دوست شهید صنیع خانی می گوید: پیرمرد مستی را بازداشت شده به کمیته بردند؛ وقتی می خواستند شلاقش بزنند،سید محمد مانع کارشان شد و گفت این پیرمرد سن و سالی از او گذشته است و باید با ملایمت با او رفتار کرد.
کد خبر: ۸۸۵۰۰۶۱
|
۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۶:۴۰
به گزارش سرویس راهیان نور خبرگزاری بسیج،عباس آبشناسان،یکی از خانواده های شهدای نازی آباد است که از سال 48 در نازی آباد زندگی می کند.وی سال آشنایی خود با شهید صنیع خانی را سال57در کمیته نازی آباد می داند.او در این زمینه گفت:من با سید محمد در مسجد الرسول(ص)نازی آباد آشنا شدم.این شهید بزرگوار، یکی از عزاداران ثابت هیئت های عزاداری نازی آباد بود.بعد از انقلاب و تشکیل کمیته نازی آباد،وی به عنوان یکی از مسئولین در آنجا فعالیت می کرد.او به مدت یک سال و اندی در آنجا وظیفه مبارزه با مواد مخدر،مفاسد،هرج و مرج و... را داشت.او در طول خدمتش در کمیته،خدمات زیادی را انجام داد.»
 
دوست شهید صنیع خانی ادامه داد:من یکی ازپاسداران کمیته بودم و در طول دوران خدمتم شناخت خوبی نسبت به او پیدا کردم.او انسان با گذشت و فهمیده ای بود و به پست و مقام اهمیت نمی داد .بیشترین هدف او خدمت برای انقلاب بود.
 
وی در ادامه به گذشت و ایثار سید محمد هم اشاره کرد:سید محمد دوست نداشت به زور و اجبار کسی را امر به معروف و نهی از منکر کند.یک بار پیرمردی مست را بازداشت شده به کمیته بردند. وقتی می خواستند شلاقش بزنند،سید محمد مانع کارشان شد و گفت این پیرمرد سن و سالی از او گذشته است و باید با ملایمت با او رفتار کرد.
 
آبشناسان خاطر نشان کرد: روزهایی که اهالی نازی آباد با کمبود نفت مواجه بودند،مسئولین کمیته نفت ها را در میان مردم تقسیم می کردند.آنها وظیفه نظارت بر کنترل فروش کالاهایی مثل تخم مرغ،گوشت و... را نیزبه عهده داشتند و در هنگام بروز تخلفی،با متخلفین برخورد شدیدی می کردند.مدیریت همه این کارها به عهده سید محمد بود.  اودر  طول مدیرتش در کمیته نازی آباد،به خاطر انجام این فعالیت ها،بارها مورد تشویق مسئولین کشوری قرار گرفت.وقتی از کمیته نازی آباد به لانه جاسوسی رفت،جای خالی اش را مدام حس می کردیم.
 
وی ابراز داشت:او در لانه جاسوسی وظیفه اعزام نیرو به جبهه ها را به عهده داشت.از این گذشته وظیفه اعزام نیروهای داوطلب به لبنان را هم داشت.برای همین یک بار من از او خواستم تا ثبت نامم کند که به لبنان بروم اما بنا به دلایلی نتوانستم عازم شوم.سید محمد خودش هم دوست داشت همانند شهید چمران یکی از نیروهایی باشد که در لبنان خدمت می کند،اما نیازش در لانه جاسوسی،مانع رفتنش می شد.
 
آبشناسان تاکید کرد:یکی از دوستانم در زندگی مشکلی داشت.یک روز خواب سید محمد را دید که به او می گوید مشکلش حل می شود.چند روز بعد مشکلش حل شد. وی از آن روز به بعد،علاقه خاصی به سید محمد پیدا کرده بود.در دورانی که سید محمد در بیمارستان بود بارها به ملاقاتش رفت.
 
دوست شهید صنیع خانی در پایان افزود: شهید صنیع خانی در طول دوران زندگی اش،ساده زندگی کرد و ساده به شهادت رسید.او فرمانده ای بی ادعا و انسانی بزرگوار بود که زرق و برق دنیا برایش مهم نبوداو با شهادتش به همه ما درس بزرگی،تواضع و انسان دوستی داد.
 
ارسال نظرات