اعتراض دانشآموختگان مراکز تربیت معلم نسبت به «برون سپاری» آموزشهای دانشجو معلمان
دراین بیانیه آمده است: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، معلمان فرهیخته - ولی زخم خورده از رژیم دست نشانده غرب - با هدایتهای حکیمانه امام خمینی(ره) برای رفع یکی از ریشهای ترین اشکالات پهلوی دیکتاتور، دست به تأسیس نهاد پرورشی و مراکز تربیت معلم زدند و فرهنگیان پیشکسوتی همچون شهیدان «رجایی» و «باهنر»، سنگ بنای آموزش و پرورش منطبق با آرمانها و آموزههای اسلامی- ایرانی را بنا نهادند که به برکت آن حرکت، آموزش و پرورش پس از انقلاب به یکی از ارزشمندترین دستگاههای نظام مبدل گشت؛ اگرچه هنوز تا مطلوب فاصله داشت.
همزمان که دلسوزان انقلاب در ادامه راه امام و شهیدان و به پیروی از خلف صالح بنیانگذار انقلاب اسلامی در پی تحقق منویات ولایت و خواسته ملت در تکامل نظام تعلیم و تربیت بودند، برخی اشخاص وابسته به یک جریان فکری خاص، همه تلاش خود را به کار گرفتند که به تعبیر امام راحل(ره): «وضع به همان روال سابق برگردد» تا بتوانند پای آمریکا و غرب را دوباره به این مملکت باز کنند؛ لذا معاونت پرورشی را تعطیل کردند و تا حدود زیادی باعث تضعیف مراکز تربیت معلم رسمی نیز شدند.
با وجود آن، در اثر تأکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی و پیگیری معلمان و فرهنگیان دلسوز ملت و نظام و معتقد به مبانی انقلاب اسلامی، روند تحول تکاملی آموزش و پرورش استمرار یافت، به میزان خوبی امر پرورشی و مراکز تربیت معلم احیاء شد و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تدوین شد؛ اگرچه این سند را نمیتوان نقطه آمال فرض کرد، اما یک گام بزرگ به پیش بود.
اما با روی کار آمدن دولت یازدهم و درست در سالهایی که قانوناً میبایست سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اجرایی شود و امر پرورش در آموزش و پرورش و تربیت معلم اولویت قرار گیرد، مسائل و اتفاقات غیرقانونی و متضاد با اهداف نظام و انقلاب و سند مزبور، در آموزش و پرورش روی داد؛ برخورد شعارگونه و غیرصادقانه با سند تحول و ارائه گزارشهای غیر واقعی مبنی بر اجرای مفاد سند به افکار عمومی و مسئولان عالی نظام،انتصاب اشخاص لیبرال در معاونت پرورشی (سابق) و نیز سرپرستی دانشگاه فرهنگیان و استمرار سرپرستی غیرقانونی مهرمحمدی به 7 برابر مهلت قانونی، تلاش برای سکولاریزه کردن اساتید و متون دانشگاه فرهنگیان،
در ادامه این بیانیه آمده است: ترویج افکار و فرهنگ و فعالیتهای غرب پسند و پسمانده از رژیم پهلوی در برنامههای معاونت پرورشی مانند؛ پیشاهنگی، نشریات و... کم سو کردن چراغ دانشگاه فرهنگیان با کاهش جذب دانشجو معلم و سپس جذب از میان فارغ التحصیلان دانشگاهها به جای تربیت معلم در دانشگاه فرهنگیان، پذیرش خفت بار اجرای آموزش صهیونیستی 2030 (کاپیتولاسیون فرهنگی)، تدوین و رونمایی سند ملی آموزش 2030 و هم اکنون «قصه پرغُصه برون سپاری تربیت معلم»
اخیراً در خبرها آمد: سرپرست غیرقانونی دانشگاه فرهنگیان آقای محمود مهرمحمدی گفته است از سال 96 حدود نیمی از ظرفیت آموزش معلم را برون سپاری میشود؛اگرچه اقداماتی از این دست از برخی اشخاص وابسته به جریان فکری خاص غیرمنتظره نیست؛ زیرا از کوزه برون همان تراود که در اوست؛ سوغات لیبرال دموکراسی برای ملتهایی مانند ملت ما جز «نمیشود» و «نمیتوانیم» نیست، اما به هر حال دلایل واهی مطرح شده برای این خطای راهبردی پاسخهای منطقی دارد:
1 کاهش هزینهها و کمک به اقتصاد آموزش و پرورش؛ آیا تربیت معلم در دانشگاه کم هزینه فرهنگیان که با مدیریت و استادی فرهنگیان کم توقع اداره میشود، مقتصدانه تر است یا در سایر دانشگاههای کشور؟!
