خبرهای داغ:
به بهانه مراسم سالگرد شهادت شهید نمر در قم
شهادت مظلومانه رهبر شیعیان عربستان از جمله وقایع جانسوز جهان اسلام است که در شعر شاعران قمی و دیگر شاعران ایران عزیز اسلامی جلوه‌گر است.
کد خبر: ۸۸۰۱۶۶۴
|
۱۲ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۰
تو مپندار ملک اهل البیت، خالی از «باقر النّمر» بشود...
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، این روز‌ها، نخستین سالروز شهادت مظلومانه رهبر مجاهد شیعیان عربستان و شیخ مجاهد جهان اسلام، آیت الله شیخ نمر باقر النمر است.

امشب یعنی دوازدهم دی ماه سال 1395 و به همین مناسبت، مراسمی با سخنرانی آیت الله شیخ محسن اراکی، دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی و مداحی حاج عباس حیدرزاده پس از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد اعظم قم برپا شد.

این نوشتار تلاش دارد تا با نگاهی به برخی اشعار برگزیده در رثای این مبلّغ مظلوم و سختکوش، سالروز شهادت مظلومانه او را گرامی بدارد.

یکی از این اشعار از عباس احمدی، شاعر قمی است که ضمن اشاره بر ضرورت فرهنگ سازی انتظار در میان مسلمانان، کار دشمنان اسلام در به شهادت رساندن مسلمانان را، ضربه‌ای علیه خود دشمن ترسیم می‌کند:

کشته‌‌های منا فقط بس بود تا جهان از تو منزجر بشود

می‌‌زنی سنگ و غافل از اینکه نور آیینه منکسر بشود

از عراق و حجاز تا به یمن، هم ز دریای فارس تا به عدن

تو مپندار ملک اهل البیت، خالی از باقر النمر بشود

باز جوشیده است خون حسین، از قطیف و مدینه و بحرین

هر قدر بیشتر شهید کنید، بیشتر زخم منتشر بشود

آسمان بغض در گلو دارد، تشنه نغمه «أنا المهدی» است

شیعه را شور تشنگی باید، شیعه باید که منتظر بشود

یکی دیگر از این اشعار از محمدرضا سلیمی است که به مظلومیت سر بریدن آیت الله شهید اشاره دارد:

صبحگاهان، سرو را با تیغ وحشی، سر زدند

باغ را نامردمان از پشت سر خنجر زدند

خطبه‌‌های سرو تا آن دورهای دور رفت

واژه‌‌ها مثل کبوتر از دهانش پر زدند

عاقبت شیخ النمر هم، میثم تمّار شد

آه! او را سر زدند و سرو‌ها بر سر زدند

محمدحسین انصاری‌نژاد هم در تک بیتی سروده است:

تو را به تیغ سپردند ماه من که چرا

علی به واقعه بدر، ذوالفقار کشید!

شعر حبیب نیازی هم حال و هوای خود را دارد:

با ذکر «علی علی» چه حالی داری

پروانه شدی و پر و بالی داری

ای شیخ نمر، سلام ما را برسان

با سینه خونین چه مدالی داری

ایوب پرندوار نیز در اثری منظوم، آل سعود را اسیر واقعی در دستان مجاهد شهید معرفی می‌کند و می‌سراید:

بین شیوخ منطقه شیخی کبیر بود

بر مسند حقیقی دل‌ها امیر بود

نسلش به برکه‌های پر از نور می‌رسید

از جنس عاشقان شهید غدیر بود

بینِ شیوخِ نفتیِ تقوا نداشته

او روزه‌دار سفره نان و پنیر بود

روحی بزرگ داشت شبیه پیمبران

آل سعود بین دو دستش اسیر بود

در گردباد حادثه قلبی سلیم داشت

در آخرالزمان زمین، بی‌نظیر بود

خون قطیف و خون خدا وصل شد به هم

او واقعاً حقیقت خیر کثیر بود

در بین مردگان زمین نیست نام او

با خون خود نوشت که شیخی «نمر» بود

زیبایی شهادت در راه خدا و پیروزی قطعی اسلام هم از جمله مفاهیمی است که در شعر فاطمه نانی زاد تجلی دارد:

یک بار دگر سرخ نویسید خبر را

تا بیشتر از پیش ببینند اثر را

از هر طرفی چشم تماشا شده روشن

تا مژده دهد بر همگان صبح ظفر را

ای ابر، بیا بر دل ما نوحه‌گری کن

برخیز بخوان مرثیه شیخ ‌نمر را

معصومه فراهانی نیز به گستره مظلومیت اسلام در جای جای جهان پهناور اشاره دارد و می‌سراید:

