کد خبر: ۸۸۰۹۹۴۴
|
۲۹ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۵
سید عوض گوهری از مبارزان زمان طاغوت و همچنین جانباز هشت سال دفاع مقدس است وی متولد 1328 در روستای ده برافتاب از توابع شهرستان بویراحمد است.

گوهری 75 ماه در جبهه حق علیه باطل حضور داشته است و چندین بار از نقاط مختلف بدن زخمی و راهی بیمارستان شد.هم اکنون نیز چندین ترکش در بدنش  و کنار قلبش جا خشک کرده است که دکترها گفته اند ریسک عمل آن بسیار بالاست و بهتر است عمل جراحی نکند.

این جانباز 50 درصد دفاع مقدس نیز در مبارزات زمان شاه در استان کهگیلویه و بویراحمد به همراه شهید ایزدپناه حضور فعال داشت.

سید عوض گوهری می گوید: تا زمانی که به یاد دارم  در آن سالهای قبل از انقلاب خان ها یا همان مالکان و شاه با هم توافق داشتند، اما به مرور زمان و در سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۰ رابطه آنها بهم خورد تا جایی که ژاندارمری ها خان ها را با اسم های زشت صدا می زدند و گاهی اسم یک خان را برروی حیوانات می گذاشتند و آن را صدا می زدند.مردم نیز ترسی بسیار زیادی از ژاندارمری ها داشتند ترس آنها به اندازه ترس امروز مردم از داعش بود اگر سربازی به طرف یک روستا، آبادی و یا  محلی می آمد مردم از ترس فرار می کردند و در خانه هایشان پنهان می شدند.

وی ادامه داد: تعدادی از مردم با حکومت موافق بودند خان و کدخداها زراعت مردم را ممیزی و تخمین می زدند که فلان فرد باید در سال زارعی امسال این مقدار را مالیات بدهد سالهایی نیز وجود داشت که بارندگی بسیار کم بود و کشاورزان برای دادن مقدار مالیاتی که برایشان مشخص شده بود باید علاوه بر مقدار برداشت خودشان مفداری هم خریداری کنند و برروی آن بگذارند که بتوانند مالیات تعیین شده را پرداخت کنند.

این مسایل به مردم فشارهای بسیاری وارد می کرد ماموران مالیات به طویله گوسفندان می رفتند و از هر ۱۰ گوسفند تعدادی را با خود می برند به همین خاطر مردم مجبور می شدند تعدادی از گوسفندان خود را پنهان کنند این نیز فشاری دیگر بر مردم بود در این شرایط شاه برای اینکه مردم اعتراض نکنند لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد اما با تصویب آن روحانیون تراز اول کشور قیام کردند و خیلی از روحانیون از جمله شهید نواب صفوی، آیت الله غفاری و تعداد زیادی از فداییان اسلام را به شهادت رساندند زنگ بیداری مردم توسط روحانیون زده شده بود و شاه برای سرپوش گذاشتن به این خیانت ها و فریب دادن مردم طرح اصلاحات ارضی(آزادی رعیت از دست مالکان و دادن بخشی از اراضی به رعیت ) را مطرح کردند.

این جانباز هشت سال دفاع مقدس افزود: اما روحانیون همه باهم علیه حکومت متحد شدند اولین مجری اصلاحات ارضی که ملک عابدینی بود را به قتل رساندند در این میان تعدادی از روحانیون درباری  و کدخدایان مخبر حکومت موافق شاه بودند  تا اینکه واقعا15 خرداد ۱۳۴۲ رخ داد تعدادی از خان ها نیز علیه روحانیون برخاستند و تعدادی نیز توسط چریک ها کشته شدند.

گوهری ادامه  داد: کشت و کشتار بی رحمانه ای  در سطح کشور شدت گرفته بود از ترفند های مختلفی توسط خود مردم علیه انقلابیون به کار می گرفتند تا اینکه امام خمینی در سال 42 در سخنان کوبنده‌ای پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی برداشتند که ‌دستگیر و به زندانی در تهران منتقل شدند که  چند ساعتی از این اتفاق نگذشته بود  مردم در نقاط مختلف کشور به خیابان ها ریختند این تظاهرات مردم رژیم را سخت به وحشت افکند و برای سرکوب این قیام تاریخی به اسلحه روی آورد. در این روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابی به خاک و خون کشیده شدند اما محمد رضا پهلوی اسم اتفاق سال ۴۲ را غائله فارس و انقلاب سفید  نام گذاشت و  می خواست وانمود کند که اتفاقی نیفتاده است و همه چیز میان شاه و مردم خوب است. سال ۴۳ تبعید روحانیون و مبارزان اوج گرفت و امام را در همین سال به ترکیه تبعید کردند.

وی ادامه داد: ساواک یا سازمان امنیت در آن سالها تقریبا به پیروزی کامل رسیده بودند اما انقلابیون به هر روش ممکن در پیروی از امام و روحانیون نمی نشستند و همچنان مبارزه می کردند در آن سالها من و شهید ایزدپناه و چند شهید دیگر در کهگیلویه و بویراحمد در نقاط مختلف اعلامیه پخش می کردیم و سعی می کردیم مردم را از اتفاقات با خبر کنیم.ساواک توانسته بود فعالیت مردم و روحانیون را سرکوب کند به هر طریقی از جمله مخبرین محلی، شکنجه و تبلیغات سعی می کردند روحانیون را افراطیْ، کهنه گرا و افیزسیون سیاه برای مردم قلمداد کنند.

