عملیات غرورآفرین «مطلعالفجر» عملیاتی که در تاریخ20 آذرماه 1360 با رمز «یا مهدی(عج) ادرکنی» در ارتفاعات شیاکوه، چرمیان و تنگه قاسمآباد با هدف انهدام دشمن و آزادسازی بخشی از ارتفاعات منطقه در منطقه عملیاتی گیلانغرب و سرپل ذهاب به مرحله اجرا درآمد.
رزمندگان اسلام متشکل از سپاه، بسیج و تعدادی از مردم مسلمان بومی منطقه، ضمن هماهنگی با نیروهای ارتش و هوانیروز بدون توجه به سرمای شدید و شرایط سخت، ضمن عبور از سیمهای خاردار و میادین مین از سه محور به دشمن یورش میبرند.
عملیات فتح شیاکوه برای دشمن بعث عراق صدمات جبران ناپذیری را به بار آورد به گونهای که 2 فروند هواپیما، یک فروند هلیکوپتر، تعدادی ادوات سنگین و نیمهسنگین و همچنین 14 گردان نیروی مخصوص و زخمی شدن 2 هزار نیرو از نتایج این عملیات بود و دشمن نتوانست با تلاشهای فراوان این منطقه را بازپس گیری کند.
از شهدای شاخص استان مرکزی که در این عملیات جانانه از میهن اسلامی به دفاع پرداخت شهید «سیاوش امیری» بود که نقش بیشائبهای در این عملیات از خود نشان داد.
خواهر شهید امیری در گفتوگو با خبرنگار بسیج استان مرکزی؛ با اشاره به خاطراتی از این شهید بزرگوار اظهار داشت: سیاوش در خانوادهای پرجمعیت و مذهبی تولد یافت و از همان دوران کودکی با معارف دینی آشنا شد.
وی افزود: اگر چه من شش سال از سیاوش کوچکتر بودم ولی همواره از بزرگترها درباره ایشان میشنیدم و خود نیز تا حدودی حقایق موجود درباره ایشان را درک میکردم، با "سیاوش" بسیار مانوس بودم و همواره در تمامی کارها از او راهنمایی و مشورت میگرفتم.
وی ادامه داد: از بزرگترها شنیدهام که با تولد وی انرژی مثبتی به درون خانواده نفوذ کرد، هر قدر بزرگتر میشد رفتار و اخلاقش زبانزد خاص و عام بود و بیشتر با رفتار خود دیگران را نصیحت یا از حرکت در مسیر ناصواب منصرف میساخت .
خواهر شهید امیری افزود: در دوران انقلاب اسلامی، با اندیشههای حضرت امامخمینی(ره) آشنا و معرفت لازم برای حرکت در مسیر انقلاب و اسلام را کسب کرد، در انتشار اعلامیهها و بیانیههای انقلاب نقشآفرین بود.
وی تصریح کرد: "سیاوش" در فعالیتهای فرهنگی مشارکت داشت و این علاقهمندی زمینهای را فراهم آورده بود تا با اجرای تئاتر و نمایش هدف ارشادی و افکار و اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) را به مردم معرفی و سهم خود را در آگاهی بخشی به دیگران ایفا کند.
خواهر شهید امیری اظهار کرد: علاقه بسیاری به ورزش به ویژه رشته فوتبال داشت و همواره تلاش میکرد تا دوستان خود را به ورزش علاقه مند سازد و اخلاق پهلوانی و اسلامی را با عمل و کردار خو به آنان آموزش دهد، امر به معروف و نهی از منکر را یک واجب دینی و دیگران را به این امر دینی سفارش میکرد.
وی افزود: خشوع در رفتار و منطقی سخن گفتن وی جایی برای اعتراض دیگران باقی نمیگذاشت،
خواهر شهید امیری با اشاره به کمکهای شهید به افراد نیازمند گفت: در مقطع ابتدایی که هر کودکی شوق خرید لباس نو برای عید دارد او از خرید لباس امتناع کرده و به پدرم میگوید که برای سال نو لباس نمیخواهد چراکه عقیده داشت «مبادا لباسی بر تن کند که نیازمندی با دیدن آن دل شکسته شود».
وی در حالی که خاطرت شهید را در ذهن خود مرور میکرد با اشاره به مقید بودن شهید گفت: شهید امیری بسیار معتقد بود و همیشه بر اساس آموزههای دینی حرکت میکرد.
خواهر شهید سیاوش امیری تصریح کرد: از کمک به دیگران دریغ نمیکرد حتی در روزهای ماه مبارک رمضان با زبان روزه دیگران را یاری میرساند و تا کارش تمام نمیشد افطار نمیکرد، یاد دارم یکسال در ماه مبارک ساعاتی پس از غروب آفتاب به خانه بازمیگشت و افطار میکرد.
افزود: نمیدانستیم پیش از افطار کجاست؟! تا اینکه یک روز مادرم در خیابان با پیرزنی مواجه میشود که مرتب در حق سیاوش دعا میکند وقتی مادرم جویا میشود تازه دریافتیم که سیاوش کمک آن پیرزن گندمهایش را درو میکرده است.
خواهر شهید سیاوش امیری ادامه داد: شهید "امیری" نسبت به مادیات بیاعتنا بود و بیشتر معنویات را موردتوجه داشت.
وی بیان کرد: مسئول ثبت ساعات ورود و خروج کارکنان در کارخانه قند شازند بود، همیشه انصاف را رعایت و در این مسیر تابع رفتار و خصایص حضرت علی(ع) بود به گونهای که یکبار پدر ده دقیقه دیرتر به محل کار خود رسیده بود ولی سیاوش با رعایت عدالت ساعت تاخیر پدر را ثبت میکند.
وی تصریح کرد: با آغاز دوران جنگ تحمیلی و حمله مزدوران رژیم بعث عراق به مرزهای کشور احساس مسئولیت کرده و دفاع از کشور را وظیفه خود میداند پس به جبهههای نبرد حق علیه باطل میشتابد.
خواهر شهید امیری اظهار کرد: یکبار که سیاوش به مرخصی آمده بود مادرم غذایی را که او دوست داشت مهیا کرد، سیاوش کمی از آن را خورد و دیگر لب به چیزی نزد، مادر علت نخوردن او را جویا شد و سیاوش پاسخ داد «فکر میکنید همه توان خوردن این غذاها را دارند؟ رزمندگان در جبهه شاید روزها بیآنکه قوتی داشته باشند تنها برای حفظ استقلال کشور و ارزشهای اسلامی دشواریها را تحمل میکنند».
وی گفت: برای آخرین بار که عازم جبهههاد بود حس عجیبی داشتیم از لحظهای که از خانه خارج شد با مادر به دنبال او به راه افتادیم، با همه خداحافظی کرد و همه احساس کردند که آخرین ملاقات است، تقدیر الهی نیز چنین رقم خورد و خون پاک سیاوش، بلندای قله شیاکوه را رنگین ساخت.
انتهای پیام/