روییده باز لاله سرخی به روی دار

داغی دگر رسیده به دل‌های داغ‌دار

دستی گرفته راه گلو را، نفس کم است

مشتی به خشم، قلب مرا می‌دهد فشار

بحرین، نیجریه، یمن، قدس، سوریه

دیگر گذشته غصّه ما از صد و هزار

«والّیل»، ما ستاره بیدار این شبیم

چیزی نمانده تا سحر سبز، «و النهار»

و اما شاید اوج این شاعرانگی را بتوان در شعر محمد قاسمی دید:

جان را فدا کردن به راهِ یار زیباست

در نیمه‌های شب دلِ بیدار زیباست

عاشق شدن تنها به حرف و ادّعا نیست

عشق حقیقی در عمل، در کار زیباست

از «زاریا» و «جده» فهمیدم من این را

سرهای عُشّاق علی بر دار زیباست

«زکزاکی» و «سلمان» و «نمر» و هم «شحاطه»

این عاشقان را لحظه دیدار زیباست

این هم شعری از احمد بابایی که شهادت طلبی در اسلام و زنده دانستن شهید را سر داده است:

رعد و برقیم و جنون ‌باور و مرگ ‌آگاهیم

امت واحده و قوم شهادت خواهیم

سنی و شیعه، نمک خورده روح اللهیم

سر به ‌داری، نمک سفره بیداری شد

خون زهراست که در رگ رگ ما جاری شد؛

خون مظلوم، «گواه» است، شهادت این است

حج ما بر سرِ نیزه ست، عبادت این است

بکُشید امت حق را که سعادت این است

خاک پای شهدا، تاج شرف خواهد شد

برکت خون «نمر»، مکه، نجف خواهد شد

در شعر سجاد شاکری هم، چنین آمده است:

به حُکم آیه «لَا تَحسَبَنَّ أمواتاً»

«نمر» نمرده و مرد خطر نخواهد مرد

به لحن شعر بخوانید، حرف فلسفه را

اگرچه جسم بمیرد، اثر نخواهد مرد

سعید تاج محمدی سروده است:

شیعه یعنی سر به ‌نی، گویای سرّ

شیعه یعنی «شیخ باقر النّمر»

چون نِمر قربانی حیدر شدن

کربلایی ماندن و بی‌سر شدن

عشق را با خون خود تطهیر کرد

شیعه بودن را چه خوش تفسیر کرد

سر به شمشیر ابوسفیان سپرد

زنده‌تر گشت و نِمر هرگز نمرد

کشته شد با کشتن او دشمنش

خون او فردا بگیرد دامنش

زنده بادا روح مردان شریف

از یمن تا نیجریه تا قطیف

هرکجا مردی بُوَد همراه ماست

شیعه‌ایم و راه حیدر راه ماست

ما به بدعت خطّ بطلان می‌کشیم

ما نقاب از روی شیطان می‌کشیم

ای سعودی‌ها! همیشه ما سریم

عبدود‌ها! ما‌نژاد حیدریم

و اینک باید گفت که خون مظلوم، دامان ظالم را‌‌ رها نخواهد کرد؛ و این، نکته‌ای است که در شعر سید محمدصادق آتشی ظهور و بروز دارد:

هرگز حریف حق نخواهد شد

این فتنه‌ها این نقشه‌های شوم

گور خودش را کنده با دستش

آنکه در افتاده است با مظلوم!

با چیدن یک گل گمان کردید

باغ و بهار شیعه می‌میرد؟!

خون «نمر باقر» نمی‌خشکد

دامانتان را سخت می‌گیرد

آن صبح جمعه می‌رسد از راه

برق طنینش از حجاز آید

کنعان گلستان می‌شود روزی

آن یوسف گم گشته باز آید

و نکته پایانی، امید به موعود است که در شعر یوسف رحیمی دیده می‌شود؛ وی با اشاره به آیه هشتم سوره مبارکه صف می‌سراید:

افراشته ‌اند بیرقی از آهت

رفتی تو ولی ادامه دارد راهت

«وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ» می‌بینیم

آن روز که از راه رسد خونخواهت

همچنین در کلام محمد سعیدی آمده است:

هر لحظه ندای الأمان می‌آید

امید تمام شیعیان می‌آید

یک روز عزیز فاطمه، شیخ نمر

در لشکر صاحب الزمان می‌آید.
ارسال نظرات