سید عوض گوهری در حالی که در میان صحبت هایش گاهی خاطرات جالبی بیان می کرد گفت: من ۷ یا ۸ سال بیشتر نداشتم که در مجلسی شنیدم امام خمینی(ه) به کلاس آیت الله بروجردی رفته بودند و شاه نیز برای سرکشی به آن کلاس رفت که همه برخاستند اما امام بلند نشد پرسید چرا بلند نشدی امام در جواب گفتند من همان فردی هستم که روزی تو را با چشمان گریه از این مملکت بیرون می کنم که دیدیم همین گونه شد و چگونه از کشور فرار کرد.

این جانباز 50 درصد دفاع مقدس عنوان کرد: مبارزات کار خودشان را می کرد و حکومت نیز در سرکوبی افراد مبارز و انقلابیون کوتاهی نمی کرد آیت الله سعیدی، غفاری، نواب صفوی و سایرین را اعدام می کردند اما باز هم مردم به مبارزات ادامه می دادند.

وی افزود: سال ۴۲ همزمان با جنگ گجستان من در سیم خلج توسط ساواک دستگیر شدم در همان سال بود که مردم علیه شاه برخاسته بودند دو سال و نیم  در زندان بودم.   ۹ ماه اول را در انفرادی بودم یاد دارم که دستم را با طناب آنقدر محکم بسته بودند که وقتی بعد از چند روز خواستند طناب را باز کنند این طناب تا استخوان من رفته بود و طناب را همراه گوشت بدنم باز می کردند.

من را دستگیر و به همراه سه نفر دیگر به دادگاه صحرایی بردند همانجا انقدر ما را کتک زدند که دو نفرمان در اثر شدت جراحت به شهادت رسیدند  دستها و پاهایمان را بسته بودند به صورت به زمین انداختند وقتی تقاضای آب می کردیم آب سرد را به روی سرمان می ریختند من و یکی دیگر از دوستانم را به اعدام محکوم کردند در آن  زمان من زیر ۱۸ سال سن داشتم. که با واسطه گری سپهبد بهرام آریانا به زندان منتقل شدیم.زندان ما زندان کریم خان و در شیراز بود که در آن عشایر و سایر افراد از هم جدا شده بودن در آن روزها ماموران از عشایر خیلی می ترسیدند.

دو سال و نیمی که در زندان بودم از تلخ ترین روزهای زندگی من بود و زیباترین لحظاتم نیز لحظه ای بود که ورود اما به کشور را از رادیو شنیدم آن روزها من در منطقه عشایری بودم  یادم نمی رود که وقتی گفتند بختیار از فرود هواپیمای حامل امام جلوگری می کند چگونه ناامید شدم و می گفتم این همه مبارزه بی فایده بود حتی یک شبانه روز به دلیل شدت سردرد بیمار و در خانه بودم حتی رغبتی به گوش دادن رادیو نداشتم تا اینکه اتفاقی رادیو را روشن کردم و جمله ای که شنیدم این بود انقلاب اسلامی پیروز شد آن لحظه در خود نمی گنجیدم و با فریاد زدن همه را با خبر کردم.

وی ادامه داد: بعد از دو و سال و نیم  ما را به اهواز بردند و در آنجا آزاد شدیم بدون پول در شهر غریب خیلی  سخت گذشت به گونه ای که دو شبانه روز هیچ جیزی نخوردم تا اینکه به استان و محل زندگیمان آمدم.

بعداز آزادی نیز همچنان با کمک شهید ایزدپناه اعلامیه پخش می کردیم تا اینکه مجبور شدم به منطقه عشایری بروم و بقیه ماجرا را از طریق رادیو گوش می دادم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی به جبهه و خط مقدم رفتم مدت ۷۵ ماه در جنگ بودم و در این مدت چند بار از ناحیه های مختلف بدن زخمی شدم یک بار کلاه سرم بود گلوله به کلاه خورد سرم را زخمی کرد و از کلاه بیرون رفت این معجره خدا بود که این گلوله تا این اندازه به من نزدیک شد اما من زنده ماندم.

آثار زخم های بدن سید عوض گوهری بروی سرش با یک خط پیدا بود و این جانباز ۵۰ درصد هم اکنون دو ترکش یکی در نزدکی قلب و دیگری در کتف خود دارد که دکترها گفته اند عمل کردن و بیرون آوردن این ترکش ها  خطرناک  و ریسکی بزرگ است.

وی صحبت های خود را اینگونه پایان داد: این انقلاب صاحب دارد و تا زمانی که آن را به امام عصر (عج ) تحویل نداده ایم همچنان از آن دفاع می کنیم و پشتیبان ولایت فقیه خواهیم بود.

 

گزارش و عکس: زهرا داوودی

ارسال نظرات