خبرهای داغ:
پاسداشت فرمانده گردان حضرت معصومه (س)
سخن از سردار شهید، حاج احمد کریمی است؛ شهیدی از شهر خون و قیام و فرمانده‌ای بر گردان حضرت معصومه (س) از قم که پیش از شهادت، قبرش را شناسایی و اندازه گیری کرد.
کد خبر: ۸۸۰۷۷۹۰
|
۲۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۲
حکایت شهیدی که مزارش را شناسایی کرد
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، امروز سی امین سالروز شهادت یکی از فرماندهان شهید استان قم است شهیدی که در همان مزاری به خاک سپرده شد که پیش از آن، اندازه‌اش را سنجیده بود.

«شبی با جمعی از بچه‌ها به گلزار شهدا رفته بودیم. در سکوت سرد و خاموشی شب، متوجه شدیم حاج احمد در جمع ما نیست؛ جستجوی زیادی کردیم و دیدیم او با خاطری آسوده، داخل قبری خوابیده است. وقتی نگاهش به ما افتاد گفت می‌خواستم ببینم این قبر اندازه من هست یا نه ؟!

چند ماهی گذشت؛ عملیات کربلای پنج رسید و خبر شهادت حاج احمد در شهر پیچید.

برای مراسم خاکسپاری به گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم رفته بودم که دیدم پیکرش را در کنار همان قبری قرار دادند که او اندازه‌اش را گرفته بود، او در همان قبر به خاک سپرده شد.»

و این حکایت، حکایت نقل شده از یکی از همرزمان شهید احمد کریمی است، شهیدی که در نخستین روز از دی ماه سال 1340 هجری شمسی و در شب میلاد نورانی امام حسین (ع) در قم به دنیا آمد و در مانند چنین روزی از دی ماه سال 1365 و در حالیکه به تازگی، 25 سالگی خود را پشت سر گذاشته بود به دیدار معبود شتافت.

احمد در سنین کودکی و نوجوانی با اندیشه‌های تابناک حضرت حاج آقا روح‌الله خمینی آشنا شد و به صف مبارزان انقلابی علیه طاغوت پیوست.

او البته در کنار مبارزه، به تحصیلات خود هم می‌پرداخت و وقتی انقلاب به پیروزی رسید، همچنان مشغول درس و تحصیل بود.

دفاع مقدس که آغاز شد، احمد همچنان با اصرار خانواده مبنی بر تداوم تحصیلات مواجه بود، اما او تصمیمش را گرفت و برای دفاع از وطن، راهی جبهه‌ها شد.

حضور پنج ساله او در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل با شرکت در عملیات‌هایی مانند بستان، فتح المبین، بیت‌المقدس، خیبر، بدر، والفجر چهار، والفجر هشت و همچنین کربلای یک، چهار و پنج همراه بود و وقتی هم که شرایط برای رفتن او به حج پیش آمد، او حج خود را در جبهه‌ها دید.

مادر این شهید بزرگوار در این باره چنین نقل می‌کند: «شنیده بودم به فرزندم پیشنهاد سفر حج داده‌اند؛ اما او نپذیرفته است. می‌دانستم تا وقتی مسئله جبهه و جنگ مطرح است به هیچ کجا سفر نخواهد کرد. حتی او کمتر به مرخصی می‌آمد و دیر به دیر به ما سر می‌زد.

وقتی قرعه حج به نام من افتاد گفتم: احمد آقا! می‌‌دانم به شما پیشنهاد حج را داده‌اند و نپذیرفته‌‌ای؛ اما حالا که عازم سفر زیارت هستم، دوست دارم همسفر شویم، من مریض احوالم، شما در این سفر کمک حال من شوید.

مگر نمی‌بینی که همرزمانت شما را حاجی صدا می‌زنند؛ پس به این سفر بیا تا إن‌ شاء الله حاجی واقعی شوی.

او هم خندید و گفت مادر! من که مستطیع نشده‌ام؛ حالا فرصت باقی است، فعلاً مکه من همین جبهه است.»