2. ارتقاء کیفیت آموزش- آیا آموزش و تربیت دانشجو معلمان به دست استخوان خردکردههای آموزش و پرورش با کیفیت تر است یا به دست اساتیدی که تجربه کار در آموزش و پرورش و دغدغه لازم را ندارند؟! در روش برون سپاری، دانشجو معلمان با چه ساز و کاری و در کجا به مهارت آموزی میپردازند؟
3. تقویت ارتباطات و تعاملات و بهرهگیری از تجارب دیگران- آیا نمیشود هم از داشته های بی نظیر دستگاه عظیم آموزش و پرورش استفاده کرد و مفت آنها را به باد نداد و هم با دیگران تعامل و تبادل تجارب داشت؟! عقل کدام را میپسندد؟
4. آموزش و پرورش ظرفیت این کار را ندارد – اولاً که تجربه ثابت کرده است آموزش و پرورش ظرفیت بالاتر از اینها را دارد. چطور چند سال قبل، همین دانشگاه فرهنگیان بیش از 20 هزار دانشجو داشت، اما در دولت فعلی نمیتواند؟ آمارها و ادعاهای این دولت که گوش فلک را کر کرده است؛ «فتح الفتوح کردیم و آفتاب آوردیم و ....!؟» ثانیاً چطور در طول این 38 سال معلمان و فرهنگیان از موثرترین اقشار جامعه در عرصههای حساس و سخت و مناصب کلیدی نظام حاضرند، اما در دستگاه متبوع خود نمیتوانند نسل بعد از خود را پرورش دهند؟
این بیانیه میافزاید: درد این است که جریان فکری مورد نظر، مانع رشد و اثرگذاری معلمان و فرهنگیان متدین و مردم مدار است. وقتی مدیران آموزش و پرورش را از بیرون بیاورند و کسی که اصلاً نظام تربیت معلم را قبول ندارد، بیش از 3 سال به طور غیرقانونی سرپرست دانشگاه فرهنگیان بگذارند، خوب معلوم است که ظرفیتهای درونی را از بین میبرند.
اکنون معلوم میشود که چرا شأن و منزلت معلم رعایت نمیشود، وقتی متولی حرمت نگه ندارد از دیگران چه توقعی است؟ در این بزنگاههاست که دلیل عدم حل ریشهای مشکلات آموزش و پرورش برملا میشود.
غربِ وامانده در مشکلات خود، بر آن است تا توصیههای موسسه لگاتام و سرخطهای آموزش استعماری 2030 را گام به گام در کشور ما اجرا کند و همین جریان فکری هم در داخل کشور، همچنان که در میدان سیاست خدا و مردم را فراموش کردند و گفتند: با کدخدا بستن بهتر است، در اقتصاد توان داخلی را به کناری نهاده و گفتند: باید مدیر از خارج وارد کنیم، توان ایرانی در حد آبگوشت بزباش و خورشت قورمه سبزی است و در کارزار امنیت و دفاع، چشم بر سلحشوری فرزندان ملت با عزت بستند و با وادادگی گفتند که: همه توان دفاعی ما ظرف ده دقیقه با یک کلید نابود می شود، در عرصه تعلیم و تربیت هم ظرفیتهای بی نظیر ایرانی-اسلامی را قبول ندارند؛ از این رو به آسانی تجارب معلمان پیش کسوت خودی و سند تحول به عنوان دسترنج نخبگان و کارشناسان ملی را به کناری نهاده و خواستههای غرب را پی میگیرد و متأسفانه روح حاکم بر اقدامات و حرفهای اینها تخریب آموزش و پرورش و تحقیر معلم است.
این بیانیه خاطرنشان میکند: جریان خودباخته به خوبی میدانند که در صورت انقلابی زدایی از آموزش و پرورش، به بسیاری از خواستههای ناحق خود و اربابانشان می رسند، از این رو هر وقت که مناصب نظام به دست آنها میافتد، حذف نهادها و کارکردهای انقلابی دستگاههای نظام در دستور کارشان قرار میگیرد.
شک نداریم که خطر نفوذ از طریق آموزش استعماری 2030 که مهرمحمدی مسئول بخش تربیت معلم آن است با خبر «برون سپاری» برملا شده است اما، آقای سرپرست غیرقانونی دانشگاه فرهنگیان! آیا تاکنون شنیده اید که آموزش و تربیت پزشکان را برون سپاری کنند؟ جسم انسان مهمتر است یا روح او؟
دانشگاه فرهنگیان بستر ارتباط بین نسلهای آموزش و پرورش است، زمینه انتقال سینه به سینه گنج تجربههاست و به آسانی میتواند از خروج نیروهای تحصیلکرده و نخبه از آموزش و پرورش پیشگیری کند، اما با برون سپاری نه تنها این فرصت میسوزد بلکه پیام «معلمان نمیتوانند» را به جامعه مخابره میکنند و مگر تخریب و تحقیر از این بدتر متصور است؟!
امروز بر تمامی معلمان جوان و پیش کسوت با غیرت و همیّت ایرانی فرض است که نگذارند معدودی اشخاص خودباخته، به میراث معنوی صنفی ما چوب حراج بزنند. پر واضح است که معلمان پرورش یافته در کدام ساز و کار، فهمیده ساز و احمدی روشن پرور میشود.
«تربیت معلم» میراث گرانسنگ همکاران تاریخ سازی همچون رجایی و باهنر است و برون سپاری این گنج را به نابودی میکشاند،نباید بگذاریم غربگرایان آموزش و پرورش را به ویرانهای بدل کنند و بروند.
انتهای پیام/