پز عالی دادن مسؤولان برای جیب خالی مردمی که از ترس قطعی گاز به سراغ بخاریهای هیزمی و چکهای رفتهاند و حتی عاجز از پرداخت چند ده هزار تومانی قبض گازخود هستند، سفارش ایرباس لوکس برای مسافرتهای آنچنانی بود.
به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، گفتند هرچه سنگ است مال پای لنگ است. ضربالمثلی که گویای حال ناخوش این
سالهای مازندران است، که هرچه بیشتر از عمرش میگذرد نه پای لنگش خوب
میشود و نه از سنگهای جلوی پایش کم.
تا باران میبارد سیلی میشود و کاشانه مردم را به یغما میبرد، تا بادی میوزد طوفان بپا میکند و سقف از سر خانه مردم میکند و به ناکجا آباد میبرد.
سقف خانه مردم نه مسؤولان! مسؤولانی که گویی جزو مردم نیستند! که سقف خانهشان را باد ببرد.
قوز بالا قوزتر برفی است که در چندسال اخیر بخاطر تغییرات جوی، سنگی میشود جلوی پای لنگ مازندران؛ دو روز برفی مصادف است با قطعی آب و برق و گاز و یک هفته تعطیلی در مازندران! برفی که برای کشاورزان، باغداران و دامداران خاک سیاه است که برسرشان پاشیده میشود و دار و ندارشان را از آنها میگیرد.
در این میان خسارت دیدگانی که چشمشان به دهان مسؤولان است...
هنوز خسارت برفزدگان سال 92 بهگفته نمایندگان داده نشد چه رسد به خسارت دیدگان آذر امسال!
در این میان بالاخره مجمع نمایندگان مازندران متفقالقول یک تکانی به خود دادند، آن هم بهصورت علنی، نامه گلایهآمیزی به نوبخت سخنگوی شمالی دولت، نوشتند و از عدم پرداخت حتی ریالی از اعتبارات مصوب دولت به کشاورزان خسارت دیده هشدار دادند که این بیتوجهی باعث ایجاد شرایط امنیتی میشود.
منظورشان از شرایط امنیتی شاید شنیدن جیغ بنفشی است که مردم برای دولت تدبیر بکشند و بگویند دیگر از رای خبری نیست، آن هم مازندرانی که بیشترین رای را به مسؤولان بنفش داد.
این همه ماجرای مازندران و پای لنگش نیست. جادههای منتهی به دیار باقی شهرها که هر روزه کشته میدهد.
همین چند روز پیش جاده ساری به تاکام که برخی از مردم منطقه بهخاطر حوادث جادهای و عدم رسیدگی به اوضاع جاده، آن را مسدود کردند، از بهار 89 تا به امروز چند ده پیر و جوان، زن و مرد قربانی این جاده شدند و الی جادههای دیگری در شهرهای استان که اگر سری به اخبار حوادث بزنیم، ارابههای مرگ را در جادههای مازندران میبینیم.
از وضعیت آب شرب مردم و ایستادن در صفهای آب در روستاهایی که بالای هزار جمعیت دارد ولی آب ندارد.
سالانه شاهد همایشهای نمایشی مسؤولانی هستیم که برای کاهش مهاجرت روستائیان به شهر طرح میدهند و نهارکاری برگزار میکنند اما چه فایده که خروجی آن تنها شده اینترنتدار کردن روستاها، آن هم روستاهایی که آب برای خوردن ندارد!
گویی که اینترنت از آب و نان شب هم برای روستائیان واجبتر است.
مازندران استان پربارش در کشور کویری ایران، مردمش آب آشامیدنی سالم ندارند. همین کافی است بر صحت بیتدبیری و کمکاری مسؤولان به جای آنکه به اولویتها و حل مشکلات مردم بپردازند، به بازی میز و صندلی و بزک کردن برجامی که قرار بود مشکل آب خوردن مردم را حل کند به مسائل پرحاشیه انتخاباتی روی آوردند.
از چرخ گاری بزرگی با بار بیکاری، گرانی، اعتیاد و ولنگاری فرهنگی که روی پای مازندران بینوا افتاده، یک ژان وال ژان هم نیست که این چرخ را بلند کند و پای لنگ مازندران را از زیر بار مشکلات در آورد، شاهد قطعی گاز شمال از طرف قرارداد ترکمنستان هم هستیم.
ترس مردم از قطعی گاز که کی قطع میشود؟ چرا باید قطع شود؟ کی گاز داریم؟ چرا دولت کاری نمیکند؟ یا نمیخواهد کاری بکند، مگر مازندران چه بدی در حق دولت کرد، ما چه گناهی داریم؟ و گرانی قبض گاز در این چندماه باقی مانده از فصل سرد سال کابوسی دیگری است که دست از سر مازندران بر نمیدارد.
