وجود منافع سرشار منطقه از اعصار گذشته منجر به هجوم کشورهای استعمارگر جهانی همچون بریتانیا جهت سیادت بر این مناطق و ارتزاق ارزان از منابع سرشار آن گردیده است
کد خبر: ۸۷۹۱۳۳۴
|
۲۲ آذر ۱۳۹۵ - ۲۲:۴۶
به گزارش سرویس بین الملل بسیج خبرگزاری بسیج

 گستره جغرافیایی غرب آسیا منطقه ای بکر و سرشار از منابع طبیعی، تنوع اقلیمی، وجود انرژی های فسیلی فراوان و همچنین تنوع اقلیت های قومی و نژادی، زبانی و مذهبی است که گزاف نگفته اند که این منطقه از هر لحاظ قلب جهان به شمار می رود. البته این مسئله در کنار اینکه مزیت های مثال زدنی برای ساکنان منطقه در بر داشته و بر ثروت­مندترین منطقه از لحاظ منابع طبیعی و غنی­ترین فرهنگ تکیه زده­اند، ­­منتها مضرت­های بسیاری نیز در پی داشته است. به این صورت که وجود منافع سرشار منطقه از اعصار گذشته منجر به هجوم کشورهای  استعمارگر جهانی همچون بریتانیا جهت سیادت بر این مناطق و ارتزاق ارزان از منابع سرشار آن گردیده است. امپراتوری بریتانیا، استعمار انگلیس و استعمارگر پیر برای مردمان ایران اسلامی و بسیاری از کشورهای دیگر، نام های معروفی می باشند که بار معنایی خاصی با خود حمل می­کنند. با اندکی تأمل می­توان متوجه شد که چنین نامگذاری بی معنا نبوده و منطق آن به مداخلات مکرر این کشور در پهنه گیتی  به ویژه در منطقه استراتژیک خاورمیانه همانند مداخله در امور داخلی کشور ایران در جریان کودتای 28 مرداد 1332، دوران استعمار هند،  نقش آفرینی در تحولات افغانستان، پاکستان، انعقاد قرارداد سایکس ـ پیکو با فرانسه به عنوان ترسیم­گر مرزهای مصنوعی و منشأء بسیاری از نا امنی­های کنونی، مداخله در حوادث سال 1957 عمان، حمایت این کشور از کودتای 1965  شارجه و 1966 ابوظبی  و کودتای  عمان در سال  1970، حمایت از رژیم پهلوی در ایران در ایجاد فضای اختناق سیاسی ـ امنیتی، تحریک و حمایت از رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی علیه ایران، همراهی با صدام در استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه کردهای عراق، جملگی در قرن 20 رخ داده است.لازم به ذکر است که انگلیسی ها بین سالهای 1968 تا 1971 به صورت مستقیم نیروهای خود را از خاورمیانه خارج کردند. منتها این مسئله به معنای پایان مداخلات این کشور در مسائل منطقه نبود و از آن زمان تاکنون به طرق مختلف و به صورت مستمر و به فراخور رخدادهای حادث درمنطقه مداخلات خود را ادامه داده است و در حال حاضر  یک بار دیگر در پی احیای نقش منطقه‌‌‌‌‌‌ای خود در  غرب آسیا است. در رابطه با اهداف و سیاست های انگلیس در غرب آسیا چهار موضوع اساسی و در هم تنیده به چشم می خورد که لازم است مورد توجه قرار گیرند:

 اول اینکه این کشور از قدیم الایام به سبب منافع دیرپایی خود در غرب آسیا، درصدد بستر سازی در راستای احیای موقعیت تاریخی و استعماری خود در این منطقه از دریچه ایجاد ناامنی و تفرقه در برخی کشورهای مستعد بحران خیزی همانند عراق و سوریه بوده است و امروزه ملاحظه می شود که با وجود مخالفت شدید افکار عمومی، لندن خط مشی  حمایت نظامی، مالی و اطلاعاتی از گروه‌های تروریستی در سوریه و عراق را در پیش گرفته است. انگلیسی ها نیل به منافع خود را از دریچه مبدل ساختن منطقه مرکزی غرب آسیا به سرزمین سوخته پیگیری می نماید. طبیعتاً تجزیه مجدد کشورهایی همانند عراق و سوریه و یمن و تبدیل آنها به دولت های کوچکتر به نحو بهتری منابع لندن را برآورده می سازد.

