به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، این روزها افکار عمومی جامعه در یک شوک بزرگ فرو رفته و انتشار تصاویر کارتنخوابها و گورخوابهای پایتخت در رسانهها باعث شد که اذهان مردم بیش از پیش معطوف به وعده 100 روزه روحانی برای حل مشکلات اقتصادی شود.
همچنین از برجامی که قرار بود در آب و هوای اقتصادی کشور طوفان به پا کرده و آلودگی فقر و بیکاری را که به مرز هشدار رسیده است، برطرف کند تا مردم لااقل آنچه که در سرفصل حقوق شهروندی بهعنوان عدالت اجتماعی و اقتصادی نام برده شده، بهرهمند شوند اما چرخ زندگیشان در گل و لای وعدههای بعضاً توخالی رئیسجمهور گیر کرد و معلوم هم نیست تا کی و چه وقت بچرخد و حالا حالاها با این وضعیت اقتصادی سر چرخیدن ندارد.
در این میان چندی پیش معاون اجتماعی استاندار تهران با لحنی تمسخرآمیز و با تشبیه زنان آسیبدیده اجتماعی به ماشین جوجهکشی! به عقیمسازی گسترده زنان معتاد و کارتنخواب اشاره کرد؛ طرحی که نخستینبار شهیندخت مولاوردی معاون رئیسجمهور از سر شکمسیری و رفاهزدگی برای اقشار آسیبدیده اجتماعی پیشنهاد داد که برای حل معضل و مشکلات زنان کارتنخواب، آنها را عقیم کنیم تا جلوی بارمالی که این اقشار برای نظام و کشور بهوجود میآورند، گرفته شود.
اظهاراتی که کماکان برخی از مسؤولان دولتی هم آن را غرغره میکنند و بهجای آنکه مسأله آسیبهای اجتماعی را حل کنند اقدام به حذف صورت مسأله میکنند.
نسخهپیچی معاون روحانی در عقیمسازی بیخانمانها و گورخوابها حتی واکنش برخی از مراجع را هم در پی داشت؛ آیتالله کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در پاسخ به این اظهارات با بیان اینکه عقیمسازی گورخوابها رفتاری غیرانسانی، تبعیضآمیز و تحقیرآمیز است و این رفتارها از موضع نگاه نظام لیبرال و سرمایهداری است که به جایگاه و منزلت اشخاص بر پایه قدرت و ثروت نگاه میکنند، درحالیکه در آموزههای اسلامی چنین نگاههایی به شدت محکوم بوده؛ تأکید کرد که قطعاً این کار اشکال شرعی دارد.
عقیمسازی کارتنخوابها شبیه زنده به گور کردن دختران دوران جاهلیت است.
این عقیمسازی نشاندهنده جاهیلت مدرن بوده و اشکال شرعی آن نیز در روایات آمده که اینگونه کارها اقداماتی جاهلانه است اما حقیقتاً دلیل گورخوابی و افزایش کارتنخوابها در کشور چه میتواند باشد؟
محرومیت استانهای جنوبی همچون سیستان و بلوچستان که مردم حتی گاهاً به غارنشینی پناه آوردند و به لطف رسانهای که ندارند! تا عکسی از غارخوابی محرومان در شبکههای اجتماعی منتشر کند و یا در شمال کشور، برخی افراد آسیبدیدهای که از سرمای زمستان به سرویسهای دستشویی پارکها برای خواب پناه میآورند! و دل مسؤولی هم از این واقعه نمیلرزد و حتی در قاب رسانهای هم هیچ جایی ندارد؛ جزء کمکاری دستگاههای ذیربط همچون بهزیستی، معاونت زنان و خانواده، ستاد مبارزه با مواد مخدر و فساد و تشدید فاصله طبقاتی و افزایش شکاف بین فقیر و ثروتمند چیز دیگری میتواند باشد؟!
جامعه از یک طرف شاهد آقازادهبازی و بچه پولدارهایی که سرمست از گنج قارون با ماشینهای لوکس میلیاردی در خیابانها مانور غرور میدهند و با امنیت روانی مردم بازی میکنند و از آن سو شاهد بیخانمانترین افرادیست که از سر نداری به گور پناه آوردند و همچنین شاهد بریز و بهپاشهای گسترده در سطح ادارات دولتی و مدیرانی است که روزانه با صرف هزینههای هنگفت به بهانههای مختلفی با برگزاری «سمیناهار!» خروجی جز یک چند تصویر یادگاری ندارد.
و از سویی دیگر اختلاسهای فوق کلانی که رئیس دولت آن را معوقه بانکی میخواند و انگار نه انگار اتفاقی افتاده است.