هشدارهای مسؤولان گازی به قطعی گاز و بدهی ایران به طرف قرارداد ترکمنستان، باعث شد تا باز مازندران رای اولی این بار جور نقض برجام را بکشد آن هم برجامی که باعث فرود هواپیمای اجارهای به کشورمان شد اما نتوانست برای قطعی گاز شمال کاری انجام دهد.
پز عالی دادن مسؤولان برای جیب خالی مردمی که از ترس قطعی گاز به سراغ بخاریهای هیزمی و چکهای رفتهاند و حتی عاجز از پرداخت چند ده هزار تومانی قبض گازخود هستند، سفارش ایرباس لوکس برای مسافرتهای آنچنانی بود.
هرچند که فرودهای انتخاباتی در این چندماه باقی مانده از برجامی که سر پیازش محرمانه بود اما ته پیازش اشک مردم را در آورد، دوباره تمام تلاشش را میکند تا سبد انتخابات دولت بنفش را پر کند از رای!
تا باران میبارد سیلی میشود و کاشانه مردم را به یغما میبرد، تا بادی میوزد طوفان بپا میکند و سقف از سر خانه مردم میکند و به ناکجا آباد میبرد.
سقف خانه مردم نه مسؤولان! مسؤولانی که گویی جزو مردم نیستند! که سقف خانهشان را باد ببرد.
قوز بالا قوزتر برفی است که در چندسال اخیر بخاطر تغییرات جوی، سنگی میشود جلوی پای لنگ مازندران؛ دو روز برفی مصادف است با قطعی آب و برق و گاز و یک هفته تعطیلی در مازندران! برفی که برای کشاورزان، باغداران و دامداران خاک سیاه است که برسرشان پاشیده میشود و دار و ندارشان را از آنها میگیرد.
در این میان خسارت دیدگانی که چشمشان به دهان مسؤولان است...
هنوز خسارت برفزدگان سال 92 بهگفته نمایندگان داده نشد چه رسد به خسارت دیدگان آذر امسال!
در این میان بالاخره مجمع نمایندگان مازندران متفقالقول یک تکانی به خود دادند، آن هم بهصورت علنی، نامه گلایهآمیزی به نوبخت سخنگوی شمالی دولت، نوشتند و از عدم پرداخت حتی ریالی از اعتبارات مصوب دولت به کشاورزان خسارت دیده هشدار دادند که این بیتوجهی باعث ایجاد شرایط امنیتی میشود.
منظورشان از شرایط امنیتی شاید شنیدن جیغ بنفشی است که مردم برای دولت تدبیر بکشند و بگویند دیگر از رای خبری نیست، آن هم مازندرانی که بیشترین رای را به مسؤولان بنفش داد.
این همه ماجرای مازندران و پای لنگش نیست. جادههای منتهی به دیار باقی شهرها که هر روزه کشته میدهد.
همین چند روز پیش جاده ساری به تاکام که برخی از مردم منطقه بهخاطر حوادث جادهای و عدم رسیدگی به اوضاع جاده، آن را مسدود کردند، از بهار 89 تا به امروز چند ده پیر و جوان، زن و مرد قربانی این جاده شدند و الی جادههای دیگری در شهرهای استان که اگر سری به اخبار حوادث بزنیم، ارابههای مرگ را در جادههای مازندران میبینیم.
از وضعیت آب شرب مردم و ایستادن در صفهای آب در روستاهایی که بالای هزار جمعیت دارد ولی آب ندارد.
سالانه شاهد همایشهای نمایشی مسؤولانی هستیم که برای کاهش مهاجرت روستائیان به شهر طرح میدهند و نهارکاری برگزار میکنند اما چه فایده که خروجی آن تنها شده اینترنتدار کردن روستاها، آن هم روستاهایی که آب برای خوردن ندارد!
گویی که اینترنت از آب و نان شب هم برای روستائیان واجبتر است.
مازندران استان پربارش در کشور کویری ایران، مردمش آب آشامیدنی سالم ندارند. همین کافی است بر صحت بیتدبیری و کمکاری مسؤولان به جای آنکه به اولویتها و حل مشکلات مردم بپردازند، به بازی میز و صندلی و بزک کردن برجامی که قرار بود مشکل آب خوردن مردم را حل کند به مسائل پرحاشیه انتخاباتی روی آوردند.
از چرخ گاری بزرگی با بار بیکاری، گرانی، اعتیاد و ولنگاری فرهنگی که روی پای مازندران بینوا افتاده، یک ژان وال ژان هم نیست که این چرخ را بلند کند و پای لنگ مازندران را از زیر بار مشکلات در آورد، شاهد قطعی گاز شمال از طرف قرارداد ترکمنستان هم هستیم.
ترس مردم از قطعی گاز که کی قطع میشود؟ چرا باید قطع شود؟ کی گاز داریم؟ چرا دولت کاری نمیکند؟ یا نمیخواهد کاری بکند، مگر مازندران چه بدی در حق دولت کرد، ما چه گناهی داریم؟ و گرانی قبض گاز در این چندماه باقی مانده از فصل سرد سال کابوسی دیگری است که دست از سر مازندران بر نمیدارد.
