شهیدان کشوری گریه کردند و جمله‌ای به من گفتند که هیچ‌وقت از یادم نمی‌رود.

آب‌آذری بابیان اینکه مادر شهید کشوری به من گفت: «پسر! من صدای بهشت را از این فیلم شنیدم». که بسیار برای من ارزشمند و تأثیرگذار بود، اظهار کرد: این جمله برای من به یادگار مانده است.

وی افزود: در این اثر اتفاق جدیدی هم رخ داد که شهید کشوری در حال پیاده شدن از بالگرد بود و می‌خندید که اولین بار بود این تصویری که توسط روایت فتح شهید آوینی در زمان جنگ ضبط‌ شده بود به دست ما رسید و در این اثر استفاده کردیم که تازگی خاصی به اثر بخشید.

نویسنده و کارگردان دفاع مقدس با اشاره به اینکه اثر 270 درجه غربی را خیلی دوست دارم، بیان کرد: عاشق دو پلان هستم که ابتدا پلان مادر شهید کشوری بود که می‌گوید «به پرچم ایران قسم» و دیگری جایی که می‌گوید «به خدا احمد عاشق بود، عاشق بود، عاشق بود». که این یعنی وقتی انسان عاشق باشد در مسیر عشقش حاضر به سوختن هم است و حاضر است بسوزد و خاکستر شود تا مسیر عاشقی تمام نماند.

وی ادامه داد: این کاری بود که شهید کشوری انجام داد و با سوختنش راه الهی و راه کربلا را طی کرد.

آب‌آذری با بیان اینکه در کار 270 درجه سعی کردم با هم‌رزمان شهید که در منطقه عملیاتی حضور داشتند مصاحبه داشته باشم، تصریح کرد: می‌توان به سرهنگ خلبان رحیم پزشکی، فضل‌الله مشهدی، بهروز عسکری و رسکیو پرواز آخر شهید کشوری آقای مهرآبادی اشاره کرد.

وی افزود: در این مصاحبه سعی شد آخرین عملیات شهید کشوری و نبرد با دشمن همچنین درگیری و تعقیب و گریز با هواپیماهای جنگنده دشمن که در ایلام اتفاق افتاد اشاره کرد که از زبان خلبانانی که آن روز در کنار شهید کشوری بودند گفته‌شده است.

نویسنده و مستندساز دفاع مقدس با اشاره به اینکه آخرین پرواز و نبرد شهید کشوری توسط بهروز عسکری و با دوربینی که شهید کشوری در اختیارش قرارداد ضبط شد، اظهار کرد: یک‌سری صحنه‌های مستند در درگیری با هواپیماهای جنگنده و شلیک هواپیمای دشمن به‌سمت شهید کشوری و صحنه شهادت ایشان به تصویر کشیده شده است.

وی ادامه داد: در این کار هم‌رزمان شهید کشوری لحظه‌به‌لحظه روز 15 آذر از نماز صبح تا درگیری‌ها و شهادت شهید کشوری صحبت می‌کنند همچنین در تدوین این اثر از مصاحبه‌های شهید کشوری هم استفاده‌ شده است که باعث خوش‌ساخت شدن اثر و جذاب شدن برای مخاطب شده است.

آب‌آذری با بیان اینکه زمانی در هوانیروز فعالیت می‌کردم و توانستم تحقیقات خوبی از شهید کشوری داشته باشم که در دو مجموعه کوچک به نام‌های «خانه‌ای با گردسوز روشن» و «چای آخر» از زندگی سراسر حماسه شهید کشوری تدوین‌ شده است.

وی افزود: شهید کشوری هنرمند، عکاس، خطاط، نقاش، طراح، نجار و روزنامه‌نگار هم بود و بخشی از زندگی نوجوانی و جوانی در هنرمند بودن ایشان خلاصه می‌شود و بخش دیگر در ورزشکار بودن شهید کشور در دو رشته شنا و کشتی خلاصه می‌شود که شهید کشوری کشتی خود را تا سطح استانی هم رسانده بود.

نویسنده و مستندساز دفاع مقدس با اشاره به اینکه عشق به پرواز شهید کشوری را به سمت هوانیروز کشاند، تأکید کرد: نقش حساس و محوری احمد کشوری در جریان مبارزات انقلاب به‌ویژه زمانی که در پایگاه هوانیروز کرمانشاه بر کسی پوشیده نیست.

وی ادامه داد: در آن زمان خلبانان از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند، اما شهید کشوری زندگی بسیار عادی داشت و حتی از افراد متوسط جامعه خیلی پایین‌تر بود، اما خصلت علی‌گونه احمد در کنار جوانمردی و عطوفتش در بین خلبانان مثال‌زدنی بود.

آب‌آذری با بیان اینکه شهید کشوری فقرا را در چند روستای کرمانشاه شناسایی کرده بود و تیم خیرانی در هوانیروز برای کمک به مستضعفان تشکیل داده بود، تصریح کرد: ماهانه با جمع شدن مبالغ مایحتاج را برای این افراد تهیه و توزیع می‌کرد که این موضوع بخشی از زندگی شهید کشوری را در زمان قبل از جنگ و هنگام جنگ تشکیل می‌داد.

