خبرهای داغ:
شهید عبدالله میثمی می‌توانست با سوابق مبارزاتی خود، در مسوولیت‌های مهم و در پایتخت، به کار مشغول شود؛ اما گمنامی را پیشه کرد و به میان مردم عشایر کهکیلویه و بویراحمد رفت تا در کنار مجاهدت در سپاه، از تبلیغ دین و ارشاد مردم هم غافل نباشد.
کد خبر: ۸۸۱۶۲۷۸
|
۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۹
او برای آمدن به قم به علامه مجلسی متوسل شد
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، وی از نظر مقید بودن به صفات پسندیده و اخلاق خوب ممتاز بود و از این رو، از دوران نوجوانی و در بین دوستان و همراهانش، به «آ شیخ» مشهور شده بود.

نقل است که وقتی عبدالله، به دوستان اهل بیت (ع) برخورد می‌کرد و کلام آن‌ها را می‌شنید، بسیار مشتاق بود که بداند آن‌ها کجا و چگونه درس خوانده‌اند و او نیز، به همان جایی برود که آن‌ها رفته‌اند و همان راهی را طی کند که آنان طی کرده‌اند. این بود که پس از جستجو، به این نتیجه رسید که لازم است تا برای فرو نشاندن شوق خود به این امر، عازم شهر قم شود.

این بود که برای به دست آوردن رضایت پدر و مادرش، به زیارت مزار مطهر علامه مجلسی (ره) – که یکی از زیارتگاه‌های مردم مؤمن اصفهان است -  می‌رفت و به روح آن عالم جلیل القدر متوسل می‌شد تا خداوند، وسایل سفر او را به قم مهیا فرماید.

سرانجام هم، چنین شد و او به همراه برادرش رحمت‌الله و مصطفی ردانی پور – که هر دو در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند – عازم قم شد و با استقرار در مدرسه حقانی، فراگیری علوم دینی را با نظارت آیت‌الله قدوسی آغاز کرد.

و امروز، سی امین سالروز شهادت او به عنوان یکی از شهدای روحانی دفاع مقدس است.

سخن از حجت‌الاسلام والمسلمین شهید عبدالله میثمی است؛ شخصیتی که در دوران زندگی خود همواره در خدمت مردم بود و چه در عرصه تبلیغ دین و چه در عرصه مجاهدت در دفاع مقدس، افتخار داشت که همراهی با مردم را به عنوان عنصری مقدس تا پایان با خود به همراه داشته باشد.

وقتی در سال 1334 در اصفهان متولد شد؛ پدرش به قرآن مجید تفألی زد و آیه 32 سوره مبارکه مریم آمد:«قال إنّی عبدُالله آتانی الکتابَ و ...»

اینچنین بود که «عبدالله» نام گرفت.

عبدالله در دوران تحصیلات دبیرستان مجبور بود تا روزها در نزد پدر کار کند و شب‌ها درس بخواند.

همچنین در همان ایام به عنوان یک نوجوان فعال در محیط مسجد و هیات شناخته می‌شد و به همراه دوستانی مانند مصطفی ردانی پور و برادرش رحمت‌الله میثمی، صندوق قرض‌الحسنه و جلسات قرآن تشکیل می‌دادند و در عین حال به فعالیت‌های تشکیلاتی و مبارزاتی علیه رژیم پهلوی می‌پرداختند.

او سپس به قم آمد و فعالیت‌های انقلابی‌اش ادامه یافت تا اینکه در سال 1354 بازداشت شد و مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت.

مقاومت دلیرانه او سبب شد که کوچک‌ترین اطلاعاتی از وضعیت مبارزان انقلابی به ماموران ساواک نرسد.

او خود درباره آن روزها می‌گوید:«وقتی مرا زیر فشار شدید قرار می‌دادند، به امام زمان (عج) متوسل می‌شدم که با این توسل، یک نیرو و قدرت تازه‌ای پیدا می‌شد.

همچنین در بازجویی‌ها خودم را به نادانی و جهالت می‌زدم و حتی پرسش‌های کتبی را با خط‌های کج و معوج پاسخ می‌دادم تا شاید از دست آن‌ها رهایی یابم.

من در ادامه به پنج سال زندان محکوم شدم که دو سال از آن را در زندان قصر گذراندم.

