اینجا جنگ سربازان حسین با سپاه شمر های زمانه است و برای اینکه دیگر سری بر روی نیزه نرود با سر به جنگ نیزه ها رفتند.
چند کعبه از مزار عاشقان در آنجا یادمان شده است.خاکی عجیب دارد
لب های عطش ناکی از داغ فرات به دیار ملکوت رفتند
اینجا جنگ سربازان حسین با سپاه شمر های زمانه است و برای اینکه دیگر سری بر روی نیزه نرود با سر به جنگ نیزه ها رفتند.
رمضان ماه خدا و رسیدن به معراج است که دراین سرزمین رمز گشودن دروازه های خیبر بود چقدر آرام و سکوت حاکم بود.
دشت رمضان و پاسگاه زید به خواب عمیقی فرو رفته بود و گویا هرگز در این دشت کربلایی نبوده و فریاد های یا حسین تشنه کامان ره عشق هنوز در این فضت پیچیده و صدای باکری و باقری و هزاران مرد باند پرواز در دل این دشت به یادگار مانده است.
در گوشه ای راویان حماسه با چشمان اشک بار می گویند خون و دشنه را و چشمان همانند ابر بهاری نمناک گشته است.
فاتحه بر روی مزارگمنامان حضرت دوست دریادمان شهدا ی رمضان غمهای خانواده های شهدا تسکین می یافت.
مادری فریاد می زند برای پیدا کردن فرزندم آمده ام با التماس از شهدای گمنام رمضان نشان و آدرسی می خواهد.
سرهنگ زرهی مظفری می گوید بر بدن رزمندگان تانک راندند و بدنشان با خاک مسطح می شد.مگر مردمان این سرزمین چه گناهی مرتکب شدند؟
در گوشه ای دیگر مسوول نماینده ولی فقیه در سپاه صاحب الامر در حال خواندن نماز مستحبی بوده او روزگاری در عملیات رمضان رزمنده بوده است و درد و رنج را با تمام گوشت و پوست خود لمس کرده اند.
لب های عطش ناکی از داغ فرات به دیار ملکوت رفتند
اینجا جنگ سربازان حسین با سپاه شمر های زمانه است و برای اینکه دیگر سری بر روی نیزه نرود با سر به جنگ نیزه ها رفتند.
رمضان ماه خدا و رسیدن به معراج است که دراین سرزمین رمز گشودن دروازه های خیبر بود چقدر آرام و سکوت حاکم بود.
دشت رمضان و پاسگاه زید به خواب عمیقی فرو رفته بود و گویا هرگز در این دشت کربلایی نبوده و فریاد های یا حسین تشنه کامان ره عشق هنوز در این فضت پیچیده و صدای باکری و باقری و هزاران مرد باند پرواز در دل این دشت به یادگار مانده است.
در گوشه ای راویان حماسه با چشمان اشک بار می گویند خون و دشنه را و چشمان همانند ابر بهاری نمناک گشته است.
فاتحه بر روی مزارگمنامان حضرت دوست دریادمان شهدا ی رمضان غمهای خانواده های شهدا تسکین می یافت.
مادری فریاد می زند برای پیدا کردن فرزندم آمده ام با التماس از شهدای گمنام رمضان نشان و آدرسی می خواهد.
سرهنگ زرهی مظفری می گوید بر بدن رزمندگان تانک راندند و بدنشان با خاک مسطح می شد.مگر مردمان این سرزمین چه گناهی مرتکب شدند؟
در گوشه ای دیگر مسوول نماینده ولی فقیه در سپاه صاحب الامر در حال خواندن نماز مستحبی بوده او روزگاری در عملیات رمضان رزمنده بوده است و درد و رنج را با تمام گوشت و پوست خود لمس کرده اند.
هر چه فکر می کنم نمی توانم مظلومیت رزمندگان را در کربلای ی ایران و پاسگاه زید بیان کنم اصلا واژه ها چقدر ضعیف هستند که نمی توانند حقایق را بیان کنند.
1002/پ20/ب/153
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار
