دلنوشته/به مناسبت شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)؛

من به ‌هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم‌ ناخود اگاه به یاد تو می افتم مادر..

در ... میخ در ... دیوار ...آتش ... دستهای بسته ی همسر ... کوچه ی باریک ... مرد نامحرم ... دستهای قوی ... چادر خاکی ...
کد خبر: ۸۸۳۳۰۴۵
|
۱۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۲
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج،دلنوشته ای به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)؛
 
من به ‌هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم‌ ناخود اگاه به یاد تو می افتم مادر
 
من به ‌هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم‌ ناخود اگاه به یاد تو می افتم مادر..
 
در  ... میخ در ... دیوار ...آتش ... دستهای بسته ی همسر ... کوچه ی باریک ... مرد نامحرم ... دستهای قوی ... چادر خاکی ...
 
همه ی اینها را که میشنویم ناخود آگاه دلمان می لرزد ...
 کلمه مگر چند معنی دارد ؟!...
همه ی اینها برایمان خلاصه می شود «مادر»
 
ما_در و در ... ما_در و میخ در ... ما_در بین در و‌دیوار  ...
ما_در و آتش ... ما_در و دستهای بسته ی حیدر ...
ما_در و کوچه ی باریک ... ما_در و اون حرومی ...
ما_در و دستهای یک مرد ... ما_در و چادر خاکی ...
تمامش کردند ...
از بعد دَر مادر را میان کوچه تمامش کردند ...
اما با تمام دردهایش ولی زمانش را تنها نگذاشت ...
علی ولی و عشق زهرا بود  
مادر ‌‌‌... عاشقی کردن را نشانمان داد
او ماند و درد کشید ... او‌ ماند تا ما بمانیم ...
او ماند تا بدانیم عاشقی جگر می خواهد ...
عاشقی کردن ...
کتک خوردن دارد ...
عاشقی کردن  حرف شنیدن دارد ...
عاشقی کردن تنها شدن دارد ...
 
 
نویسنده: سیده ساجده قریشی
ارسال نظرات
پر بیننده ها