فضیل که تحت تأثیر محبت دختر جوان قرار گرفته بود از بام خانه او بالا رفت؛ در این هنگام مردی در حال تلاوت آیه‌ای از قرآن بود.
کد خبر: ۸۸۴۳۷۴۲
|
۱۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۴
به گزارش خبرگزاری بسیج، تاریخ بشریت همواره با ماجراهای تلخ و شیرین همراه بوده است که در این بین قصه مردانی را معرفی می‌کند که از صف شقاوتمندان به صف سعادتمندان و اهل بهشت پیوستند که فضیل بن عیاض از جمله این افراد بود.

«فضیل» که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق(علیه‌السلام) و از زهاد معروف، معرفى شده است، در پایان عمر، در جوار «کعبه» مى‌زیست و همان جا در «روز عاشورا» از دنیا رفت. او ابتدا راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند.

روزی از نزدیکى یک آبادى مى‌گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه‌مند شد. همین موضوع باعث شد شب‌هنگام از دیوار خانه او بالا رود تا او را مورد آزار و اذیت قرار دهد. در این هنگام مردی در حال تلاوت قرآن بود که به آیه16 سوره حدید رسید. آیه این است: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ؛ آیا براى کسانى که ایمان آورده‌اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن] شود و مانند کسانى نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت شد و بسیارى از آنها فاسق بودند.» در این هنگام فضیل تحت تأثیر این آیه قرار گرفت تا جایی که مدام می‌گفت: «بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آن؛ بله، وقت آن رسیده است. الان موقعى است که قلبها خاشع و نرم شوند»

بنابراین از دیوار بام پایین آمد و به خرابه‌اى رسید که جمعى از کاروانیان آنجا بودند و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مى‌کردند. آنها با همدیگر مى‌گفتند: فضیل، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مى‌بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضیل، تکانى خورد و خود را سخت ملامت کرد. گفت: چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است که به من رو آورده است؟

روى به سوى آسمان کرد و با حالت توبه گفت: «اللّهُمَّ اِنِّى تُبْتُ اِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى اِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ...» (خداوندا من به سوى تو بازگشتم و توبه خود را این قرار مى‌دهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم. خدایا از بدکارى خود در رنجم، و از ناکسى در فغانم، درد مرا درمان کن، اى درمان‌کننده همه دردها! و اى پاک و منزه از همه عیب‌ها! اى بى‌نیاز از خدمت من! و اى بى نقصان از خیانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش»

این روایت در جلد دوم «سفینة البحار» صفحه 369 و جلد نهم کتاب «روح‌البیان» صفحه 365 آمده است.

ارسال نظرات