وی به ناجی بودن احمد کشوری برای پاوه اشاره کرد و افزود: چمران و یارانش در پاوه محاصره‌ شده بودند و امام دستور داده بود پاوه باید آزاد شود، وضعیت بحرانی بود دیگر هیچ امیدی وجود نداشت، دشمن تقریباً به ارتفاعات اطراف شهر رسیده بود.

نویسنده و مستندساز دفاع مقدس با اشاره به اینکه شهید فلاحی که برای کمک به کرمانشاه رفته بود در جمع خلبانان وضعیت پاوه را شرح داد و گفت که برای نجات پاوه به یک داوطلب نیاز دارم، اضافه کرد: در این حین خلبان جوانی بیرون آمد و گفت با وجود اینکه ارتفاعات پاوه مشرف است و می‌دانم پرواز در این ساعت احتمال 95 درصدی وجود دارد از بین بروم اما من با آن 5 درصد پرواز می‌کنم و به سمت پاوه می‌روم و این‌گونه شهید احمد کشوری تک‌فروند بالگرد کبرا بود که به سمت پاوه حمله کرد و در این شب بحرانی دشمن را در پاوه تار و مار کرد و پاوه را نجات داد.

وی ادامه داد: کشوری با اقدام شجاعانه خود باعث شد مملکت دچار جنگ داخلی نشود و شهید فلاحی درباره احمد می‌گوید: «کشوری درجه‌اش را از خدا گرفت». یا چریک پیر جنگ‌های نامنظم شهید چمران از شهید کشوری به‌عنوان ستاره درخشان غرب یاد کرد.

امیر خلبان شهید احمد کشوری در جریان درگیری‌های غرب کشور بالگردش مورد اصابت قرار گرفت و از ناحیه بازو، سینه و گردن مجروح شد که بعد از بستری شدن در بیمارستان 502 ارتش چند عمل جراحی بر روی شهید کشوری انجام شد و اکثر ترکش‌ها را از بدنش خارج کردند.

اما گویا ترکشی که در گردن و کنار نخاع شهید کشوری جا خوش کرده بود، قصد داشت در جای خود بماند، پزشکان ایرانی که از درآوردن ترکش ناامید شده بودند گفتند که در ایران امکان این کار وجود ندارد و احتمال فلج شدن بسیار بالاست و شهید کشوری برای انجام این عمل باید به فرانسه برود.

اما احمد کشوری با این موضوع مخالفت کرد حتی تیمسار فلاحی هم بعد از حماسه پاوه دوستی‌اش با احمد شکل‌گرفته بود، نتوانست احمد را راضی کند، احمد کشوری می‌گفت: انشاالله پزشکان داخل می‌توانند مرا معالجه کنند و نیاز به خارج از کشور نیست و بعد از چند روز شهید کشوری توسط پروفسور سمیعی در همان بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت.

پروفسور سمیعی در خاطراتش می‌گوید: در آن عمل کشوری اجازه بیهوشی را به من نداد و من بدون بیهوشی جراحی را روی گردنش انجام دادم، زمانی که من مشغول کار بودم آن جوان مشغول خواندن دعا و راز و نیاز با خداوند بود، بعد از عمل جراحی کشوری به من گفت: «دکتر چقدر لذت داشت صدای تیغ جراحی شما وقتی‌که ترکش‌هایی را از بدنم خارج می‌کردید که برای رضای خدا داخل بدنم شده بود.»

وقتی جنگ شروع شد شهرهای مرزی کشور بی‌دفاع، مظلوم و تنها مانده بودند و ایلام یکی از شهرهای مرزی بود که طولانی‌ترین مرز مشترک را با عراق داشت، اما حضور احمد کشوری در آن غوغا برای مردم ایلام مثل آب گوارا برای تشنگان بود.

آب‌آذری درباره آن روزها می‌گوید: روزهای اول جنگ، روزهای مظلومیت و غربت نظام بود، چراکه سپاه شکل نگرفته بود، نیروهای منظم ارتش در غرب درگیر بودند و هنوز آمادگی نداشتند، نیروی هوایی برای عملیات‌های برون‌مرزی پرواز می‌کرد و تنها هوانیروز در این تنهایی و مظلومیت در غرب و جنوب کشور وارد عمل شود.

وی ادامه می‌دهد: آن روزها ایلام با یک هنگ ژاندارمری و نیروهای مردمی اداره می‌شد و استاندار ایلام از وزارت کشور خواسته بود که یک تیم هوانیروز در این استان مستقر شود و احمد کشوری به‌عنوان فرمانده تیم آتش هوانیروز وارد ایلام شد.

نویسنده و مستندساز دفاع مقدس با اشاره به اینکه در آن زمان پایگاهی در ایلام نداشتن و برای نگهداری بالگردها وارد تنگه قوچ‌علی که با کوه‌های بلند احاطه‌شده بود شدند، تصریح کرد: در روزهای اول پایگاه نداشتند و غذا نمی‌رسید یا اگر هم می‌رسید هنگام پرواز به‌صورت ساندویچ نان و پنیر می‌خوردند حتی گاهاً سیب‌زمینی و بلوط را روی آتش می‌پختند و می‌خوردند.