در آنجا مرا با یک کمونیست هم سلول کردند تا با توجه اعتقاد ما به نجس بودن کمونیست‌ها، بیشتر مرا رنج و زجر دهند.

در آن روزها، اگر من عبادت و راز و نیاز می‌کردم، آن کمونیست مرا مسخره می‌کرد؛ تا اینکه در شب جمعه‌ای دعای کمیل می‌خواندم که به این جمله رسیدم: خدایا اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی چه خواهم کرد؟

 وقتی به اینجا رسیدم نتوانستم خودم را کنترل کنم؛ دلم شکست، ناله‌ام بلند شد و گریه فراوانی کردم؛ وقتی سرم را بلند کردم دیدم همان کمونیست هم سرش را بر زمین گذاشته و گریه می‌کند ... .»
با همه این سختی‌ها، عبدالله میثمی در زندان هم به آموختن علم پرداخت؛ تحصیلات دینی را ادامه داد و نزد برخی استادان زندانی، دانسته‌های خود را مرور کرد.

او در زندان با قرآن و نهج البلاغه مأنوس بود و توانست برخی کتب روایی مانند اصول کافی را از ابتدا تا انتها مطالعه کند.

وی از همان ایام زندان نیز استفاده کرد و نزد یکی از پزشکان زندانی، به آموختن علم پزشکی پرداخت؛ امری که در ایام دفاع مقدس هم یاریگر او و رزمندگان اسلام بود.

میثمی در آبان ماه سال 1357 از زندان آزاد شد و دوباره به دریای خروشان امت انقلابی پیوست.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی کوتاه برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و مدتی را نیز در کردستان گذراند.

پس از آن بود که با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یاسوج توسط رفیق و دوست دیرینه‌اش، حجت‌الاسلام ردانی‌پور، به آن شهر هجرت کرد تا در کنار مردم و عشایر محروم، به سازندگی و ارشاد بپردازد.

او اگرچه می‌توانست با سوابق مبارزاتی خود، در مسوولیت‌های مهم و در پایتخت، به کار مشغول شود؛ اما گمنامی را پیشه کرد و به میان مردم عشایر کهکیلویه و بویراحمد رفت تا در کنار مجاهدت در سپاه، از تبلیغ دین و ارشاد مردم هم غافل نباشد.

عبدالله میثمی همچنین در زمینه سازندگی فرهنگی هم فعالیت‌های مختلفی انجام داد که حاصل آن، ساخت و تأسیس ده‌ها مدرسه، کتابخانه، مسجد و حسینیه در مناطق استان کهکیلویه و بویراحمد بود.

او پس از 30 ماه خدمت و تلاش شبانه ‌روزی در آن منطقه‌ محروم، از سوی نماینده‌ حضرت امام در سپاه یعنی حجت‌الاسلام محلاتی، به عنوان مسوول دفتر نمایندگی امام در منطقه‌ نهم (شامل استان‌های فارس، بوشهر و کهکیلویه و بویراحمد) منصوب شد.

و اما شهید میثمی، دفاع مقدس ملت ایران را یک نعمت بزرگ و یک سفره‌ گسترده‌ الهی می‌دانست و معتقد بود هرکس بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند، از این سفره‌ الهی بیشتر بهره می‌برد.

او هم در بسیاری از مناطق عملیاتی حضور فعال داشت که در یکی از آن روزها هم، برادرش، رحمت‌الله، در مقابل چشمانش به شهادت رسید.

حجت‌‌الاسلام میثمی در ادامه دفاع مقدس، به مسوولیت نمایندگی حضرت امام در قرارگاه خاتم‌ الانبیاء (ص) - که قرارگاه مرکزی و هدایت کننده‌ تمامی نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروهای مردمی بود -  هم برگزیده شد.

او در عملیات کربلای پنج، به دوستانش گفت:«من در این عملیات، اجر خودم را از خدا می‌گیرم.»

و او اجر خود را از خدا گرفت و در نهمین روز از بهمن ماه، از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و سه روز بعد یعنی در 12 بهمن 1365 و مصادف با شب شهادت حضرت صدیقه کُبری (س)، به آسمان‌ها پر کشید و ندای «ارجعی» را لبیک گفت. روحش شاد و یادش گرامی.
زهیر فاطمی فرد
ارسال نظرات
پر بیننده ها