خبرهای داغ:
فولاد راه خوبی را در پیش گرفته بود، نیم‌فصل موفقی را پشت سرگذاشت اما به یکباره ورق برگشت؛ مشکلات درون خانوادگی شعله ور شد و سرمربی استعفا داد.
کد خبر: ۸۸۱۵۶۹۳
|
۱۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۰
پس از این که فولاد یکی دو سال پر فراز و نشیب را طی کرد، هدایت تیم به نعیم سعداوی، مربی جوان و بومی خوزستان سپرده شد تا او با تغییر شکل این تیم به کما رفته، به فولاد مردان جانی دوباره دهد.

سعداوی که علاوه بر زیرکی و درایت ذاتی از دانش روز مربیگری و تحصیلات آکادمیک نیز بهره می برد، مصمم ظاهر شد و از همان روزهای نخست از صحبت هایش مشخص بود که او برای تحول و دگرگونی، پا به فولاد گذاشته است، هر چند که در ابتدا کار برای او سخت بود و تیمی را به خدمت گرفت که از نظر مهره و روحیه، در وضعیت مناسبی قرار نداشت.

خوزستانی ها هم که زمانی با فولاد قهرمانی در لیگ برتر را تجربه کرده بودند، امسال تنها به دنبال تداعی خاطرات خوب‌شان با این تیم بودند و حداقل خواسته شان، ظاهر شدن سرخ‌پوشان خوزستانی در قامت یک مدعی بود؛ خواسته‌ای که توسط سعداوی و تیم جوانش در نیم‌فصل اول لیگ به خوبی محقق شد.

فولادی که فصل گذشته به کما رفته بود و نتایجی دور از ذهن به دست آورد و در مقاطعی هم آنقدر شرایطش سخت و ناباورنه شده بود که دعای هوادارانش، تنها ماندن تیم در لیگ بود؛ امسال با انگیزه، شاداب و با روحیه مبارزه‌طلبی ظاهر شد.

اگرچه این تیم در چند هفته ابتدایی لیگ با توجه به کمبود یار و مشکلاتی که از فصل قبل با خود به یدک می کشید، نتوانست نتایج خوبی کسب کند، اما رفته رفته شرایطش تغییر کرد و با پیوستن بازیکنی چون ساسان انصاری به این تیم، فولاد جنگنده‌تر، پا به میدان گذاشت.

در ادامه نیز عملکرد خوب و خیرکننده فولاد متحول شده و کسب جایگاه خوب در نیم فصل اول، انتظارات را بالا برد؛ اما آن چه همچنان در این تیم نقطه ضعف بود و جای نگرانی داشت، داشته‎های اندک سعداوی از نظر مهره و عدم جذب به موقع بازیکن برای نیم‌فصل دوم بود؛ وقتی حریفان مدعی آن ها برای بازنماندن از کورس، خریدهای آنچنانی داشتند، فولاد و مدیریت آن هنوز درگیر بحث خرید انفور و رفیعی بودند؛ در نهایت هم که مدیریت این باشگاه با خونسردی و عدم دفاع لازم در زمینه به خدمت گرفتن رفیعی، مهره شان را از دست داد تا این بازیکن با پرسپولیس قرارداد ببندد.

ارنست انفور هم اصلا مشخص نشد که چرا آمد و چرا رفت؛ به خدمت گرفتن این بازیکن خارجی، پروسه ای  طولانی داشت و ارنست در نهایت پس از یک نیم‌فصل معطلی جهت رفع مشکل صدور آی‌تی‌سی، در نهایت در نیم‌فصل دوم با پیراهن فولاد وارد میدان شد؛ حضوری که البته خیلی دوام نداشت و پس از این که مدعی مطالباتش شد، به یک باره قهر کرد و به کشورش بازگشت. رفتنی که سوالی را به جا گذاشت که چرا هیچ تلاشی صورت نگرفت تا ارنست زودتر به خدمت گرفته شود و حال که به خدمت گرفته شد، چرا به راحتی رفت؟ آیا بازهم در این زمینه کوتاهی از سوی مسوولان باشگاه بود؟

این اتفاقات در حالی است که مسوولان باشگاه فولاد بدون این که در نظر بگیرند، دست سرمربی از بازیکن خالی و زمان در حال از دست رفتن است، خیلی خونسردانه و در آرامش، فصل نقل و انتقالات را در حال سپری کردن هستند تا جایی که خود سعداوی هم اشاره داشته که "با توجه به لیستی که برای جذب بازیکن به باشگاه داده‌ام، شاهد کار عملیاتی نبوده‌ام". باشگاه فولاد به جز به خدمت گرفتن بختیار رحمانی و میثم دورقی، عملکردی موفق در جذب بازیکن نداشت و این عملکرد ضعیف، در حدی بود که واکنش بسیاری از اهالی فوتبال و علاقه مندان به این تیم را در بر داشت.

و اما بازی جنجالی "فولاد و سیاه جامگان"؛ که آتش زیر خاکستر فولادی ها را شعله‌ور ساخت و در روزی که گرد و غبار، اهواز را در نوردیده بود، غدیر هم با پنالتی که داور آن را پس گرفت، روز آشفته ای را پشت سر گذاشت و پس از این که حق فولاد ضایع شد، حرف از مشکلات درون خانوادگی بیشتر و به صورت واضح تر مطرح شد و برخی ها به تنها بودن سعداوی در این باشگاه اشاره داشتند.

سعداوی هم که همیشه اعلام کرده بود، بیشتر از این‌که به فکر منافع خود باشد، به فکر سیاست‌های باشگاه است، بلافاصله پس از این بازی -که البته دلیلش تنها داوری این دیدار نبود- استعفا داد و گفت "اگر مشکل من هستم، می روم. خیلی ها نمی توانند وجود من را تحمل کنند." این موضوع بیش از پیش نشان داد که سعداوی در فولاد همراهی برای تحقق اهدافش ندارد.

ساسان هم که پس از این بازی دست به کار عجیبی زد و پرچم‌دار تیم شد؛ پیشاپیش همه حرکت کرد و گفت "با توجه به این که شرایط سخت است و فشار زیادی از همه طرف به ما وارد می شود، تصمیم گرفتیم در لیگ برتر شرکت نکنیم!" صحبتی که واکنش خیلی‌ها از جمله عضو هیات مدیره باشگاه فولاد را در بر داشت.

هوادارانی هم که تا پیش از این بازی، سعداوی را مورد تمجید و ستایش خود قرار می دادند و او را ناخدای کشتی به گل نشسته فولاد می دانستند، به یکباره تغییر موضع دادند و با جنجال روی سکوها، علیه سرمربی شعار سر دادند؛ شعاری که به نظر، محرکی داشته است. مسوولان باشگاه نیز همچون گذشته در پی این اتفاقات واکنش چندانی نشان ندادند.
 
به نظر می‌رسد فولاد وارد یک چالش شده است؛ چالشی که اگر در یکی دو روز آینده فکری به حال آن نشود، این فولاد جان گرفته، دوباره به کما می‌رود. شاید اگر مسوولان باشگاه هر چه سریع تر کمر همت ببندند و با سرمربی همدل شوند و تیم را فدای اختلافات نکنند، روزهای خوب باز هم به خانه فولادی ها باز گردد.

یادداشت: پریسا زنگنه‌منش، 
ارسال نظرات
پر بیننده ها