وی افزود: ایلام منطقه‌ای استراتژیک و ویژه برای صدام بود اما شهید کشوری در آن گلوله‌باران نقش بسیار مهمی را در ایلام ایفا می‌کرد و روزانه با 12 ساعت پرواز ضربه‌های سنگینی به دشمن وارد می‌کرد.

آب‌آذری با بیان اینکه در ایلام منطقه میمک و تنگه بینا از نقاط حساس و استراتژی خاصی برخوردار بود و صدام چند بار از روی کوه‌های این منطقه عملیات را هدایت می‌کرد، عنوان کرد: صدام یکی از نیروهای ویژه خود به نام سعد را در این منطقه مستقر کرد تا این منطقه را مدیریت کند، اما شهید کشوری منطقه میمک را که دژ محکمی برای صدام شده بود بر سرشان خراب کرد و بلایی به سرشان آورد که دیگر نتوانند پیشروی کنند که با این کار کشوری و هم‌قطارانش جبهه ایلام تثبیت شد.

وی ادامه داد: هوانیروز در تمامی نقاط غرب کشور حضور چشمگیری داشت و بارزم بی‌امان خود تانک‌های دشمن را شکار می‌کردند تا جایی نام احمد بزرگ‌شده بود که صدام هم‌اسم احمد کشوری را می‌شناخت و همیشه سعی داشت از طریق نیروهایش در ایلام احمد را از سر راه خود بردارد و زمانی که احمد کشوری به شهادت رسید سران بعثی بسیار خوشحال شدند و یک هفته به جشن و سرور پرداختند.

15 آذر 59 فرا رسید و احمد شب قبلش از همه خلبانان حلالیت طلبید و خداحافظی کرد اما پذیرشش برای همه سخت بود که دو ماه و نیم بعد از شروع جنگ این چه حرفی است که احمد می‌زند.

احمد گفته بود من فردا شهید می‌شوم اما می‌خواهم یک هواپیمای دشمن را شکار کنم.

بر اساس اعلام‌هایی که شده بود یک سری تانک دشمن از سمت مندلی عراق در حال ورود به کشور بود بعد از نماز صبح و صرف صبحانه احمد که برای آسمانی شدن بسیار عجله داشت می‌گفت زودتر، زودتر گویا برای قرار ملاقاتی عجله داشت.

بعد از پرواز در سورتی اول تانک‌های دشمن را غافلگیر کردند و با موفقیت کار خود را به پایان رساندند و باری انجام سورتی دوم پرواز به پایگاه برگشتند.

سورتی دوم پرواز هم با موفقیت انجام دادن و در مرحله آخر از بیسیم اعلام شد هر جا هستین منطقه را ترک کنید که خفاش‌ها در منطقه هستند، لحظاتی بعد دو فروند میگ 21 و 23 عراق وارد منطقه می‌شود و در جنگی تمام‌عیار و نابرابر به مقابله باهم می‌پردازند.

شهید کشوری به خلبانان دستور برگشت می‌دهد و می‌گوید من سعی می‌کنم این‌ها را سرگرم کنم و به‌تنهایی در آسمان به نبرد پرداخت و با حرکات تاکتیکی خود جنگنده دشمن را سرگرم می‌کرد تا فرار برای دیگران به‌وجود آید.

شهید کشوری هواپیمای دشمن را به سمت سایت پدافند هوایی هدایت کرد تا ضد هوایی بتواند جنگنده دشمن را مورد هدف قرار دهد، اما در پیچ دوم تنگه بینا مورد هدف قرار می‌گیرد و در همین هنگام هم جنگنده دشمن توسط پدافند هوایی هدف قرار گرفته و متلاشی می‌شود.

احمد به خواسته خود رسید و با سوختن خود راه عشق، راه کربلا را طی کرد.

زمانی که مردم ایلام فهمیدند احمد کشوری شهد شد خودشان را به تنگه قوچ‌علی رساندند و با روش خود برای احمد عزاداری می‌کردند و با برگزاری تشییع پیکر بی‌سابقه با احمد، پاسبان هوایی شهر و دیارشان خداحافظی کردند.

مردم ایلام با فرزند شمالی خودشان خداحافظی کردند، اما امروز باگذشت 36 سال از شهادت بزرگ قهرمان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران سیمرغ آسمان ایران فراموش نشده و مردم به یاد این قهرمان فرزندان خود را احمد می‌نامند.

هر 365 روز سال ناخودآگاه با اسم سیمرغ و المان شهید احمد کشوری در سیمرغ به یاد احمد کشوری و حماسه و رشادت‌هایی که از او شنیدیم می‌افتیم اما نیمه آذر رنگ و بویی خاص دارد، 15 آذر روزی برای سیمرغ است، روز آسمانی شدن احمد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها