خبرهای داغ:
هر چند قدمی میرفت باز می ایستاد روش رو میکرد سمت گنبد فیروزه ای، پاهاش قفل شده بود.
کد خبر: ۸۸۴۱۴۷۹
|
۰۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۹
هر چند قدمی  میرفت باز می ایستاد روش رو میکرد سمت گنبد فیروزه ای، پاهاش قفل شده بود.
من پشت به پشتش رفتم برام عجیب بود
همشهری مون بود ولی توی کاروان ما نبود
یه کم که حالش بهتر شد رفتم برای مصاحبه...
اول مخالفت کرد ولی شروع کرد.
فارغ التحصیل دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین و یک زایر اولی بود.
اولین بار بود جنوب می آمد...
 وی در پاسخ به این سوال خبرنگار  که شلمچه یعنی چه؛گفت: شلمچه یعنی بوی خون ؛بوی استخوان و صدای نفس شهدایی که برای من و امثال من از علایق شون گذشتند.
وی ادامه داد: دعوت شدنم به راهیان رو مدیون شهدای شلمچه هستم همانهایی که در تله های دریایی دشمن آسیب های جدی دیدند ولی خم به ابرو نیاوردند.
این شهروند قزوینی عنوان کرد: حس آرامشی که در شلمچه و طلائیه داشتم فقط یک جمله را برایم تداعی کرد،طلاییه عجب طلایی هست که هنوز کشف نشده است.
وی در خاتمه عنوان کرد: امیدوارم خلق و خوی شهدا با پوست و گوشت و خونم آمیخته شود و خدا مرگ من را در شهادت قرار دهد.
 
1001/پ20/ب/195
ارسال نظرات
پر بیننده ها