برادرشهید مدافع حرم گفت: احمد ساعت هفت صبح بلیط برگشت به تهران داشت و شب 14 اسفند در سوریه،تله انفجاری زیر پایشان منفجر و شهید می شود.
کد خبر: ۸۸۱۲۴۹۴
|
۰۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۴
به گزارش سرویس راهیان نورخبرگزاری بسیج، شهید احمد گودرزی متولد اولین روز از اولین ماه سال 1357در بروجرد بود و در چهاردهمین روز از آخرین ماه سال 1394در حلب به شهادت رسید. لیسانس علوم نظامی داشت و پاسدار و در لشگر 27 محمد رسول الله سپاه مشغول به کار بود.خانواده گودرزی حالا تنها سه پسر دارد. شهید احمد گودرزی که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) راهی سوریه شده بود، توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید.در ادامه گفت و گوی کوله بار با "محمد گودرزی" برادر گرامی این شهید گرانقدر را می خوانید.
چه زمانی برادرتان برای اولین بار اعزام شد؟
برادرم نخستین بار شهریور 94 به سوریه اعزام شد و دفعه بعد اسفند ماه،یک روز مانده بود به تاریخ برگشتش به تهران که به شهادت رسید.

از خلق و خوی برادرتان بگویید.
با اینکه بنده فرزند ارشد خانواده هستم و او فرزند دوم خانواده بود،همه چیز در خانه به عهده او بود. بسیار صبور،مظلوم و آرام بود.استعداد های فراوان هنری داشت، خطاطی ونقاشی می کرد، آرایشگری می کرد، آشپزی اش هم عالی بود.همیشه می گوییم حیف که زود رفت و البته حیف بود اگر شهید نمی شد و اگر به درجه شهادت رسید واقعا حقش بود. واقعا جوان فعال، شجاع، صبور، آرام و زحمتکشی بود.جثه ضعیفی داشت اما بی نهایت زحمتکش بود. او همچنین علاوه بر هنر در رشته های ورزشی مثل کوهنوردی و شنا در حد عالی بود.با مراقبت های پزشکی و کمک های اولیه هم آشنایی داشت و چون دوره دیده بود کارهایی مثل سرم زدن،پانسمان کردن، بخیه زدن و کارهای اینچنینی را خودش انجام می داد. طبق گفته دوستانش در سوریه با اینکه فرمانده بوده اما صبح ها از همه زودتر بیدار می شده و صبحانه آماده می کرده و ظرف ها را می شسته و هیچ ابایی از هیچ کاری نداشته است.
اولین بار که شهید قصد رفتن به سوریه کرد خانواده مخالفت نکردند؟
خیر؛چون احمد همیشه در ماموریت بود و چون در گردان عملیاتی و فرمانده گردان مقداد بود.بنابراین همیشه یا در عملیات بود یا شب ها در آموزشگاه های پایگاه های بسیج به سر می برد و خانواده به نبودنش  و ندیدنش عادت داشتند. وقتی به سوریه هم رفت اعلام نکرد و گفت دارم می روم یزد و بعد سر از سوریه درآورد و ما بعدها متوجه رفتنش به سوریه شدیم.پدر و مادرم خیلی به احمد وابسته بودند و احمدهم سعی کرده بود رفتنش را پنهان کند تا برود و برگردد. حتی اولین بار که شهریور ماه رفت، ترکش خورد و به تهران بیمارستان بقیه الله منتقل شده بود اما نگذاشته بود که ما و خانواده مطلع بشویم و بعد از شهادتش متوجه این موضوع شدیم. حتی زمانی که آمد خانه و دستش را پانسمان می کرد گفت با موتور زمین خورده ام.
یعنی زمانی که در سوریه بود با خانواده تماس نگرفت ؟
زمانی که متوجه رفتنش به سوریه شدیم که دو هفته از رفتنش گذشته بود و آن زمان بود که تماس گرفت. ما هم فقط دعا می کردیم سلامت برگردد اما خوب خودش این راه را انتخاب کرده بود.مادرم وقتی فهمید احمد سوریه رفته است به هر حال کمی نگران و ناراحت شد اما احمد زمانی که رفت 38 سال سن داشت و در عین حال آدم منطقی بود و خودش این راه را انتخاب کرده بود و خانواده هم در نهایت با این موضوع کنار آمدند چون شغل احمد نظامی بود.