هشدارهای مسؤولان گازی به قطعی گاز و بدهی ایران به طرف قرارداد ترکمنستان، باعث شد تا باز مازندران رای اولی این بار جور نقض برجام را بکشد آن هم برجامی که باعث فرود هواپیمای اجارهای به کشورمان شد اما نتوانست برای قطعی گاز شمال کاری انجام دهد.
پز عالی دادن مسؤولان برای جیب خالی مردمی که از ترس قطعی گاز به سراغ بخاریهای هیزمی و چکهای رفتهاند و حتی عاجز از پرداخت چند ده هزار تومانی قبض گازخود هستند، سفارش ایرباس لوکس برای مسافرتهای آنچنانی بود.
هرچند که فرودهای انتخاباتی در این چندماه باقی مانده از برجامی که سر پیازش محرمانه بود اما ته پیازش اشک مردم را در آورد، دوباره تمام تلاشش را میکند تا سبد انتخابات دولت بنفش را پر کند از رای!
مهمتر از این بی فرهنگی مدعیان فرهنگ در مازندران است که اگر هم انتقادی یا
اعتراضی را از قاطبه مردم فرهنگ دوست بشنود، با طلبکاری تربیون را بدست
میگیرند و میگویند چهار دیواری اختیاری، محفل جشن -تو بدان گودپارتی-
خصوصی بود و ما ریالی از کسی نگرفتیم !
لابد بریز و بپاشهای جشن، بذل و بخشش سکهها و هزینه آن از جیب عمه بانیان خرج شد. آن هم جشنی که از سیرتا پیازش را متولیان فرهنگی خبر دارند و به آن مجوز دادند.
حال چنان با صدای بلند در گوش مردم فرهنگی مازندران عربده میکشند که دوست داشتیم جشن بگیرم، همه ساله هم پارتی میگیرم، به اسم هر کسی که دوست داشته باشیم، از هر کسی هم خوشمان بیاد دعوت میکنیم و به کسی هم ربطی ندارد. ما هنرمند و فرهنگی هستیم نباید کسی کار به کار ما داشته باشد!
در میان حرفهای قلدرمابانه این عده، اگر هم بگویی چهاردیواری اختیاری برای زمانی است که صدای ناهنجاری فرهنگی جشن به بیرون درز نکند و باعث برهم زدن امنیت روانی افکارعمومی نشود یا این چه جشن خصوصی است که باعث ولنگاری فرهنگی است، میگویند متولیان فرهنگی به آن مجوز برپایی دادند و به کسی هم ربطی ندارد!
یعنی در مازندران هر کسی به اسم هنر و فرهنگ جشن هنجارشکنی را برپا کرد کسی نباید معترض شود چرا چون ما داریم با این قبح شکنی فرهنگی به سنت هزار و چندصدساله مازندران خدمت میکنیم و اگر کسی هم معترض شد باید گفت به شما ربطی ندارد!
افسردگی این روزهای مازندران و پای لنگش و سنگهای ریز و درشت اقتصادی با دیدن ولنگاریهای فرهنگی در گوشه و کنار استان، هر روز بیشتر و بیشتر شود. کسی هم نیست به داد حال و روز خراب مازندران برسد.
لابد بریز و بپاشهای جشن، بذل و بخشش سکهها و هزینه آن از جیب عمه بانیان خرج شد. آن هم جشنی که از سیرتا پیازش را متولیان فرهنگی خبر دارند و به آن مجوز دادند.
حال چنان با صدای بلند در گوش مردم فرهنگی مازندران عربده میکشند که دوست داشتیم جشن بگیرم، همه ساله هم پارتی میگیرم، به اسم هر کسی که دوست داشته باشیم، از هر کسی هم خوشمان بیاد دعوت میکنیم و به کسی هم ربطی ندارد. ما هنرمند و فرهنگی هستیم نباید کسی کار به کار ما داشته باشد!
در میان حرفهای قلدرمابانه این عده، اگر هم بگویی چهاردیواری اختیاری برای زمانی است که صدای ناهنجاری فرهنگی جشن به بیرون درز نکند و باعث برهم زدن امنیت روانی افکارعمومی نشود یا این چه جشن خصوصی است که باعث ولنگاری فرهنگی است، میگویند متولیان فرهنگی به آن مجوز برپایی دادند و به کسی هم ربطی ندارد!
یعنی در مازندران هر کسی به اسم هنر و فرهنگ جشن هنجارشکنی را برپا کرد کسی نباید معترض شود چرا چون ما داریم با این قبح شکنی فرهنگی به سنت هزار و چندصدساله مازندران خدمت میکنیم و اگر کسی هم معترض شد باید گفت به شما ربطی ندارد!
افسردگی این روزهای مازندران و پای لنگش و سنگهای ریز و درشت اقتصادی با دیدن ولنگاریهای فرهنگی در گوشه و کنار استان، هر روز بیشتر و بیشتر شود. کسی هم نیست به داد حال و روز خراب مازندران برسد.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها