امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه همگانی است و همه مردم در هر مرتبه‌ای که قرار گرفته باشند و بر هر پله رشد که ایستاده باشند، نسبت به کسانی که قبل از این پلکان هستند، مسئولیت دارند و باید آنها را هدایت کنند و نسبت به کسانی که بالاتر رفته‌اند، باید انگیزه و زمینه‌هایی در خودشان ایجاد کنند که بتوانند به مراتب بالا برسند.
کد خبر: ۸۷۹۷۵۴۷
|
۰۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۹

ما در بحث تربیت یک هدف داریم که این هدف نشأت گرفته از تعادل و تعالی انسان است. قرآن کریم می فرماید: « لَقَد خَلَقنَا الإِنسَانَ فِی أَحسَنِ تَقوِیمٍ » (تین 4) یعنی خداوند ما را در تعادل و متعادل آفریده است. لذا وقتی انسان با ارتکاب به گناه از مسیر اصلی خود خارج می شود، ما دو وظیفه نسبت به او داریم؛ اولا باید او را به تعادل برسانیم و ثانیا با این تعادل، در مسیر تعالی گام برداریم. این کمک در قالب "نهی از منکر" صورت می‌گیرد تا انسان به مسیر تعادل بازگردد. از سوی دیگر یک سری کارهای ارتقائی برای ارتقاء انسان در مسیر تعالی نیز انجام می شود که از آن به "امر به معروف" تعبیر می شود.

بر این اساس، اصلاح در بستر "نهی از منکر" و ارتقاء در بستر "امر به معروف" صورت می گیرد که حرکت اسلام در حوزة تربیت با این دو موضوع ارتباط تنگاتنگ دارد. " امر به معروف" و "نهی از منکر " دو موضوعی هستند که فقط در فضای "تربیت" قابل تعریف‌اند و بدون این فضا فقط باید و نبایدی هستند که هیچ نوع التزامِ مبتنی بر درک فهیمانه در فرد ایجاد نمی‌کنند.

امر به معروف و نهی از منکر نفسِ کار تربیت است. یعنی حکم تربیتی به ما این مسئله را بیان کرده است که ما باید فرد را اصلاح کنیم. ما در اصلاح به دنبال چرک‌زُدایی از مخاطب و مصون سازی او هستیم، لذا به دنبال این هستیم که منکرات را از حریم زندگی او دور کنیم تا به تعادل برسد. پس ما یک فرآیند تربیتی را دنبال می‌کنیم.

به عبارتی دیگر می‌توانیم "امر به معروف" را در حیطة "تعلیم" و "نهی از منکر" را در مجموعة "تزکیه" و البته هر دو را زیر چتر "تربیت" قرار دهیم. یعنی ما باید معروف را به فرد یاد بدهیم و او را از منکراتی که آلوده‌شان شده تزکیه بکنیم. برای دور کردن منکر از حریم زندگی فردی که آلوده شده و بر منکر اصرار می‌ورزد، باید زمینه‌هایی را آماده کنیم که آن زمینه‌ها فرد را تربیت‌پذیر کند و وقتی فرد به این نتیجه رسید که چگونه باید خود را خلاص کند، اینجا عملیات تزکیه را انجام می‌دهیم، بعد از تزکیه، معارف را به او آموزش می‌دهیم.

اگر دیدیم امر به معروف و نهی از منکر اثری ندارد، باید بسترها را برای امر به معروف و نهی از منکر آماده کنیم، چون خود امر به معروف و نهی از منکر یک هویّت تربیتی دارد و در هویّت تربیتی بایستی یک زمینة مناسب، جهت رشد و شکوفایی فطرت آدمی ایجاد شود و لازمة رشد و شکوفایی و دسترسی افراد به یک هویّت ارزشمند این است که ابتدا بسترهایی را آماده کنیم تا آنها برای امر تربیت آماده شوند. در غیر این صورت مشکلی حل نخواهد شد.