چطور به شهادت رسید؟
احمد ساعت هفت صبح بلیط برگشت به تهران داشت و شب 14 اسفند گویا می رود در فضای بیرون تا گشت بزند و تله انفجاری زیر پایشان منفجر می شود و از ناحیه صورت و پهلو مورد اصابت قرار می گیرد و شهید می شود.
خبرشهادت را چطور شنیدید؟
از طریق برادر دیگرم که او هم در لشکر 27 محمد رسول الله است مطلع شدم.در اداره بودم وقتی از اداره بیرون آمدم و دوستان احمد را با لباس مشکی دیدم متوجه شهادتش شدم و از خود بی خود شدم. واقعا تحمل این موضوع و ندیدنش برایم سخت بود .خوشبختانه فردای همان روز پیکر احمد به ایران بازگشت و او در وصیتش به دوستانش اعلام کرده بود اگر شهید شدم پیکرم را هر طور شده به ایران بازگردانند چون مادرم طاقت ندیدن من را ندارد. به دوستانش گفته بود من دوست ندارم اینجا اسیر شوم چون مادرم اذیت می شود. دوست دارم شهید شوم یا برگردم و در نهایت شهادت نصیبش شد.
این روزها تهمت هایی متوجه شهدای مدافع حرم و خانواده هایشان است و می گویند برای دستمزدهای آنچنانی می روند ، پاسختان به این تهمت ها چیست؟
وظیفه ماست که از حق شهدا و راه شهدا دفاع کنیم اما کسانی که افکارشان به این شکل است خواه ناخواه ظرفیت فکری شان در همین حد است و فکر نمی کنم بتوانم با گفتار و حرف هایم ذهنیتشان را تغییر بدهم. اما شما حساب کنید الان دیه کامل یک فردی که ماشین او را زیر می گیرد 250 میلیون است اما هیچ شهیدی چنین پولی نمی گیرد. برادرم کارمند بود و ماهی 2 میلیون و نیم حقوق می گرفت و من تصور می کنم اینها حرف های دشمنان است و کسانی که اسلام و راه شهدا را باور ندارند.از این حرف ها بسیار است و شهدا راه خودشان را انتخاب کردند و به آنچه که می خواستند رسیدند،ماهم باید تلاش کنیم راهشان را ادامه بدهیم  اما اگر بخواهیم در مقابل این حرف ها جبهه بگیریم ممکن است اجر و قرب شهدا را پایین بیاوریم.

اهداف شهدای مدافع حرم را به شهدای دفاع مقدس نزدیک می دانید ؟
شهادت افتخاری الهی است و اولین قطره خونی که از شهیدی ریخته می شود گناهانش ریخته و بهشتی می شود و من احساس شخصی ام اینطور است که شهدای مدافع حرم  که می روند و بیرون از مرزهای این کشور می جنگند و گاهی نمی دانند کجا هستند و با دستگاه ها متوجه محل حضورشان و جایشگاهشان می شوند و در غربت هستند یک مقدار از شهدایی که در دوران دفاع مقدس و در درون مرزها به شهادت رسیدند و البته جایگاه رفیع خودشان را دارند درجه شان بالاتر است. کسی که اولین بار می رود ممکن است احساساتی شده باشد اما آنهایی که برای بار دوم می روند با همه سختی ها و مشکلات آنجا آشنا هستند و باز می روند.
در اردوهای راهیان نور شرکت کرده اید؟ از حال و هوایش می گویید؟
بله.دو بار رفته ام. وقتی به این  اردوها می روی متحول می شوی، چه آن کسی که خود اهل ایمان و ایثار و شهادت است و چه آن کسی که اینطور نباشد وقتی به این اردوها می روند چون به شکل دسته جمعی و گروهی است هم در فضای گروهی قرار می گیرد و اعتقادات با دیگران را می بیند و تحت تاثیر قرار می گیرد و من خود به عینه می دیدم وقتی جوانی روی خاک های مناطق جنگی هویزه می نشست و سرش را روی خاک می گذاشت  و راز و نیاز می کرد تحول را در آن شخص  می دیدیم.برای خودم هم بسیار مفید و پر از خاطره بود و هنوز هم خاطراتش را مرور می کنم.

انتظاری از مسئولان دارید؟
فقط می خواهیم که مسئولان راه شهدا را حفظ کنند و بتوانیم تحت لوای اسلام راه شهدا را تداوم ببخشیم.
کوله بار
ارسال نظرات