    دوم اینکه، اینکه مشکلات اقتصادی انگلیس- به خصوص پس از نتایج همه پرسی مبنی بر خروج از اتحادیه اروپا در سال 2016بیشتر خود نمایی می نماید- این کشور را در ایفای نقش بیشتر در منطقه غرب آسیا و تحکیم روابط خود با شیخ نشین های حوزه خلیج فارس راغب تر نموده است. کشورهای عربی و به ویژه دو کشور امارات عربی متحده و عربستان سعودی به جهت درآمد ملی بالا و قدرت خرید و مصرف زیاد در حوزه های نظامی و مصرف داخلی در کانون توجه لندن قرار داشته اند. این مسئله به صورت دوجانبه است؛ از یک طرف شاهد جریان یافتن انرژی ارزان عربستان به سوی لندن هستیم و از سوی دیگر  از طریق دامن زدن لندن به امواج ایران هراسی و شیعه هراسی در صدد تحریک ریاض جهت افزودن بر خرید تسلیحات سبک و سنگین است که این مسئله درآمد قابل توجهی برای کمپانی هایی تسلیحاتی انگلیس و به تناسب مصون سازی اقتصاد این کشور در پی داشته است. از این رو  انگلیس دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست و واقیعت نوظهور این کشور، ارتباط مستقیمی با حضور قابل توجه در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس و تشدید حضور در منطقه دارد.

 سوم اینکه تغییر جهت تدریجی ایالات متحده آمریکا از سوی غرب آسیا به سمت شرق آسیا و لزوم مقابله با قدرت خزنده چین و آنچیزی که از آن به عنوان تهدید آینده چین نام می برند، لندن را به نقش آفرینی بیشتر و تحکیم مناسبات خود با کشورهای عربی که خود ترسیم گر آنها بر روی نقشه جغرافیای جهان بوده، سوق داده است. از این رو لندن در تلاش است که با افول جایگاه آمریکا در منطقه، باز آفرینی مجددا نقش خود در غرب آسیا را  در طی یک روند تدریجی در دستور کار قرار دهد.  

نکته مهم دیگر به روابط تاریخی ایران و انگلیس باز می گردد. انگلیس در طول سالیان متمادی نقش مخربانه ای در امور داخلی ایران ایفا کرده است. بارزترین مسئله به مداخله در جزایر  و استان های ساحلی ایران، روی کار آمدن محمدرضای پهلوی و مهم تر از همه کودتای 28 مرداد 1332،تحریک اعراب بر علیه ایران، مداخله در استان های مرزی ایران و نقش آفرینی منفی در طی پرونده هسته ایران و رخدادهای پایان انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388  باز می گردد.  پس از بازگشایی سفارت های دو کشور در تهران و لندن برخی  سیاست های اعلانی از سوی طرفین اعلام شد که از همان ابتدا خوش بینی نسبت به آن وجود نداشت.درخور توجه است که حضور" ترزا می " نخست وزیر انگلیس در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس پرسش های فراوانی در مورد منافع انگلیس در منطقه و نقش آینده این کشور در غرب آسیا به ذهن متبادر می کند. باید توجه داشت که اظهارات نخست وزیر انگلیس در بحرین مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی ایران تهدیدی آشکار برای منطقه خلیج فارس است، مسئله جدیدی نیست و از سوی دیگر منطق چنین مسائلی مبرهن است؛ به تعبیری این مسئله از جانبی به دشمنی دیرینه این کشور با ایران باز می­گردد که مطامع این کشور در منطقه را بر نمی تابد و از سوی دیگر با چنین اقدامات متظاهرانه ای درصدد جلب حمایت کشورهای عربی و شیخ نشین های حوزه خلیج فارس است. به همین اعتبار مداخله جویی‌های  انگلیس در منطقه  غرب آسیا نشانگر این است که این کشور به دنبال بازگشت دوباره به این منطقه است. از این نظرگاه دولت انگلیس خطر جمهوری اسلامی ایران بر منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را بزرگ نمایی می کند تا شراکت راهبردی با کشورهای عربی منطقه را به دست آورد و به تناسب  همراهی آنها جهت همراهی با سیاست های خود در غرب آسیا را کسب کنند.  باید عنایت داشت که انگلیسی ها سعی دارند که بازگشت به منطقه را از طریق پیگیری سیاست‌های تفرقه افکنانه و سیاست‌های تقابل جویانه‌ و در مقابل هم قرار دادن کشورهایی همانند ایران و کشورهای عربی دنبال کند.