اکنون ما تکلیف داریم که زمینه‌سازی کنیم، چون همة انسانها قابلیّت هدایت را دارند در غیر اینصورت خداوند هدایت را بر آنها جاری نمی‌کرد؛ « هدیً لِلنَّاسِ » (بقره 185) چه کسانی می‌توانند از این هدایت الهی که خداوند بسترش را برای همه فراهم کرده است، بهره‌مند شوند؟ کسانی که از ملکة تقوی برخوردار باشند می‌توانند ماهیّت این حرف و هدایت را درک کنند. ما برای اینکه فرد بتواند از این جریان استفاده کند، باید او را آماده کنیم، به این آماده‌سازی، زمینه‌سازی می‌گویند.

امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفة همگانی است و همة مردم در هر مرتبه‌ای که قرار گرفته باشند و بر هر پلة رشد که ایستاده باشند، نسبت به کسانی که قبل از این پلکان هستند، مسئولیت دارند و باید آنها را هدایت کنند و نسبت به کسانی که بالاتر رفته‌اند، باید انگیزه و زمینه‌هایی در خودشان ایجاد کنند که بتوانند به مراتب بالا برسند. یک مؤمن واقعی، در هر موقعیتی به صورت مستمر در حال اصلاح و ارتقاء خودش و دیگران است. لذا بر همة مردم واجب است که امر به معروف و نهی از منکر کنند.

در این میان و علی رغم تأکید بر مسئولیت همگانی، حکومت فقط نقش پرستار و پاسدار را ندارد بلکه کارش ایجاد زمینة مناسب برای رشد مخاطبینِ خودش است. کار حکومت ایجاد بسترها و زمینه‌های رشد است و اگر این رشد را مبنا و هدف بگیریم، کار حکومت انجام یک رسالت تربیتی است که مخاطبان، به یک هویّت متعالی برسند که به آن هویّت متعالی "اخلاق" می‌گوییم. لذا حکومت نقش تربیتی دارد. حکومت باید بسترهای لازم را برای شکوفایی عقلانی و فطرت مردم آماده بکند؛ « لِیُثیرَ لهم دفائن العقول...» (نهج البلاغه خطبه 1) کار حکومت این است که زمینه و بسترهای رشد را مهیّا کند.

موضوعی دیگری نیز که لازم است روشن شود این است که تفاوت های برخورد در فقه و فضای تربیتی جدای از یکدیگر و در تقابل یکدیگر نیستند. "فقه" به ما دستور داده که اگر "امر به معروف و نهی از منکر" اثر ندارد، تکلیفی نداریم؛ ولی آیا نسبت به هدایت افراد نیز تکلیف نداریم؟ آيا تکلیف نداریم که بسترها و زمینه‌های رشد را برای آنها آماده کنیم تا تربیت‌پذیر شوند؟ مراتبی که "فقه" بیان می‌کند در مقا می است که مخاطب، مؤمن است و آگاهی‌ها را دارد؛ ولی عمل نمی‌کند یا اشتیاق نشان نمی‌دهد، اینجا در حیطة بحث "امر به معروف ونهی از منکر" با احتمالِ عدم تأثیر تکلیفی نداریم. امّا آیا در حیطة بحث تربیت و زمینه‌سازی و بسترسازی هم تکلیفی نداریم؟ نمی‌توانیم نسبت به مخاطبانی که نمی‌خواهند خوب شوند، بگوییم: ما تکلیف نداریم! حتی بعد از اتمام حجت که افراد حقیقت را فهمیدند و در مقام انتخاب قرار گرفتند و آگاهانه و از روی عمد مسیر کفر را رفتند، ما نمی‌توانیم آنها را رها کنیم. باید حریم خودمان را از حریم آنها جدا کنیم؛ اما «لکم دینُکم و لِیَ دین» به این معنا نیست که ما مخاطبین خود را رها کنیم، اگر امکان هدایت برایشان بود، ما تا آخرین لحظه باید برای هدایت آنها نهایت سعی و تلاش خود را بکنیم.

نویسنده: علی زمزم 

ارسال نظرات