صمد می ترسیدخانواده شهدا با دیدنش دلشان بگیرد
به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، امروز که حدود چهار دهه از آغاز جنگ تحمیلی میگذرد، هنوز مؤلفه مهم مقاومت در رگ و خون مردم ایرانزمین جریان دارد و با تقدیم زیباترین گلها در دفاع از حریم اهل بیت (ع) در محور مقاومت بهشیوایی این نهضت ناب عاشورایی تفسیر شد.
همسر سردار شهید صمد اسودی از فرماندهان دلاور لشکر ویژه 25 کربلا، همسری که همپای همسر مجاهدش، خاکهای جنوب را درنوردید تا حضورش گواه راستینی شود برای دفاع جانانه از کشور در برابر خصم زبون.
اگر در جواب این پرسش بگویم که ایشان از شهادت خود در یک یا دو روز آینده کاملاً آگاه بودند، چیزی به گزاف نگفتم، انگار ایشان آگاهی داشتند که رسیدن غیر منتظره خبر شهادت در خانههای سازمانی، آن هم در اوضاع و احوالی که هنوز رساندن خبر شهادت فرماندهان در میان خانوادههای حاضر در آنجا باب نشده بود، چه بسا شوک روحی زیادی را متوجهام کند، از این رو و با وجود مخالفت شدیدم، رضایتم را در خصوص برگشت جلب کرد ولی از آنجا که میبایست دلیل قانعکنندهای را در برای تأمین رضایتم میداشت لذا به وضعیت بحرانی حاصل از تهدیدات جنگندههای عراقی اشاره کرد که برای زنی که قرار است تا چندی دیگر فرزندی را بهدنیا آورد، زیاد مناسب جلوه نمیکند.
حضور در شهرستان و در کنار اقوام تا حدودی پذیرش این خبر را برایم تسهیل کرد ولی بیش از همه اینها، آنچه که توانست کارسازتر واقع شود خوابی بوده که شب قبل از شنیدن خبر، آن را دیدم که از آن به یک رویای صادقه تعبیر میکنم، من در آن خواب، وجود نازنین یکی از امامان را درک میکنم که از بنده میخواهند، مسؤولیتی سنگین را پذیرا شوم.
در درونم از اینکه بتوانم بهصورت شایستهای از انجام این مسؤولیت پیروز بیرون بیایم، احساس خوب و رضایتبخشی نداشتم و در عالم رویا بر این احساس بودم که نخواهم توانست این مسؤولیت را به سرانجام برسانم اما نمیتوانستم این تقاضا را رد کنم تا اینکه از ناحیهپاک و مطهر آن امام همام، قولهایی به من داده شد و بنده با وجود آن قولها و در حالی که وجود شریفشان بنده را در خصوص پذیرش این مسؤولیت به صبر زیاد فرا میخواند، مبادرت به پذیرش این مسؤولیت بزرگ کردم.
تعبیر این رویای شیرین و در عین حال معنیدار را در فردای آن شب به عینه مشاهده کردم، به همین خاطر توانستم با این موضوع، آسانتر روبهرو شوم.
وجه بارز خصوصیات اخلاقی ایشان، توجه بیش از اندازه به خانوادههای شهدا بود، در قالب یک موضوع و بیان یک رفتار، شاید بتوانم این حقیقت را بیشتر نمایان کنم، صمد به هنگامی که از منطقه برمیگشت، به ندرت اتفاق میافتاد که هنگام روز به منزل بیاید یعنی ساعت برگشتش را از منطقه به شهرستان و زادگاه خود طوری تنظیم میکرد که هوا تاریک شده باشد تا چشمهای فرزندان و همسران و مادران و پدران شهیدداده به او نیفتد، میترسید با دیدن او دلشان بگیرد.
همیشه این توصیه را به من و اطرافیان میکرد، اینکه تا میتوانید بندهخدا باشید، نه بندههوای نفس.
فارس/