در همین رابطه باید بیان داشت که هنگام بازشدن سفارت­خانه های دو کشور پس از مدتی انتظار می رفت که حداقل در کوتاه مدت اقدم مداخله جویانه ای از سوی انگلیس در امور داخلی ایران صورت نگیرد. منتها انگلیس در این خصوص مجددا به تکرار سیاست سنتی خود مبنی بر اظهار نظرهای ضد ایرانی پرداخته که این دفعه  مخاطب این کشور حکام  عربی  بود. خانم تزرا می نخست وزیر این کشور در اظهار نظر جدیدخود بیان داشتند که :" ما به دنبال شراکت استراتژیک با هم‌پیمانان خود در شورای همکاری خلیج‌فارس هستیم تا با تهدیدات جدی ایران در منطقه رویارویی کنیم".امروزه بر همگان آشکار شده است که ایران به دنبال صلح و امنیت در منطقه و جهان است و هیچ گونه تهدیدی از جانب ایران موجودیت هیچ کشوری به ویژه کشورهای اسلامی را به مخاطره نینداخته است و به علاوه ایران همواره اعلام نموده که حاضر به همکاری با کشورهایی است که موجودیت آنها در معرض تهدید قرار دارد. آنچیزی که امروزه در سوریه و عراق شاهد آن هستیم چیزی جزء سیاست های انسان دوستانه ایران نیست که تکفیری ها را تهدیدی جدی برای منطقه وکل جهان قلمداد می کند. از این رو اتهام انگلیسی ها در وهله اول متوجه خود آنها و در وهله بعدی متوجه هم پیمانان منطقه­ای این کشور همانند عربستان و قطر می­باشد که امنیت  و صلح و فضای همزیستی در منطقه را از طریق مداخلات اداوری در معرض تهدید قرار می دهند. در پایان ذکر چند نکته مهم است:

-         کشورهای عربی باید به این مهم عنایت داشته باشند که بسیاری از مشکلات و نا امنی‌هایی که در منطقه وجود دارد، ناشی از مداخله‌های مستمر انگلیس است و فرافکنی انگلیس که ایران را تهدید جدی برای منطقه قلمداد می کند با واقعیات میدانی سنخیتی ندارد. لذا نخبگان و رهبران کشورهای عربی در این خصوص باید تأمل نمایند که آیا جمهوری اسلامی ایران موجودیت کدام یک از کشورها را تهدید نموده است  و عمل خلاف حقوقی از سوی ایران صورت  گرفته است؟ از این رو انگلیس با توجه به سابقه‌ای که دارد، چگونه می‌تواند خود را در نقش ناجی کشورهای منطقه نشان دهد و از آنها در مقابل تهدید ایران محافظت به عمل اورد؟ عربستان سعودی و امارات متحده عربی و دیگران متحدان عربی انگلیس باید ایده اتحاد راهبردی با انگلیس را کنار بگذارند. چه در این صورت خدمت عایدی زیادی در بلند مدت برای این کشورها در پی نخواهد داشت.

-         مقامات دولت یازدهم با بازگشایی سریع سفارت انگلیس در تهران بدون گرفتن تعهد کافی و محکم، به‌سرعت مقدمات افزایش سطح روابط سیاسی با انگلیس را فراهم نمودند و در شرایطی که دولت یازدهم برای تصویب برجام تعجیل داشت، ارتقا مناسبات به سطح سفیر را تأیید کردند. در این رابطه باید بیان داشت که تعجیل در بازگشایی سفارتخانه ها منطقی نبود و از سوی دیگر در صورت بازگشایی مجدد سفارت باید روی آن نظارت دقیقی وجود داشته باشد که مبادا جاسوسی های این سفارتخانه مجددا صورت اجرایی به خود بگیرد. از این رو چنانچه دولت یازدهم حسن نیت و رویه اجرایی خود را نسبت به انگلیس جرح نکند درآینده شاهد مداخله و اظهار نظرهای مخربانه بیشتری از جانب انگلیس در کشور خواهیم بود. در همین رابطه انتظار واکنش وزیر امورخارجه در مقابل اظهارات ضدایرانی نخست وزیر انگلیس مسئله ای بود که باید به صورت محکم بروز داده می شد. فلذا واکنش سخت ایران در برابر این اقدامات اداوری انگلیس مسئله ای است که نباید بدان بی اهمیت بود.

-         در پایان باید بیان داشت که عامل بسیاری از ناامنی ها در منطقه به مداخله کشورهای غربی به ویژه انگلیس باز میگردد و چاره حل نیز همکاری کشورهای منطقه در قالب یک مجموعه امنیت منطقه ای بدون ورود کشورهای مداخله گر فرامنطقه ای همانند انگلیس است. واقع امر این است که تهدید مشترکی به نام انگلیس موجودیت و هویت کشورهای منطقه غرب آسیا را تهدید می کند و کشورهای منطقه حول این تهدید مشترک باید به درک مشترکی از این تهدید مشترک نائل گردند و ایده دگرستیزی که در طرف های عربی به وضوح قابل ملاحظه است به کنار نهاده شود.

 
ارسال نظرات