یکی از همرزمان این شهید والامقام درباره حال و هوای روحانی و روحیات زیبای او می‌گوید:
«روحیات و خصوصیات عجیبی داشت. در یکی از روزهایی که به مرخصی آمده بود، شخصی را به اتهام اعتیاد و توزیع مواد مخدر دستگیر کرد و او را به دست مراجع قضایی سپرد. آخر شب استراحت می‌کردم که صدای زنگ خانه بلند شد. درب را باز کردم. دیدم حاج احمد پشت در ایستاده است. گفتم این طرف‌ها؟! گفت فلانی، بیا برویم سراغی از زن و بچه آن متهم بگیریم. آن‌ها که گناهی نکرده‌اند. سوار موتور شدیم و راه افتادیم. در کوچه پس کوچه‌های پایین شهر، حاجی درب خانه‌ای را کوبید و مبلغی که آماده کرده بود، به همسر آن مرد معتاد داد و به او گفت خانم! این پول را بگیر و برای بچه‌ها غذایی تهیه کن.»

و اما وصیت نامه حاج احمد کریمی مربوط به آبان ماه سال 1361 است، وصیتی که با دعا برای امام خمینی و توصیه همگان به این مهم، آغاز می‌شود و با سفارش به ضرورت تداوم راه شهدا به پایان می‌رسد:

بسم الله الرحمن الرحیم

با آرزوى طول عمر هر چه بیشتر امام امت رهبر عزیزمان و امید تمام مسلمین و مستضعفان جهان و بالاخص ایران و پیروزى هر چه بیشتر و زودتر رزمندگان اسلام، وصیت نامه‌ خود را آغاز می‌کنم .

نخستین وصیت من این است که در هر موقع و هر کجا که هستید اول به امام عزیزمان دعا کنید و شعار "خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار" را هیچ موقع فراموش نکنید و ذکر همیشگی‌تان باشد.

دومین وصیت من این است که همیشه روحانیت مبارز را پشتیبان باشید تا شکست نخورید که به قول امام "اسلام بدون روحانیت، مثل کشور بدون طبیب است".

پدر و مادر و برادر و خواهران و دوستان و آشنایان!

سرنوشت انسان هر چه باشد همان است و هیچکس نمی‌تواند سرنوشت خود را عوض کند و انسان یکبار به این دنیا می‌آید و یکبار هم باید از این دنیا برود. پس چه بهتر که در راه خدا و اسلام از این دنیا برود و در این راه، احتیاج به خون دارد و این خون جوانان است که می‌تواند این درخت را بارور سازد و به قول سالار شهیدان حسین بن على علیه السلام، "اگر دین محمد پایدار نمی‌ماند جز با کشته شدن من پس اى شمشیرها مرا دریابید". اگر اسلام و کشور با ریختن خون جوانان پایدار می‌ماند "پس اى سرب‌های داغ صدامیان کافر! بر قلب من فرود آیید".

پس اگر من شهید شدم، ناراحت نشوید بلکه خوشحال باشید چون من امانتى بودم که خدا به شما داده بود و شما این امانت را در راه خودش دادید و اگر من شهید شدم، لباس سیاه نپوشید بلکه لباس سفید بپوشید؛ چون لحظه شهادت، لحظه‌ دامادى من است و شب اول قبر، شب زفاف.

هرکس به خاطر شهید شدن من ناراحت شود و خداى نکرده ایمانش ضعیف بشود، خدا شاهد است، به جد امام قسم، راضى نیستم و آن دنیا باید جواب بدهد.

پدر و مادر و برادر و خواهران عزیزم!

بعد از شهید شدن من در هر لباس و هر کجا و هر مقامى که هستید و به هر صورتى که می‌توانید راهى را که من رفتم شما هم ادامه دهنده‌ این راه باشید، چون راهى است که به سوى سعادت و خوشبختى می‌رود و انتهاى آن درجه‌ رفیع شهادت است و انسان شهادت در راه خدا را با جان و دل استقبال می‌کند.

والسلام على من اتبع الهدى

پاسدار و فدایى کوچک شما

احمد کریمى

 

و سرانجام، عملیات کربلای پنج که با رمز مقدس "یا زهرا (س)" در شلمچه آغاز شد، آخرین عملیات سردار شهید حاج احمد کریمی به عنوان فرمانده گردان حضرت معصومه (س) لشکر 17 علی بن ابی طالب قم بود.

روح او در این عملیات و در بیست و چهارمین روز از دی ماه سال 1365، به ملکوت پر کشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم، قطعه 12، ردیف 20 مدفون شد.
ارسال نظرات
پر بیننده ها