خبرهای داغ:
حاج محمد اسماعیل دولابی عارف باللهی بود که پس از سال‌ها بهره بردن از محضر علمای بزرگ و البته بهره رساندن به طالبان عرفان حقیقی و سیر و سلوک معنوی، در نهمین روز از بهمن ماه سال 1381 به ملکوت اعلی پیوست.
کد خبر: ۸۸۱۴۳۴۵
|
۰۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۴
حکایت عارفی که همه توفیقات خود را از امام حسین(ع) می‌داند
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم،  او در جوانی کشاورز بود و البته جویای علوم آل محمد (ص)؛ فردی که بعدها از بزرگان عرفان و از برجسته‌ترین شاگردان عارفانی مانند آیات شاه آبادی، بافقی، انصاری همدانی و شیخ غلامعلی قمی شد.

 حکایت این عارف بالله، حکایت غریبی است؛ حکایت شخصیتی که با توسل به حضرت اباعبدالله (ع)، به همه جا رسید.

او خود درباره آن روزگاران چنین گفته است:«در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم.

در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بودم. می‌خواستم در نجف بمانم و در حوزه علمیه این شهر و در جوار مرقد نورانی حضرت امیرالمؤمنین (ع) تحصیل کنم؛ ولی پدرم که مسنّ بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت، با ماندنم در نجف موافق نبود. 

در آنجا بود که در حرم امیرالمؤمنین (ع) به حضرت التماس می‌کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم. 

به خود می‌گفتم یا در نجف می‌مانم و مشغول تحصیل می‌شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شَوَم؛ همین جا جان می‌دهم و می‌میرم.

مشکلم را با برخی علمای نجف هم در میان گذاشتم تا مجوزی برای ماندن در نجف از آن‌ها بگیرم؛ اما آن‌ها به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او، به ایران بازگردی. 

در نتیجه نه التماس‌هایم به حضرت امیر (ع) کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علما، مرا به خواسته‌ام رساند؛ تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم.

در حرم حضرت اباعبدالله (ع) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می‌خواستم به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام بازگشت، بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.»

اینگونه است که حاج محمداسماعیل دولابی، متولد روستای دولاب از توابع تهران، با عنایت حضرت سیدالشهداء (ع) به خواسته‌اش رسید:

«به هر تقدیر همه عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین (ع) بود؛ البته از راه سایر ائمه هم می‌توان به مقصد رسید؛ ولی راه امام حسین (ع) خیلی سریع انسان را به نتیجه می‌رساند؛ چراکه کِشتی امام حسین (ع) در آسمان‌های غیب، به سرعت حرکت می‌کند و هرکس در سیر معنوی خود، حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد می‌رسد.»

این کلام عارف کامل، حاج محمداسماعیل دولابی، ما را به یاد آن حکایت معروف می‌اندازد که روزی فردی از یکی از معصومین (ع) درباره تعبیر «کشتی نجات» (انّ الحُسَین مِصباح الهُدی و سفینه النّجاه) برای امام حسین (ع) پرسید و سوالش این بود که مگر سایر امامان، کشتی نجات نیستند که فقط برای امام حسین (ع)، این تعبیر به کار رفته است؛ پرسشی که پاسخش این بود:

«همه معصومین، کشتی نجات‌اند؛ اما کشتی امام حسین (ع) هم وسیع تر و هم سریع‌تر است (... و لکِن سَفینه الحُسَین اَوسَع و اَسرَع).»

 حاج محمداسماعیل دولابی سرانجام پس از سال‌ها بهره بردن از محضر علمای بزرگ و البته بهره رساندن به طالبان عرفان حقیقی و سیر و سلوک معنوی، در نهمین روز از بهمن ماه سال 1381 به ملکوت اعلی پیوست تا پیکر مطهرش پس از انتقال به قم، در صحن عتیق (صحن امام هادی (ع)) آستان مقدس فاطمی به خاک سپرده شود.

و اکنون، توشه‌هایی از درس‌های او در کتاب‌هایی مانند «مصباح الهدی» و «طوبای محبت»، در برابر دیدگان ماست؛ درس‌هایی که برخی از آن‌ها را به مناسبت چهاردهمین سالگرد ارتحال ملکوتی‌اش، به مرور می‌نشینیم:

1 . هر وقت در زندگی‌، گیری پیش آمد و راه بندان شد؛ بِدان خدا کرده است؛ زود برو و با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟

هر کس گرفتار است؛ در واقع گرفته یار است. 

خدا یک تار، یک تور و یک تیر دارد و با آن‌ها، آدم‌ها را جذب و مجذوب خودش می‌کند؛ تار خدا، قرآن است که برخی را جذب می‌کند؛ و اما خدا برخی را با تور خودش مانند ماه مبارک رمضان و شب‌های قدر، جذب می‌کند؛ تیر خدا هم، همان بارهای مشکلات است؛ تیرهایی که اولیای خدا برای آن‌ها لحظه شماری می‌کردند.
شد دلم آسوده چون تیرم زدی

دورِ سَرَت گردم؛ چرا دیرم زدی؟

زدن‌های خدا ارزش دارد؛ پنبه را وقتی می‌زنند، باز و سفید می‌شود و ارزش پیدا می‌کند.

اگر کسی به گرفتاری‌ها چنین نگاهی داشته باشد، دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمی‌ماند. این گرفتاری‌ها باید زمینه امید ما را فراهم بکند. زمینه نشاط ما را فراهم کند؛ ولی چون ما با شیوه تربیتی خدا آشنا نیستیم، تا مصیبتی می‌رسد، ناراحت می‌شویم.

2 . زیارت، نماز، ذکر و عبادت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن و آن را، سالم، به بعدی برسان.

اگر این کار را بکنی، دائمی می‌شود و دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود. 

3 . اگر غلام خانه‌ زادی پس از سال‌ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؛ آیا این توهین به صاحبش نیست؟ آیا این فکر، غصه خوردن صاحبش نمی‌شود؟

پس بعد از عمری روزیِ خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم. 

گذشته که گذشت و نیست؛ آینده هم که نیامده و نیست؛ غصه‌ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه‌ای؟ تنها، حال، موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

خدا عبادتِ وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما رزق و روزیِ سال‌های بعد را هم می‌خواهیم؛ در حالی که معلوم نیست تا یک وعده بعد زنده باشیم. 

4 . مرگ را که بپذیری، همه غم و غصه‌ها می‌رود و بی اثر می‌شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه‌هایت کم می‌شود. آمادگی موت خوب است؛ نه زود مردن.

بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پُر ارزش خواهد بود.

ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می‌کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعتِ دنیا را به همه آخرت نمی‌دهم. پس آمادگی باید داشت؛ نه عجله برای مردن.

 5 . اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل فرد بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می‌گذارد.

6 . هر چه را غیر خداست؛ از دل بیرون کُن. در «الّای» «لا اله الّا الله»، تشدید را محکم ادا کن؛ تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود؛ آنگاه «الله» را بگو تا همه دلت را تصرف کند.

7 . اگر موفقیت‌ها را فقط به خودت یا به دیگران نسبت بدهی؛ ظلمی بزرگ‌تر از این نیست.

هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از «رَبّ» ات تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی ربّ و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ اول ذی‌حجه می‌فرماید: به عدد همه چیزهای عالم، لا اله الّا الله.

اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می‌آوری.
محی‌الدین عامل
ارسال نظرات
پر بیننده ها