این همه درد جامعه نیست؛ بلکه دردی بالاتر از آن که باعث افزایش کارتنخوابی در این چند سال شده وجود پدیده نجومیبگیرانی است که دولتمردان تدبیر آنها را ذخیره انقلاب میدانند و حقوقهای نجومی گوشهای از سهمخواهیشان از سفره انقلاب است!
چرخیدن کلید تدبیر دولت تدبیر و امید در قفل عقیمسازی زنان کارتنخواب و گورخواب نشاندهنده این است که دولت نتوانسته در زمینه مبارزه با فقر،رفع فاصله طبقاتی و رسیدگی به محرومان و مستضعفان که یکی از وظایف مهم دولت است، کاری انجام دهد.
در جامعهای که تعدادی عناصر غربگرا با برپایی کمپینهای سگکشی ممنوع! و حمایت از سگان بیمار و ولگرد با انتشار تصاویر مختلف از جمله «من یک سگ هستم» مردم را سرگرم میکنند و برای انحراف افکار عمومی از مسائل و مشکلات اصلی کشور اعتراضات سگی راه میاندازند، روشنفکرانی که برای سگهای ولگرد در فضای مجازی هشتگسازی میکنند و از قضا از جانب مسؤولان دولت تدبیر مورد حمایت هم قرار میگیرند و با گرفتن عکسهای یادگاری در این تجمعات حق حیات را برای سگهای بیمار و ولگرد با ایجاد پناهگاهها ضروری میدانند اینبار برای عقیمسازی کارتنخوابها که به یک گور راضی شدند، دست به هیچ اعتراض نزدند و کمپینی هم علیه این اظهارات راهاندازی نکردند.
بهراستی دلیل این رویکرد دوگانه مسؤولان در قبال قشر آسیبدیده جامعه چیست؟ چرا آنها برای سگهای ولگرد بهدنبال سرپناه هستند اما برای انسانهای بیمار که از سر نداری و فقر دچار کارتنخوابی و گورخوابی شدند نه تنها سرپناهی برای آنها بعضاً قائل نیستند بلکه به دنبال کشتن روح انسانیت هستند؟! آیا نجات جان یک انسان از سگ ولگرد کمتر است؟!
دغدغهای که آن عده برای نجات یک سگ ولگرد دارند و با فضاسازی رسانهای به دنبال حقوق(!) از دست رفته سگها هستند چرا شامل انسان محروم که از شدت فقر دچار گورخوابی شدند، نمیشود؟ آیا بهتر نیست هزینهای که قرار است برای عقیمسازی این اقشار صورت گیرد صرف ایجاد مراکز و پناهگاههای درمان جسمی و روحی این قشر از مردم که شاهد افزایش آن هستیم، شود؟
قابل تأملتر آنکه هزینههای هنگفت بریز و بپاشهای ادارات دولتی، فخرفروشی برخی مدیران و مسؤولان با پولهای مردم، حقوقهای نجومی،کاخهای مدیران پروازی که سالی به 12 ماه خالی از سکنه است، اختلاسها و دزدیهای کلانی که هر از چند گاهی جامعه را در بهت فرو میبرد و به یک تراژدی تلخ و زهرآگین برای کشور تبدیل شده و هزاران دست از این پولهای بیتالمال در جیب مرفهان بیدرد چرا نباید برای درمان فقر این اقشار اختصاص یابد؟
در حالیکه مردم، دولت را مکلف به رسیدگی مشکلات اقشار آسیبدیده میدانند و حق حیات و زندگی را ابتداییترین حقوق این افراد میدانند، چرا معاون رئیسجمهور بهدلیل امنیت روانی مرفهان بیدرد طرح صهیونیستی قتل روح حیات محرومان جامعه را میدهد، آیا این تفکر نظام سرمایهداری نیست که میگوید محرومان حق حیات ندارند، محرومیتی که ریشه در بیعدالتی و بیتدبیری دارد.
تا وقتی کسانی که با افکار پوسیده لیبرال سرمایهداری بر مسندهای تصمیمگیری باشد این چنین طرحهایی روی میز دولت برای حل آسیبهای اجتماعی دور از ذهن نیست چرا که آنها خود را در برابر قشری از جامعه که به خاطر عملکرد ضعیف آنها در مقابل اشرافیگری دچار کارتنخوابی و گورخوابی شدند؛ مسؤول نمیدانند.
مسؤولان منورالفکر دولت به جای آنکه برای یک جامعه اسلامی طرح ضدانسانی و ضددینی برای قشر محروم دهند به فکر عقیم کردن آن دسته از کسانی باشند که یک شبه میلیاردها تومان از پول بیتالمال را به جیب میزنند و این زخم کهنه را با مبارزه در برابر فساد مالی،اشرافیت ،قدرت و ثروت درمان کنند.