جالب اینجاست که همین احزاب پایبند به سیاست ها و مواضع خودشان نیستند و به خودشان باور و اعتماد ندارند, از یک سو مدعی فعالیت حزبی و داشتن رویکردها و برنامه ها و سیاست های متمایز هستند و از سویی دیگر در قالب جناح و یا جبهه و شورا در کنار افراد و احزاب دیگر جمع می شوند و فعالیت غیر حزبی میکنند. و اعضای احزاب نیز متاثر از این دوگانگی و پارادوکس در مرکز اصلاح طلبند و در شهرستان اصولگرا و یا بالعکس. از این حزب به آن حزب می روند و یا سرسپرده و متکی به افراد و اشخاص بیرون از حزب می شوند زیرا می بینند که حزبشان حزب نیست و تاثیری در سیاست و زندگی انها ندارد بنابراین به احزاب به عنوان پوشش , مجوز, برند, پز سیاسی و ابزار انتخاباتی می نگرند بدون اینکه به کار ویژه های حزبی بپردازند.
جالبتر اینکه در انتخابات مختلف کاندیدی را به عنوان گزینه انتخاباتی معرفی و حمایت می کنند که همسویی و انطباقی بر مواضع , رویکردها و برنامه های ذکر شده در مرامنامه و مانیفست آن حزب ندارد زیرا به کار حزبی و کار ویژه های حزبی پایبند نیستند.
احزاب نه خودشان را باور دارند و نه اعتماد و اعتقادی به گفته های خودشان دارند اما در عین حال انتظار دارند هم اعضا و هم مردم به انها باور و اعتماد داشته باشند, عجیب اما واقعی اینست وضعیت احزاب در کشور.